چو بگذرد دگر خیالی نیست
میرود چرا که دگر خبری نیست
دل تنها میماند و دردش تمام شدنی نیست
چو بگذرد دگر عمری برای عاشقی نیست
میسوزد لحظاتش را
ویرانه میکند آشیانه اش را
بگذشت عمری با خیالی آمدنت
و دگر خیالی نیست بسوزاند .
میرود چرا که دگر خبری نیست
دل تنها میماند و دردش تمام شدنی نیست
چو بگذرد دگر عمری برای عاشقی نیست
میسوزد لحظاتش را
ویرانه میکند آشیانه اش را
بگذشت عمری با خیالی آمدنت
و دگر خیالی نیست بسوزاند .