غم عشق


غم عشق

غم عشق نگاری دل زکفم ربود و رفت که رفت غمی نو به غمم فزود و رفت که رفت درِ سرای محبت بروی من بر بست دری زمحنت هجران گشود و رفت که رفت دلم اسیر عشق او بود از روز اذل دل بیچاره را بلاکش نمود وشاعر:مجید آبسالان

غم عشق
نگاری دل زکفم ربود و رفت که رفت
غمی نو به غمم فزود و رفت که رفت

درِ سرای محبت بروی من بر بست
دری زمحنت هجران گشود و رفت که رفت

دلم اسیر عشق او بود از روز اذل
دل بیچاره را بلاکش نمود و رفت که رفت

شبم راتیره و تار کرد بت زیبا رو
ترانه شب هجران سرود و رفت که رفت

نوشتم نامه ها باخون دل بهر رضای او
ولی ناخوانده گفت بدرود و رفت که رفت

دل من به تمنای وصال قصد سفر کرد
افسوس که به کوی دگر بالی گشودو رفت که رفت

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تقویم حجامت 1403