وسوسه عبور از مسیرهای کشف‌نشده موسیقی/ هرگز شکست نخواهیم خورد


وسوسه عبور از مسیرهای کشف‌نشده موسیقی/ هرگز شکست نخواهیم خورد

مهیار علیزاده و رضا موسوی از فعالان حوزه نوظهور «کنسرت - نمایش» در ایران، ضمن مرور دغدغه‌ها و نگرانی‌های خود، تأکید دارند جذابیت «تجربه‌های تازه» در این حوزه بیش از «سود مالی» آن است.

خبرگزاری مهر-سرویس هنر-علیرضا سعیدی: مهیار علیزاده و رضا موسوی که طی سال‌های گذشته فعالیت‌های مشترکی را در حوزه برگزاری «کنسرت - نمایش» داشتند در بخش اول نشست «بررسی پدیده نوظهور کنسرت نمایش» در خبرگزاری مهر، ضمن تشریح و واکاوی این کلید واژه جنجالی و پربحث به عنوان یک پدیده نوپا در جریان فعالیت‌های موسیقایی کشور از شرایط اقتصادی فعالیت در این حوزه سخن گفتند و پس از نقد برخی از جریانات شکل گرفته در این چارچوب به موضوعاتی چون نحوه حضور بازیگران ستاره سینما در پروژه‌های نمایشی - موسیقی، عوامل موفقیت و یا شکست کنسرت نمایش‌ها و شرایط تولید و تهیه آثاری از این دست پرداختند.

این ۲ هنرمند علاوه‌ بر تشریح چالش‌ها و بحران‌هایی که ممکن است در این حوزه برای تولیدکنندگان این اثر وجود داشته باشد از شرایط دشواری گفتند که هنوز بنیان‌های آن در کشورمان به طور کامل پایه‌گذاری نشده است.

علیزاده و موسوی در بخش دوم این نشست ضمن بیان نقطه نظرات خود در حوزه مشکلات فنی تالارهای اجرا از شرایط رقابت هنرمندان در حوزه کنسرت نمایش‌ها به ویژه بعد از اجرای پروژه «سی» با هنرمندی سهراب پورناظری پرداختند و از مشکلات و گرفتاری‌هایی در این حوزه سخن گفتند که از نگاه آنها هنوز دلیلی برای ورود به آن پیدا نکرده‌اند و نمی‌دانند چرا با وجود همه این مشکلات همچنان اصرار برای اجرای چنین پروژه‌های بزرگ و دردسرسازی وجود دارد.

بخش دوم و پایانی میزگرد خبرگزاری مهر با موضوع آسیب‌شناسی «کنسرت‌ - نمایش‌»‌ها با حضور مهیار علیزاده و رضا موسوی را در ادامه می‌خوانید؛

*در کنار چالش‌ها و مواجهه‌ای که پس از ورود به حوزه کنسرت - نمایش داشته‌اید، طبیعتاً موضوع واکنش مخاطبان، هنرمندان، همکاران و حتی مدیران تالارهایی که در آن به اجرا و طراحی این گونه هنری پرداخته‌اید هم می‌تواند جالب توجه باشد که بد نیست راجع به آن هم کمی صحبت کنیم.

رضا موسوی: برخی از دوستانی که در همین تالارها حضور دارند با وجود تمام لطفی که به بنده داشته و از هیچ کمکی هم مضایقه نمی‌کرده‌اند، بارها به من می‌گفتند این کارها چیست شما انجام می‌دهید؟ اصلا یک کنسرت چقدر ارزش چنین کارهایی را دارد؟ اما در نهایت من یک نکته را می‌توانم بگویم که مخاطبی که دوست ندارد در یک کنسرت با چنین پروداکشنی مواجه شده و فقط به شنیدن یک صدا یا موسیقی عادت کرده، نمی‌تواند از من یا گروه انتقاد کند که چرا دست به چنین کارهایی می‌زنید؟ زیرا او به راحتی می‌تواند تصمیم بگیرد که در فلان کنسرت حضور داشته یا نداشته باشد.

موسوی: مخاطبی که دوست ندارد با یک کنسرت با چنین پروداکشنی مواجه شده و فقط به شنیدن یک صدا یا موسیقی عادت کرده، نمی‌تواند از من یا گروهم انتقاد کند که چرا دست به چنین کارهایی می‌زنید؟ زیرا او به راحتی می‌تواند تصمیم بگیرد که در فلان کنسرت حضور داشته یا نداشته باشددرباره نحوه همکاری تالارها هم باید بگویم ما زمانی بر اساس دوستی‌هایمان کارها را انجام می‌دادیم یعنی بچه‌های صحنه تالار وحدت که بیشتر از مکان‌های دیگر ظرفیت اجرای چنین کارهایی را دارد، با ما همراهی می‌کردند و این نکته ارزشمندی است که می‌توانیم در این مورد به آن اشاره کنیم در حالی که اصلا وظیفه ندارند که خارج از این چارچوب با ما همکاری کنند.

اما اساسا دیالوگ برخی از دوستان این است که کنسرت نیازی به این کارها ندارد و در مقابل دیالوگ ما این است که «دوستان عزیز شما باید خوشحال باشید که چند گروه آمده‌اند و خارج از چارچوب‌های همیشگی کنسرت برگزار کرده‌اند و بدون چشم داشت مالی آمده‌اند تا از تفاوت برگزاری کنسرت در تالار وحدت تا جای دیگر حرف بزنند.»

مهیار علیزاده: من در تکمیل صحبت‌های رضا باید بگویم که بچه‌های تالار وحدت تا جایی که ممکن بوده با ما همکاری داشتند. حتی ما در روزهایی شاهد بودیم که تعدادی از کارکنان فنی تالار به دفتر رضا می‌آمدند و با او پیرامون جزییات بیشتری از صدا، نور، تصویر و مسائلی از این دست بدون هیچ چشم‌داشت مالی گفتگو می‌کردند.

پس این‌ها وظیفه نیست، فقط به این جهت است که یا من یا رضا یا کاری که انجام می‌دهیم را دوست دارد که با ما همکاری می‌کند. اما من می‌گویم این نوع همکاری باز هم کم است. زیرا این پروژه‌ها یک ذهن راحت می‌خواهد تا تالار در اختیارمان باشد و بتوانیم به راحتی کارهایمان را روی صحنه پیاده، آزمایش و اجرا کنیم. البته همین تمرین و آماده‌سازی نیز نیازمند پرداخت اجاره بهای بیشتری از سوی تهیه‌کننده به تالار است که هر تهیه‌کننده‌ای دست به چنین کاری نمی‌زند.

وسوسه عبور از مسیرهای کشف‌نشده موسیقی/ هرگز شکست نخواهیم خورد

* تا به امروز در حوزه اخذ مجوزها و مواردی از این دست با مشکلی روبرو نبوده‌اید؟

موسوی: هم در بخش تئاتر و هم در بخش موسیقی نهایت همکاری‌های لازم از سوی اداره کل هنرهای نمایشی و دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت گرفته و ما هیچ مشکلی در این زمینه نداشتیم.

* حالا که در این چارچوب تثبیت شده‌اید و تقریباً یکی از مهم‌ترین گروه‌ها و هنرمندانی محسوب می‌شوید که توانسته‌اید راه موثر و جدیدی را در جریان فعالیت‌های موسیقایی- نمایشی بازکنید، با چه واکنشی از سوی مخاطبان و منتقدان مخالف و موافق مواجه شده‌اید؟

علیزاده: به طور کلی می‌توانم بگویم که ما در فضای عجیبی مشغول به کار هستم که خودمان هم در آن مانده‌ایم! به عنوان نمونه وقتی من به کنسرت گروه «میلاد درخشانی» که همه می‌دانند موسیقی‌اش را دوست دارم، مراجعه می‌کنم، شاهد یک اتفاق مثبت هستم. اینکه چند نفر بدون هیچ دردسر، بدون نور، بدون کارگردانی و بدون بازیگر روی صحنه آمده و هر چند وقت یک بار کنسرتی را برگزار می‌کنند.

موسوی: این را عمیقاً و بدون هیچ شعارزدگی می‌گویم که ما ابدا شکست نمی‌خوریم. یعنی شما بدانید اگر به این شرایط کاری اعتقاد نداشتم قطعا می‌رفتم کار دیگری می‌کردم چون اصلا هیچ وقت احساس نکردم که شکست خوردمجالب است که من بعد از تماشای همین کنسرت‌ها، پیش خودم فکر می‌کنم که وقتی می‌توانم این چنین بدون دردسر و البته در یک شکل هنری اثری را روی صحنه ببرم، چرا باید به خودم و دیگران این دردسر را بدهم تا با آن حجم مالی پروژه‌ای را اجرا کنم که هیچ منفعت مالی هم برایم ندارد؟ وقتی دست به چنین کارهایی می‌زنم صادقانه احساس می‌کنم یک سال از عمرم کم شده است!

همین الان هم که با شما صحبت می‌کنم هنوز دلیل روشنی ندارد که چرا مهیار علیزاده چنین پروژه‌هایی را انجام می‌دهد؟ مهیار علیزاده کلی پروژه آهنگسازی دارد که تقریبا ۱۰ درصد آن را انجام می‌دهد. در صورتی که همین پروژه‌ها به لحاظ مادی برایم به صرفه است و کاری است که باعث می‌شود من در یک شرایط آرام‌تر در منزلم بنشینم و در حالی که کامپیوتر و سازم کنار دستم هستند، کار آهنگسازی‌ام را انجام دهم و بعد از یک هفته هم بروم استودیو همان کار را ضبط کنم و بعد از اینکه دستمزدم را گرفتم دوباره به منزل بازگردم.

جالب اینکه حاصلش در تاریخ هم ماندگارتر می‌شود. پس اینکه چرا می‌آیم و دست به چنین کارهایی می‌زنم که تا این حد دردسر دارد، هنوز برایم مشخص نیست!

بنابراین انتظار خیلی خاصی از مخاطبم ندارم که بیاید بگوید: «وای آقای علیزاده شما چه شاهکاری خلق کردید؟». من فکر می‌کنم فقط موضوع علاقه در کار به ویژه «علاقه تجربه در هنر» و «علاقه به حضور در مسیرهای کشف نشده در موسیقی» است. من فکر می‌کنم ظرفیت مغزی‌ام بیش از آن چیزهایی است که بلدم و دوست دارم به آنها برسم. قطعا در این پروژه‌هایی که داریم، یک درمیان شکست است. مثلا پروژه‌ای مانند «خط سوم» به لحاظ هنری موفق می‌شود یا در پروژه «بگو کجایی؟» فضا به لحاظ اقتصادی و جذب مخاطب عام موفق می‌شود. ولی بازهم در نهایت هنوز برایم نامشخص است که چرا چنین کارهایی می‌کنم.

موسوی: من جمله‌ای را از جانب خودم به انتهای حرف‌های مهیار اضافه می‌کنم. اینکه هر پروژه‌ای ممکن است موفقیت‌آمیز یا شکست‌آمیز باشد ولی این فرآیند برای پروژه‌ها اتفاق می‌افتد نه برای ما؛ من این را عمیقاً و بدون هیچ شعارزدگی می‌گویم که ما ابدا شکست نمی‌خوریم. یعنی شما بدانید اگر به این شرایط کاری اعتقاد نداشتم قطعا می‌رفتم کار دیگری می‌کردم چون اصلا هیچ وقت احساس نکردم که شکست خوردم.

وسوسه عبور از مسیرهای کشف‌نشده موسیقی/ هرگز شکست نخواهیم خورد

علیزاده: باید اعتراف کنم بعد از پروژه «بگو کجایی؟» به خوانندگی سالار عقیلی، اگر رضا موسوی نبود من دیگر پروژه «خط سوم» را انجام نمی‌دادم و می‌رفتم کارهای ناتمامم را به نتیجه می‌رساندم. ولی شما بدانید که این پروژه‌ها همانطور که گفتم عمرمان را کم می‌کند. حالا جالب‌تر آن که در ادامه همین تجربه اندوزی‌ها و با علم اینکه می‌دانیم چه کار سختی پیش روی ماست باز به سراغ پروژه‌های جدید تر رفته ایم.

* یعنی واقعاً ادامه حضور شما در این عرصه هنری با هدف رقابت با دیگران نیست؟

علیزاده: اگر چنین هم باشد به نظر من اصلا نگاه منفی‌ای نیست. اگر هنرمندی مانند سهراب پورناظری می‌آید و یک کنسرت - نمایش موفق را برای مخاطبان اجرا می‌کند، اساسا معتقدم رقابت با آن نه تنها مخرب نیست که صد البته رقابت سازنده‌ای است. ضمن اینکه ما از مدت‌ها قبل که پروژه‌های نمایشی - موسیقایی سهراب پورناظری و همایون شجریان اجرا شود، با علیرضا قربانی پروژه «دخت پری‌وار» را اجرا کردیم که اصلا کنسرت نبود.

این پروژه از نظر ما یک پرفورمنس بود که به کنسرت شباهتی نداشت. حتی اگر نام آن کنسرت است، کنسرتی مانند کنسرت راجر واترز است که می‌توان در مقیاس تالار وحدت به آن نگاه کرد. کما اینکه حتی قبل تر از ما هم هنرمندی چون پرواز همای این کارها را کرده بود.

وسوسه عبور از مسیرهای کشف‌نشده موسیقی/ هرگز شکست نخواهیم خورد

* البته خیلی‌ها بر این باورند ماجرای ورود هنرمندان به کنسرت - نمایش از بعد از پروژه «سی» باب شد و هنرمندان دیگر به نوعی مقلد چنین جریانی شدند ...

علیزاده: به نظر من اینطور می‌توان گفت که بعد از پروژه «سی» این شیوه اجرایی عمومیت پیدا کرد. اتفاقاً خیلی‌ها هم هستند که چنین نسبتی را به ما می‌دهند اما من که کاری نمی‌توانم بکنم. من نمی‌توانم بروم در اخبار ۲۰:۳۰ بنشینم و بگویم «دوستان در جریان باشید که بنده قبل از پروژه سی فعالیت‌هایی را در زمینه کنسرت- نمایش داشتم!»

جالب است بدانید که سهراب پورناظری یکی از مهمانان کنسرت «در شعله با تو رقصان» بود، پس ممکن است من هم بروم پروژه «سی» را ببینم و چند ایده هم از آن بگیرم. مهم این است که از نظر من سهراب پورناظری یک موزیسین بسیار بزرگ است که من این را همه جا گفتم و در این مورد هم کاری به سلایقش ندارم.

علیزاده: من قطعا می‌توانستم در این اجراها از یک نوازنده ۵۰۰ هزار تومانی به جای یک نوازنده ۳ میلیون تومانی استفاده کنم و این را هم می‌دانم که کمتر کسی پیدا می‌شود که به خاطر حضور فلان نوازنده به تماشای یک اجرا بیاید، چرا که می‌دانیم اغلب مخاطبان برای فلان خواننده یا فلان بازیگر می‌آیند و دقیقا همین جاست که برای من کیفیت مهم می‌شوددرباره همایون شجریان هم باید بگویم که او در دنیا یک دانه است. به هر حال من همیشه این موضوع را بیان کرده‌ام که «دم سهراب و همایون گرم که چنین پروژه‌ای را روی صحنه بردند.»

یعنی همین که این هنرمندان آمدند و شرایطی را فراهم کردند که یک شاخه هنری برای عموم جا بیفتد می‌تواند اتفاق خوبی باشد.

البته من این را هم می‌دانم در همین پروژه‌ها عده‌ای آمدند تا از برنامه فیلمبرداری کنند و بگویند که ما به کنسرت همایون شجریان رفته‌ایم. به هر حال می‌خواهم بگویم که این آدم‌ها به جایگاهی رسیدند که توانستند چنین مجموعه‌ای را دور هم جمع کنند که به نظر من حرکت بزرگی است. البته که در این چارچوب نقد هم وجود دارد که سرجای خودش هست و اگر بخواهم در این حوزه و پروژه‌های دیگر نقدی داشته باشم باید یک جلسه جداگانه دیگر باهم داشته باشیم. شما بدانید در نهایت همه اینها چشم و هم چشمی نیست و اگر رقابتی هم باشد رقابت هیجان انگیزی است که من آن را دوست دارم.

موسوی: من خیلی به نقد و مواردی که مهیار به آن اشاره کرد، کاری ندارم. زیرا در این مدت بودند کسانی که دائم به ما می‌گفتند اگر حرف و انتقادی درباره کارهای دیگر دارید بزنید. در حالی که من معتقدم نقد چنین پروژه‌هایی به قول مهیار نیازمند برگزاری جلسات نقد و بررسی اصولی است که جایش اینجا نیست.

وقتی پای نقد به میان می‌آید باید آن منتقد در جایی بنشیند و به طور کامل حرف‌های مجری پروژه را گوش کند که در فلان اجرا چه خط‌هایی شکسته شده و چه دیالوگی از بین رفته که کار را از یک کنسرت ساده به یک پرفورمنس تبدیل کرده است؟ آن منتقد محترم باید به این موضوع واقف باشد که برای یک پروژه چه زمان و هزینه‌ای صرف شده بعد بیاید درباره کج و راست بودن یک اجرا نقد بنویسد.

ما احساس می‌کنیم تفکر متفاوتی داریم و اگر مهیار علیزاده اینجا نبود چنین حرفی را نمی‌زدم ولی چون او در جریان اصرارهای من است این مساله را بازگو می‌کنم. وقتی کنسرت نمایش «سی» تمام شد، برخی از افراد آن گروه آمدند و گفتند: «ان شاءالله به زودی ما در استادیوم ۱۰۰ هزار نفری کنسرت می‌گذاریم» اما من در تمام مدت به مهیار می‌گویم که برویم جای کوچک‌تر کنسرت بگذاریم!

پس تفاوت فکری ما با افراد دیگر زیاد است بنابراین من حداقل رقابتی بین خودم و یک پروژه دیگر نمی‌بینم چرا که من به دنبال ارتقای فکر و ذهن خودم هستم. قطعا چنین فضایی دربرگیرنده مخاطب کمتری است. جالب اینکه وقتی کریستوفر وان دیلن سرپرست گروه «شیلر» به ایران می‌آید از این همه مخاطب متعجب می‌شود و می‌گوید هیچ گاه چنین جمعیتی در کنسرت هایش نبوده است.

وسوسه عبور از مسیرهای کشف‌نشده موسیقی/ هرگز شکست نخواهیم خورد

علیزاده : من در تایید صحبت‌های رضا باید بگویم که اگر ما بخواهیم دنبال مخاطب بیشتری باشیم باید پایه پروژه‌های دیگرمان را جور دیگری طراحی کنیم. یعنی هم خواننده و هم نوازنده باید در شرایط و چارچوب دیگری باشند. شما بدانید سر مهیار علیزاده چکش نخورده که می‌رود برای اجرای یک پروژه دو روزه، یک گروه کُر بیست نفره و نویسنده می‌آورد.

در سر من و رضا موسوی چکش نخورده که برای یک اجرای سه روزه هزینه هنگفتی بابت دکور صحنه پرداخت می‌کنیم. ما این کارها را می‌کنیم تا صدای نوازنده‌ها روی صحنه در بهترین شرایط ممکن هنری قرار گرفته باشد.

علیزاده: چه ایرادی دارد که برندهای تجاری بزرگ در این شرایط اقتصادی به کمک گروه‌های هنری بیایند و لاقل هزینه اجاره بهای تالارها را تا حدی به عهده بگیرند؟ در همه جای دنیا چنین رویکردی وجود دارد. یعنی از مالیات این برندهای تجاری بزرگ کاسته می‌شود تا در پروژه‌های فرهنگی حضور داشته باشندمن قطعا می‌توانستم در این اجراها از یک نوازنده ۵۰۰ هزار تومانی به جای یک نوازنده ۳ میلیون تومانی استفاده کنم و این را هم می‌دانم که کمتر کسی پیدا می‌شود که به خاطر حضور فلان نوازنده به تماشای یک اجرا بیاید، چرا که می‌دانیم اغلب مخاطبان برای فلان خواننده یا فلان بازیگر می‌آیند و دقیقا همین جاست که برای من کیفیت مهم می‌شود و حس می‌کنم باید در میان این بازیگران و خوانندگان ستاره نوازندگان ممتازی هم باشند که استاندارد اجرای من را بالاتر ببرند.

*و همچنان با این مشکلات و گرفتاری‌ها به کار خود ادامه می‌دهید؟

علیزاده: قطعا. به زودی کارهای جدیدی را در این حوزه اجرا خواهیم کرد که درباره آنها بعدا توضیح می‌دهم.

موسوی: ای کاش برندها بیایند از چنین پروژه‌هایی حمایت کنند تا ما بتوانیم بدون دغدغه کارهایمان را انجام دهیم...

علیزاده: برای این برندها قطعا کاری ندارد که بیاید و یک شب بیشتر تالار وحدت را برای اجرای ما در اختیار بگیرند. چه ایرادی دارد که این برندهای تجاری بزرگ در این شرایط اقتصادی به کمک گروه‌های هنری بیایند و لاقل هزینه اجاره بهای تالارها را تا حدی به عهده بگیرند؟ من همیشه در همه مصاحبه‌هایم گفته‌ام که در همه جای دنیا چنین رویکردی وجود دارد. یعنی از مالیات این برندهای تجاری بزرگ کاسته می‌شود تا در پروژه‌های فرهنگی حضور داشته باشند.

اصلا از این راحت‌تر نداریم و من نمی‌دانم چرا چنین روشی در فعالیت‌های فرهنگی هنری کشور ما به کمترین شکل ممکن دیده می‌شود. بدتر اینکه وقتی برندی حاضر به همکاری می‌شود شرایط بدتر دیگری به وجود می‌آیند. در این مورد یادم است که یکی از دوستانم (علی میرمحمدی) برای یکی از پروژه‌هایش به دنبال اسپانسر بود. وقتی پروژه را به یکی از همین برندهای تجاری معروف نشان داد، نماینده آن برند از وی پرسید «فرزاد فرزین ندارید؟»

موسوی: ببنید ما در شرایط بسیار بدی کار می‌کنیم. شما بدانید اگر اتفاقی که مهیار به آن اشاره کرد بخواهد بیفتد، باید یک فرهنگ تغییر کند. البته به عمر ما که قد نمی‌دهد اما باید این جریان راه بیفتد. اصلا چرا در برخی رویدادهای موسیقایی ما چیزی به نام «صحنه» در معرفی برگزیدگان دیده نشده است؟ چرا نباید اتفاقی که روی صحنه می‌افتد دیده نشود؟ چرا غیر از اهدای جایزه آلبوم و ماجراهایی از این دست نباید کارشناسی و داوری روی صحنه‌های اجرای موسیقی بیفتد؟

چرا کسی متوجه نشده هنرمندانی مانند مهیار علیزاده و علیرضا قربانی از زمانی که پای‌شان روی صحنه می‌رود، از خودشان کم می‌کنند تا یک پرفورمنس نمایشی - موسیقایی روی صحنه برای مخاطب نمایش داده شود؟ به هر حال اینکه من و مهیار می‌گوییم خودمان هم نمی‌دانیم چرا دست به چنین کارهایی می‌زنیم، بماند. ولی اینکه من چرا با مهیار علیزاده کار می‌کنم را هم نمی‌دانم (می‌خندد). او اساسا آدم بد قلقی است که سخت گیری‌های فراوانی دارد و این می‌تواند برای کسی که دنبال کار است، جذاب باشد. او ویژگی‌هایی دارد که در برگیرنده مولفه‌های یک هنرمند حرفه‌ای است و وقتی که تصمیم می‌گیرد کاری را انجام دهد، می‌دانم که این کار انجام می‌شود. موضوعی که بر خلاف عادت ما ایرانی هاست.


خبرگزاری مهر-سرویس هنر-علیرضا سعیدی: مهیار علیزاده و رضا موسوی که طی سال‌های گذشته فعالیت‌های مشترکی را در حوزه برگزاری «کنسرت - نمایش» داشتند در بخش اول نشست «بررسی پدیده نوظهور کنسرت نمایش» در خبرگزاری مهر، ضمن تشریح و واکاوی این کلید واژه جنجالی و پربحث به عنوان یک پدیده نوپا در جریان فعالیت‌های موسیقایی کشور از شرایط اقتصادی فعالیت در این حوزه سخن گفتند و پس از نقد برخی از جریانات شکل گرفته در این چارچوب به موضوعاتی چون نحوه حضور بازیگران ستاره سینما در پروژه‌های نمایشی - موسیقی، عوامل موفقیت و یا شکست کنسرت نمایش‌ها و شرایط تولید و تهیه آثاری از این دست پرداختند.

این ۲ هنرمند علاوه‌ بر تشریح چالش‌ها و بحران‌هایی که ممکن است در این حوزه برای تولیدکنندگان این اثر وجود داشته باشد از شرایط دشواری گفتند که هنوز بنیان‌های آن در کشورمان به طور کامل پایه‌گذاری نشده است.

علیزاده و موسوی در بخش دوم این نشست ضمن بیان نقطه نظرات خود در حوزه مشکلات فنی تالارهای اجرا از شرایط رقابت هنرمندان در حوزه کنسرت نمایش‌ها به ویژه بعد از اجرای پروژه «سی» با هنرمندی سهراب پورناظری پرداختند و از مشکلات و گرفتاری‌هایی در این حوزه سخن گفتند که از نگاه آنها هنوز دلیلی برای ورود به آن پیدا نکرده‌اند و نمی‌دانند چرا با وجود همه این مشکلات همچنان اصرار برای اجرای چنین پروژه‌های بزرگ و دردسرسازی وجود دارد.

بخش دوم و پایانی میزگرد خبرگزاری مهر با موضوع آسیب‌شناسی «کنسرت‌ - نمایش‌»‌ها با حضور مهیار علیزاده و رضا موسوی را در ادامه می‌خوانید؛

*در کنار چالش‌ها و مواجهه‌ای که پس از ورود به حوزه کنسرت - نمایش داشته‌اید، طبیعتاً موضوع واکنش مخاطبان، هنرمندان، همکاران و حتی مدیران تالارهایی که در آن به اجرا و طراحی این گونه هنری پرداخته‌اید هم می‌تواند جالب توجه باشد که بد نیست راجع به آن هم کمی صحبت کنیم.

رضا موسوی: برخی از دوستانی که در همین تالارها حضور دارند با وجود تمام لطفی که به بنده داشته و از هیچ کمکی هم مضایقه نمی‌کرده‌اند، بارها به من می‌گفتند این کارها چیست شما انجام می‌دهید؟ اصلا یک کنسرت چقدر ارزش چنین کارهایی را دارد؟ اما در نهایت من یک نکته را می‌توانم بگویم که مخاطبی که دوست ندارد در یک کنسرت با چنین پروداکشنی مواجه شده و فقط به شنیدن یک صدا یا موسیقی عادت کرده، نمی‌تواند از من یا گروه انتقاد کند که چرا دست به چنین کارهایی می‌زنید؟ زیرا او به راحتی می‌تواند تصمیم بگیرد که در فلان کنسرت حضور داشته یا نداشته باشد.

موسوی: مخاطبی که دوست ندارد با یک کنسرت با چنین پروداکشنی مواجه شده و فقط به شنیدن یک صدا یا موسیقی عادت کرده، نمی‌تواند از من یا گروهم انتقاد کند که چرا دست به چنین کارهایی می‌زنید؟ زیرا او به راحتی می‌تواند تصمیم بگیرد که در فلان کنسرت حضور داشته یا نداشته باشددرباره نحوه همکاری تالارها هم باید بگویم ما زمانی بر اساس دوستی‌هایمان کارها را انجام می‌دادیم یعنی بچه‌های صحنه تالار وحدت که بیشتر از مکان‌های دیگر ظرفیت اجرای چنین کارهایی را دارد، با ما همراهی می‌کردند و این نکته ارزشمندی است که می‌توانیم در این مورد به آن اشاره کنیم در حالی که اصلا وظیفه ندارند که خارج از این چارچوب با ما همکاری کنند.

اما اساسا دیالوگ برخی از دوستان این است که کنسرت نیازی به این کارها ندارد و در مقابل دیالوگ ما این است که «دوستان عزیز شما باید خوشحال باشید که چند گروه آمده‌اند و خارج از چارچوب‌های همیشگی کنسرت برگزار کرده‌اند و بدون چشم داشت مالی آمده‌اند تا از تفاوت برگزاری کنسرت در تالار وحدت تا جای دیگر حرف بزنند.»

مهیار علیزاده: من در تکمیل صحبت‌های رضا باید بگویم که بچه‌های تالار وحدت تا جایی که ممکن بوده با ما همکاری داشتند. حتی ما در روزهایی شاهد بودیم که تعدادی از کارکنان فنی تالار به دفتر رضا می‌آمدند و با او پیرامون جزییات بیشتری از صدا، نور، تصویر و مسائلی از این دست بدون هیچ چشم‌داشت مالی گفتگو می‌کردند.

پس این‌ها وظیفه نیست، فقط به این جهت است که یا من یا رضا یا کاری که انجام می‌دهیم را دوست دارد که با ما همکاری می‌کند. اما من می‌گویم این نوع همکاری باز هم کم است. زیرا این پروژه‌ها یک ذهن راحت می‌خواهد تا تالار در اختیارمان باشد و بتوانیم به راحتی کارهایمان را روی صحنه پیاده، آزمایش و اجرا کنیم. البته همین تمرین و آماده‌سازی نیز نیازمند پرداخت اجاره بهای بیشتری از سوی تهیه‌کننده به تالار است که هر تهیه‌کننده‌ای دست به چنین کاری نمی‌زند.

وسوسه عبور از مسیرهای کشف‌نشده موسیقی/ هرگز شکست نخواهیم خورد

* تا به امروز در حوزه اخذ مجوزها و مواردی از این دست با مشکلی روبرو نبوده‌اید؟

موسوی: هم در بخش تئاتر و هم در بخش موسیقی نهایت همکاری‌های لازم از سوی اداره کل هنرهای نمایشی و دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت گرفته و ما هیچ مشکلی در این زمینه نداشتیم.

* حالا که در این چارچوب تثبیت شده‌اید و تقریباً یکی از مهم‌ترین گروه‌ها و هنرمندانی محسوب می‌شوید که توانسته‌اید راه موثر و جدیدی را در جریان فعالیت‌های موسیقایی- نمایشی بازکنید، با چه واکنشی از سوی مخاطبان و منتقدان مخالف و موافق مواجه شده‌اید؟

علیزاده: به طور کلی می‌توانم بگویم که ما در فضای عجیبی مشغول به کار هستم که خودمان هم در آن مانده‌ایم! به عنوان نمونه وقتی من به کنسرت گروه «میلاد درخشانی» که همه می‌دانند موسیقی‌اش را دوست دارم، مراجعه می‌کنم، شاهد یک اتفاق مثبت هستم. اینکه چند نفر بدون هیچ دردسر، بدون نور، بدون کارگردانی و بدون بازیگر روی صحنه آمده و هر چند وقت یک بار کنسرتی را برگزار می‌کنند.

موسوی: این را عمیقاً و بدون هیچ شعارزدگی می‌گویم که ما ابدا شکست نمی‌خوریم. یعنی شما بدانید اگر به این شرایط کاری اعتقاد نداشتم قطعا می‌رفتم کار دیگری می‌کردم چون اصلا هیچ وقت احساس نکردم که شکست خوردمجالب است که من بعد از تماشای همین کنسرت‌ها، پیش خودم فکر می‌کنم که وقتی می‌توانم این چنین بدون دردسر و البته در یک شکل هنری اثری را روی صحنه ببرم، چرا باید به خودم و دیگران این دردسر را بدهم تا با آن حجم مالی پروژه‌ای را اجرا کنم که هیچ منفعت مالی هم برایم ندارد؟ وقتی دست به چنین کارهایی می‌زنم صادقانه احساس می‌کنم یک سال از عمرم کم شده است!

همین الان هم که با شما صحبت می‌کنم هنوز دلیل روشنی ندارد که چرا مهیار علیزاده چنین پروژه‌هایی را انجام می‌دهد؟ مهیار علیزاده کلی پروژه آهنگسازی دارد که تقریبا ۱۰ درصد آن را انجام می‌دهد. در صورتی که همین پروژه‌ها به لحاظ مادی برایم به صرفه است و کاری است که باعث می‌شود من در یک شرایط آرام‌تر در منزلم بنشینم و در حالی که کامپیوتر و سازم کنار دستم هستند، کار آهنگسازی‌ام را انجام دهم و بعد از یک هفته هم بروم استودیو همان کار را ضبط کنم و بعد از اینکه دستمزدم را گرفتم دوباره به منزل بازگردم.

جالب اینکه حاصلش در تاریخ هم ماندگارتر می‌شود. پس اینکه چرا می‌آیم و دست به چنین کارهایی می‌زنم که تا این حد دردسر دارد، هنوز برایم مشخص نیست!

بنابراین انتظار خیلی خاصی از مخاطبم ندارم که بیاید بگوید: «وای آقای علیزاده شما چه شاهکاری خلق کردید؟». من فکر می‌کنم فقط موضوع علاقه در کار به ویژه «علاقه تجربه در هنر» و «علاقه به حضور در مسیرهای کشف نشده در موسیقی» است. من فکر می‌کنم ظرفیت مغزی‌ام بیش از آن چیزهایی است که بلدم و دوست دارم به آنها برسم. قطعا در این پروژه‌هایی که داریم، یک درمیان شکست است. مثلا پروژه‌ای مانند «خط سوم» به لحاظ هنری موفق می‌شود یا در پروژه «بگو کجایی؟» فضا به لحاظ اقتصادی و جذب مخاطب عام موفق می‌شود. ولی بازهم در نهایت هنوز برایم نامشخص است که چرا چنین کارهایی می‌کنم.

موسوی: من جمله‌ای را از جانب خودم به انتهای حرف‌های مهیار اضافه می‌کنم. اینکه هر پروژه‌ای ممکن است موفقیت‌آمیز یا شکست‌آمیز باشد ولی این فرآیند برای پروژه‌ها اتفاق می‌افتد نه برای ما؛ من این را عمیقاً و بدون هیچ شعارزدگی می‌گویم که ما ابدا شکست نمی‌خوریم. یعنی شما بدانید اگر به این شرایط کاری اعتقاد نداشتم قطعا می‌رفتم کار دیگری می‌کردم چون اصلا هیچ وقت احساس نکردم که شکست خوردم.

وسوسه عبور از مسیرهای کشف‌نشده موسیقی/ هرگز شکست نخواهیم خورد

علیزاده: باید اعتراف کنم بعد از پروژه «بگو کجایی؟» به خوانندگی سالار عقیلی، اگر رضا موسوی نبود من دیگر پروژه «خط سوم» را انجام نمی‌دادم و می‌رفتم کارهای ناتمامم را به نتیجه می‌رساندم. ولی شما بدانید که این پروژه‌ها همانطور که گفتم عمرمان را کم می‌کند. حالا جالب‌تر آن که در ادامه همین تجربه اندوزی‌ها و با علم اینکه می‌دانیم چه کار سختی پیش روی ماست باز به سراغ پروژه‌های جدید تر رفته ایم.

* یعنی واقعاً ادامه حضور شما در این عرصه هنری با هدف رقابت با دیگران نیست؟

علیزاده: اگر چنین هم باشد به نظر من اصلا نگاه منفی‌ای نیست. اگر هنرمندی مانند سهراب پورناظری می‌آید و یک کنسرت - نمایش موفق را برای مخاطبان اجرا می‌کند، اساسا معتقدم رقابت با آن نه تنها مخرب نیست که صد البته رقابت سازنده‌ای است. ضمن اینکه ما از مدت‌ها قبل که پروژه‌های نمایشی - موسیقایی سهراب پورناظری و همایون شجریان اجرا شود، با علیرضا قربانی پروژه «دخت پری‌وار» را اجرا کردیم که اصلا کنسرت نبود.

این پروژه از نظر ما یک پرفورمنس بود که به کنسرت شباهتی نداشت. حتی اگر نام آن کنسرت است، کنسرتی مانند کنسرت راجر واترز است که می‌توان در مقیاس تالار وحدت به آن نگاه کرد. کما اینکه حتی قبل تر از ما هم هنرمندی چون پرواز همای این کارها را کرده بود.

وسوسه عبور از مسیرهای کشف‌نشده موسیقی/ هرگز شکست نخواهیم خورد

* البته خیلی‌ها بر این باورند ماجرای ورود هنرمندان به کنسرت - نمایش از بعد از پروژه «سی» باب شد و هنرمندان دیگر به نوعی مقلد چنین جریانی شدند ...

علیزاده: به نظر من اینطور می‌توان گفت که بعد از پروژه «سی» این شیوه اجرایی عمومیت پیدا کرد. اتفاقاً خیلی‌ها هم هستند که چنین نسبتی را به ما می‌دهند اما من که کاری نمی‌توانم بکنم. من نمی‌توانم بروم در اخبار ۲۰:۳۰ بنشینم و بگویم «دوستان در جریان باشید که بنده قبل از پروژه سی فعالیت‌هایی را در زمینه کنسرت- نمایش داشتم!»

جالب است بدانید که سهراب پورناظری یکی از مهمانان کنسرت «در شعله با تو رقصان» بود، پس ممکن است من هم بروم پروژه «سی» را ببینم و چند ایده هم از آن بگیرم. مهم این است که از نظر من سهراب پورناظری یک موزیسین بسیار بزرگ است که من این را همه جا گفتم و در این مورد هم کاری به سلایقش ندارم.

علیزاده: من قطعا می‌توانستم در این اجراها از یک نوازنده ۵۰۰ هزار تومانی به جای یک نوازنده ۳ میلیون تومانی استفاده کنم و این را هم می‌دانم که کمتر کسی پیدا می‌شود که به خاطر حضور فلان نوازنده به تماشای یک اجرا بیاید، چرا که می‌دانیم اغلب مخاطبان برای فلان خواننده یا فلان بازیگر می‌آیند و دقیقا همین جاست که برای من کیفیت مهم می‌شوددرباره همایون شجریان هم باید بگویم که او در دنیا یک دانه است. به هر حال من همیشه این موضوع را بیان کرده‌ام که «دم سهراب و همایون گرم که چنین پروژه‌ای را روی صحنه بردند.»

یعنی همین که این هنرمندان آمدند و شرایطی را فراهم کردند که یک شاخه هنری برای عموم جا بیفتد می‌تواند اتفاق خوبی باشد.

البته من این را هم می‌دانم در همین پروژه‌ها عده‌ای آمدند تا از برنامه فیلمبرداری کنند و بگویند که ما به کنسرت همایون شجریان رفته‌ایم. به هر حال می‌خواهم بگویم که این آدم‌ها به جایگاهی رسیدند که توانستند چنین مجموعه‌ای را دور هم جمع کنند که به نظر من حرکت بزرگی است. البته که در این چارچوب نقد هم وجود دارد که سرجای خودش هست و اگر بخواهم در این حوزه و پروژه‌های دیگر نقدی داشته باشم باید یک جلسه جداگانه دیگر باهم داشته باشیم. شما بدانید در نهایت همه اینها چشم و هم چشمی نیست و اگر رقابتی هم باشد رقابت هیجان انگیزی است که من آن را دوست دارم.

موسوی: من خیلی به نقد و مواردی که مهیار به آن اشاره کرد، کاری ندارم. زیرا در این مدت بودند کسانی که دائم به ما می‌گفتند اگر حرف و انتقادی درباره کارهای دیگر دارید بزنید. در حالی که من معتقدم نقد چنین پروژه‌هایی به قول مهیار نیازمند برگزاری جلسات نقد و بررسی اصولی است که جایش اینجا نیست.

وقتی پای نقد به میان می‌آید باید آن منتقد در جایی بنشیند و به طور کامل حرف‌های مجری پروژه را گوش کند که در فلان اجرا چه خط‌هایی شکسته شده و چه دیالوگی از بین رفته که کار را از یک کنسرت ساده به یک پرفورمنس تبدیل کرده است؟ آن منتقد محترم باید به این موضوع واقف باشد که برای یک پروژه چه زمان و هزینه‌ای صرف شده بعد بیاید درباره کج و راست بودن یک اجرا نقد بنویسد.

ما احساس می‌کنیم تفکر متفاوتی داریم و اگر مهیار علیزاده اینجا نبود چنین حرفی را نمی‌زدم ولی چون او در جریان اصرارهای من است این مساله را بازگو می‌کنم. وقتی کنسرت نمایش «سی» تمام شد، برخی از افراد آن گروه آمدند و گفتند: «ان شاءالله به زودی ما در استادیوم ۱۰۰ هزار نفری کنسرت می‌گذاریم» اما من در تمام مدت به مهیار می‌گویم که برویم جای کوچک‌تر کنسرت بگذاریم!

پس تفاوت فکری ما با افراد دیگر زیاد است بنابراین من حداقل رقابتی بین خودم و یک پروژه دیگر نمی‌بینم چرا که من به دنبال ارتقای فکر و ذهن خودم هستم. قطعا چنین فضایی دربرگیرنده مخاطب کمتری است. جالب اینکه وقتی کریستوفر وان دیلن سرپرست گروه «شیلر» به ایران می‌آید از این همه مخاطب متعجب می‌شود و می‌گوید هیچ گاه چنین جمعیتی در کنسرت هایش نبوده است.

وسوسه عبور از مسیرهای کشف‌نشده موسیقی/ هرگز شکست نخواهیم خورد

علیزاده : من در تایید صحبت‌های رضا باید بگویم که اگر ما بخواهیم دنبال مخاطب بیشتری باشیم باید پایه پروژه‌های دیگرمان را جور دیگری طراحی کنیم. یعنی هم خواننده و هم نوازنده باید در شرایط و چارچوب دیگری باشند. شما بدانید سر مهیار علیزاده چکش نخورده که می‌رود برای اجرای یک پروژه دو روزه، یک گروه کُر بیست نفره و نویسنده می‌آورد.

در سر من و رضا موسوی چکش نخورده که برای یک اجرای سه روزه هزینه هنگفتی بابت دکور صحنه پرداخت می‌کنیم. ما این کارها را می‌کنیم تا صدای نوازنده‌ها روی صحنه در بهترین شرایط ممکن هنری قرار گرفته باشد.

علیزاده: چه ایرادی دارد که برندهای تجاری بزرگ در این شرایط اقتصادی به کمک گروه‌های هنری بیایند و لاقل هزینه اجاره بهای تالارها را تا حدی به عهده بگیرند؟ در همه جای دنیا چنین رویکردی وجود دارد. یعنی از مالیات این برندهای تجاری بزرگ کاسته می‌شود تا در پروژه‌های فرهنگی حضور داشته باشندمن قطعا می‌توانستم در این اجراها از یک نوازنده ۵۰۰ هزار تومانی به جای یک نوازنده ۳ میلیون تومانی استفاده کنم و این را هم می‌دانم که کمتر کسی پیدا می‌شود که به خاطر حضور فلان نوازنده به تماشای یک اجرا بیاید، چرا که می‌دانیم اغلب مخاطبان برای فلان خواننده یا فلان بازیگر می‌آیند و دقیقا همین جاست که برای من کیفیت مهم می‌شود و حس می‌کنم باید در میان این بازیگران و خوانندگان ستاره نوازندگان ممتازی هم باشند که استاندارد اجرای من را بالاتر ببرند.

*و همچنان با این مشکلات و گرفتاری‌ها به کار خود ادامه می‌دهید؟

علیزاده: قطعا. به زودی کارهای جدیدی را در این حوزه اجرا خواهیم کرد که درباره آنها بعدا توضیح می‌دهم.

موسوی: ای کاش برندها بیایند از چنین پروژه‌هایی حمایت کنند تا ما بتوانیم بدون دغدغه کارهایمان را انجام دهیم...

علیزاده: برای این برندها قطعا کاری ندارد که بیاید و یک شب بیشتر تالار وحدت را برای اجرای ما در اختیار بگیرند. چه ایرادی دارد که این برندهای تجاری بزرگ در این شرایط اقتصادی به کمک گروه‌های هنری بیایند و لاقل هزینه اجاره بهای تالارها را تا حدی به عهده بگیرند؟ من همیشه در همه مصاحبه‌هایم گفته‌ام که در همه جای دنیا چنین رویکردی وجود دارد. یعنی از مالیات این برندهای تجاری بزرگ کاسته می‌شود تا در پروژه‌های فرهنگی حضور داشته باشند.

اصلا از این راحت‌تر نداریم و من نمی‌دانم چرا چنین روشی در فعالیت‌های فرهنگی هنری کشور ما به کمترین شکل ممکن دیده می‌شود. بدتر اینکه وقتی برندی حاضر به همکاری می‌شود شرایط بدتر دیگری به وجود می‌آیند. در این مورد یادم است که یکی از دوستانم (علی میرمحمدی) برای یکی از پروژه‌هایش به دنبال اسپانسر بود. وقتی پروژه را به یکی از همین برندهای تجاری معروف نشان داد، نماینده آن برند از وی پرسید «فرزاد فرزین ندارید؟»

موسوی: ببنید ما در شرایط بسیار بدی کار می‌کنیم. شما بدانید اگر اتفاقی که مهیار به آن اشاره کرد بخواهد بیفتد، باید یک فرهنگ تغییر کند. البته به عمر ما که قد نمی‌دهد اما باید این جریان راه بیفتد. اصلا چرا در برخی رویدادهای موسیقایی ما چیزی به نام «صحنه» در معرفی برگزیدگان دیده نشده است؟ چرا نباید اتفاقی که روی صحنه می‌افتد دیده نشود؟ چرا غیر از اهدای جایزه آلبوم و ماجراهایی از این دست نباید کارشناسی و داوری روی صحنه‌های اجرای موسیقی بیفتد؟

چرا کسی متوجه نشده هنرمندانی مانند مهیار علیزاده و علیرضا قربانی از زمانی که پای‌شان روی صحنه می‌رود، از خودشان کم می‌کنند تا یک پرفورمنس نمایشی - موسیقایی روی صحنه برای مخاطب نمایش داده شود؟ به هر حال اینکه من و مهیار می‌گوییم خودمان هم نمی‌دانیم چرا دست به چنین کارهایی می‌زنیم، بماند. ولی اینکه من چرا با مهیار علیزاده کار می‌کنم را هم نمی‌دانم (می‌خندد). او اساسا آدم بد قلقی است که سخت گیری‌های فراوانی دارد و این می‌تواند برای کسی که دنبال کار است، جذاب باشد. او ویژگی‌هایی دارد که در برگیرنده مولفه‌های یک هنرمند حرفه‌ای است و وقتی که تصمیم می‌گیرد کاری را انجام دهد، می‌دانم که این کار انجام می‌شود. موضوعی که بر خلاف عادت ما ایرانی هاست.

کد خبر 4688364

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نقاشی سیزده بدر | 70 نقاشی کودکانه و رنگ آمیزی درباره سیزده به در