به گزارش خبرگزاری مهر، آیین بزرگداشت محمد زهرایی مدیر انتشارات کارنامه دیروز یکشنبه ۲۷ مرداد در قالب نوزدهمین برنامه عصر کتاب، با حضور محمدرضا شفیعیکدکنی شاعر، نیکنام حسینیپور مدیرعامل موسسه خانه کتاب، هادی خانیکی استاد دانشگاه علامه طباطبایی، ساعد مشکی طراح و گرافیست، هومن پناهنده مترجم و ویراستار، علی میرزایی سردبیر نشریه نگاه نو، سعید جلالی عضو هیات مدیره شرکت تعاونی کتابفروشان تبریز، محمود آموزگار مدیر نشر کتاب آمه، خسرو طالبزاده مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، روزبه، سپهر و ماهور زهرایی فرزندان و مهدیه مستغنییزدی در سرای کتاب موسسه خانه کتاب برگزار شد.
نیکنام حسینیپور اولینسخنران این برنامه بود که با اشاره به سومین دوره جشنواره نشان شیرازه گفت: این جایزه به مبانی زیباییشناختی کتاب میپردازد. امیدواریم این جشنواره مثمرثمر و اثر بخش بوده باشد و بتواند تاثیرات خودش را در شکل و مسایل زیبایی شناختی کتاب بگذارد. در ادامه این جایزه، آیین بزرگداشت محمد زهرایی و برنامههای دیگری برگزار میشود تا بتوانیم به شکل کتاب هم توجه کنیم.
وی افزود: صنعت نشر کتاب در ایران پیشینهای بیش از دویست سال دارد. بزرگان زیادی در این صنعت ظهور کردند و موجب فخر و رونق این مهم شدند. محمد زهرایی یکی از همان بزرگناشران خلّاق و صاحبسبک ایرانزمین بود. وی کار نشر و کتاب را از جزئیترین امور چاپ و نشر شروع کرد. زهرایی در سالهای میانی دهه ۴۰ خورشیدی در شکلدهی و رشد انتشارات نیل نقش بهسزایی داشت. او از سالهای پایانی دهه شصت، انتشارات کارنامه را راهاندازی کرد که حاصل آن برخی از شاخصترین کتابهای تاریخ نشر بهشمار میرود.
مدیرعامل موسسه خانه کتاب در ادامه گفت: زنده یاد زهرایی انسانی پیگیر، کوشا و خستگی ناپذیر بود و با وسواس و باریکبینی مثالزدنیاش، استانداردهای ظریفی در دنیای نشر از خود بهجای گذاشت. ناشران، نویسندگان و مترجمان بسیاری با او رایزنی و مشورت میکردند و تقریباً کمتر ناشر شناختهشدهای را میتوان نام برد که به نوعی از اندیشه و توان ذهنی او در بهبود کار نشر بهره نبرده باشد. ایشان ارتباطات خوبی با مسئولان دولتی نیز داشت و این امر باعث هماندیشی مثبتی در حوزه چاپ و نشر بین آنها شده بود. فراهم کردن اسناد و کتابهای مورد نیاز یک مؤلف، همکاری و همراهی مستمر با آنها نیز در زمره خصوصیات این ناشر با سابقه بهشمار میرفت. راهاندازی کتابفروشیهای بزرگ از جمله ایدههای تازهای بود که زهرایی به بدنه نشر کشور تزریق کرد. او با راهاندازی کتابفروشی کارنامه در نیاوران توانست زیست بومی فرهنگی را در آن منطقه سامان دهد و این کتابفروشی را بهعنوان یکی از کتابفروشیهای شاخص کشور به جامعه فرهنگی ـ هنری و حتی سیاسی بشناساند. حتی در مراسم افتتاحیه آن ابتکاراتی به خرج داد که شاید سابقه نداشت.
حسینیپور با بیان اینکه محمد زهرایی ذوقی پرورشیافته در کار نشر داشت، گفت: او افزون بر کمالگرایی، فردی نواندیش، تحولگرا و الگوساز بود و هر کاری را که شروع میکرد با استقبال مواجه میشد. در شناخت رنگها، طراحی جدید حروف، بهرهگیری از کاغذ و طراحی ساختار برای نشر، کمتر نظیری میتوان برای او پیدا کرد و در میان نویسندگان و ناشران به وسواس خاص و دقتنظر برای انتشار کتاب مشهور بود. زهرایی به طراحی و صفحهآرایی بها میداد و برای کتاب شخصیت قائل بود. وی بر این باور بود که کتاب برای آماده شدن باید دَم بکشد تا خواندنی شود. در فرایند نشر، حلقههای مفقودهای داریم که زیاد به چشم نمیآیند، اما در ساختمان کتاب خیلی تأثیرگذار هستند. هر کسی فکر میکند اگر طول، عرض و ارتفاع را بلد باشد میتواند ساختار کتاب را بسازد و یا کتاب چاپ کند. یکی از کارهای آقای زهرایی در نشر کارنامه، معطوف کردن جامعه نشر به شکل و ساختمان کتاب بود وکتاب را معماری میکرد بهطوریکه حتی در این راستا بعضاً به افراط هم کشیده میشد.
وی با بیان اینکه وسواس زهرایی باعث میشد از یک کتاب چندین و چند بار پرینت بگیرد، گفت: او برای کتاب حرمت قائل بود و با کتاب به عنوان یک شی برخورد نمیکرد و میگفت کتاب مثل انسان است. نمونهاش وقتی یکی از کتابهایش را چاپ وتوزیع کرد و برای تسویهحساب کتابهایش به کتابفروشی مراجعه کرده بود، دید بستهای از کتابهای او زیر پای کتابفروش بهعنوان چهارپایه قرار گرفته بسیار ناراحت شد و بلافاصله به دفترش مراجعه و به کتافروش میگوید من کتاب برای شما فرستادم وچهارپایه که نفرستادم وکتابهایش را پس گرفت. زهرایی شاید تنها ناشری بود که کتابهای انتشاراتی خود را تماماً میخواند و در ویرایش و پاکیزهسازی آن نقشی جدی و تعیینکننده داشت. رایزنی وگفتوگو با نویسندگان و مترجمان آثاری که خود انتشار میداد، جزو ضرورتهای کاری او بود. درحقیقت ایشان حلقه وصل چرخه نشر بود اعم از نویسنده، ناشر، حروفچین و... او با طراحی فونت زهرایی، یکی از بیبدیلترین و بینقصترین فونتها در زبان فارسی را با هدف تسهیل و افزایش کیفیت صفحهآرایی، ویرایش و رفع نواقص فونتهای فارسی ابداع کرد. با سرمایهگذاری زیادی که روی فونت انجام داد تلاش کرد که حروف چاپی را به سمت خوشنویسی سوق دهد.
مدیرعامل خانه کتاب در بخش دیگری از سخنانش گفت: او نام نیکی در دو دهه پسین زندگی خود به جای گذاشت و موتور محرکهای شد که ناشران دیگر هم به شکل کتاب اهمیت دهند و از تأثیرگذاری ایشان بود که جامعه نشر را به شکل کتاب معطوف کرد؛ چون پیش از این، ناشران فقط به تولید محتوا توجه میکردند و شکل و بستهبندی کتاب، چندان مورد توجه نبود. زهرایی از معدود کسانی است که نشر را در میان خانواده خود رواج داد؛ او مهمترین تجربیات خود در عرصه نشر را بهخصوص به دو فرزند خود ماکان و روزبه و همسرش سرکار خانم مستغنی یزدی انتقال داد. ارتقای سطح کیفی کتابفروشی و ارتقای فیزیک کتاب تا جایگاه یک اثر هنری از دستاوردهای زهرایی بود. فرهیختگان حوزه نشر هرگز این دو یادگار را که از او بهجا مانده فراموش نخواهند کرد. حافظ به سعی سایه از هوشنگ ابتهاج، کتاب مستطاب آشپزی تألیف نجف دریابندری و فهیمه راستکار، خواب آشفته نفت، شرح فصوصالحکم، تألیف دکتر محمدعلی موحد، از جمله شاخصترین آثار او به شمار میرود. با از دست دادن او جامعة نشر و کتابفروشی ایران دچار درد و اندوه شد.
حسینی پور در پایان سخنانش گفت: نقش، اهمیت و جایگاه زندهیاد محمد زهرایی در نشر مدرن ایران بیبدیل و مشهود است.
قلم کارنامه به فونت تبدیل شود
در ادامه این برنامه، ساعد مشکی با اشاره به قلم و فونت ابداعی مرحوم زهرایی گفت: دو سال پایان زندگی مرحوم زهرایی افتخار داشتم در کنار ایشان چیزهایی را یاد بگیرم. همه از حساسیتی که زهرایی به قلم فارسی و فونت داشت مطلع هستیم و او می خواست قلم مخصوص انتشارات کارنامه را داشته باشد؛ از این رو دامون خانجانزاده شروع به طراحی قلم کارنامه کرد اما زهرایی به سادگی راضی نمی شد و چندین بار شیوه طراحی را عوض کردیم. در نهایت قلم کارنامه با ضخامت ۱۰طراحی شد و برای اولین بار در مدرسه ویژه از آن رونمایی شد.
این ناشر گفت: از خانواده مرحوم زهرایی میخواهم قلم کارنامه، نشر پیدا کند و به فونت تبدیل شود چرا که تمام فونتهای جهان تا زمانی که از آنها استفاده میشود، بهروز و نو میشوند. بنابراین قلم کارنامه باید به بازار عرضه شود تا رشد و تکامل پیدا کند. از دیگر فعالیتهایی که مرحوم زهرایی برای آن زحمت زیادی کشید، ضبط سیدیهای بود که با حسین سمندریان و ابراهیم شیرزاد ۱۲ ساعت کار را ضبط کرد و جا دارد این سیدیها به چند سیدی و به بازار عرضه شود.
برای زهرایی هر کاری آخرین شکارش بود
هومن پناهنده سخنران بعدی این نشست بود که با اشاره به تقسیمبندی زندگی از نگاه ادوارد مورگان فورستر رماننویس انگلیسی در رمان «جنبههای رمان» گفت: در این رمان او زندگی را به پنج بخش بهدنیا آمدن، مردن، و بین آنها خوردن، خوابیدن و عشق ورزیدن تقسیم میکند. درباره مردن نمیتوانیم حرف زیادی بزنیم و در به دنیا آمدن انسان باید به گزارش دیگران اکتفا شود اما در حکایتها، بیشترین حجم گفتار به عشق ورزیدن اختصاص دارد. ما اینجا جمع شدهایم تا نسبت به فردی صحبت کنیم که عاشق کتاب بود؛ وقتی در مورد تولید کتاب صحبت میکرد مثل این بود که در مورد به ثمر رسیدن فرزندش صحبت میکند.
وی افزود: زهرایی تمام کارهای طاقت فرسا را انجام میداد تا کتاب در حد استانداردی که میخواست برسد. در برش و ویرایش کتاب دست داشت و با دقت این کار را انجام میداد و هرچند بار کتاب را میخواند خسته نمیشد. زهرایی اهل وسواس بود و نشر کارنامه بهشت افراد وسواسی بود. زهرایی کتابی را برای ویرایش به ویراستار داده بود، اما تصرفاتی زیادی بر کتاب وارد شد اما زهرایی گفت «با توجه به زحماتی که برای این کتاب کشیده شده است باید دو اسم بهعنوان مترجم روی جلد کتاب درج شود» اما مترجم نخستین، با این کار مخالفت کرد. چنین شد که زهرایی کتاب را به او تحویل داد و از انتشارش صرف نظر کرد.
این ویراستار و مترجم با بیان اینکه برای زهرایی هر کاری آخرین شکارش بود، گفت: کار را به گونهای انجام میداد که گویی آخر دنیا است و بهعبارتی کار برایش موضوعیت داشت هر چند بازگشت سرمایه برایش مهم بود اما با عشق به کار خود میرسید و سرمایه هم کسب میکرد. عدم عشق به کار به لحاظ فردی مایه خسارت است اما زهرایی کارش را دوست داشت و از زندگی لذت میبرد و هرگز به خاطر نمیآورم از کار نشر گله یا شکایت کند و یا افسوس بخورد و بابت این شغل از کسی طلبکار باشد.
سخنران بعدی این برنامه علی میرزایی بود که گفت: امروز برای چهارمین بار درباره زهرایی سخنرانی میکنم. زهرایی در کار خود دقیق، خوش سلیقه و مدیر بسیار توانمند و عاشق بود. برای مالاندوزی وارد حوزه نشر نشده بود بلکه به کار نشر عشق میورزید و مانند هر مدیر با کیفیتی بهترینها را برای همکاری انتخاب میکرد و استانداردهایش ناب بود. زهرایی هر آنچه را که میدانست بیکم و کاست به دیگران میآموخت و هرکس پس از چند سال کار کردن با او پیشرفت میکرد. این جنبه مهمی از مدیریت امروز، دیروز و فرداست. او در انتخاب آثارش گزیده کار بود و میگفت کار را میپذیرد که به جانش آتش بزند. زهرایی در انتخاب همکار مرا به یاد علی حاتمی میانداخت؛ حاتمی هم در فیلمهایی که میساخت همواره از افراد تراز اول دعوت میکرد و آنها را به کار میگرفت.
مدیرمسؤل مجله نگاه نو با بیان اینکه مدیریت در حوزه فرهنگ و هنر بسیار سخت است، گفت: این قشر به شدت عاطفی، احساسی، زودرنج و بدقلق هستند و بدرفتاری و کجرفتاری با آنها پیامدهایی دارد اما زهرایی با دانستن همه اینها به دنبال دست اولیها رفت. زهرایی با غولها کار کرد و مدیریتش در این مورد بسیار موفق بود. زهرایی نقدپذیر بود. بسیاری از ناشران ما حتی یک بار هم به کتابی که منتشر کردهاند نگاه نمیکنند در مطبوعات هم همینطور است اما زهرایی همواره آثار رسیده را با دقت وصف ناپذیری چندین بار میخواند و با صاحب اثر بحث و جدل میکرد. از یک کتاب شاخص زهرایی ۱۳ مورد اشکال شکلی و محتوایی گرفتم. اگر من جای او بودم از ناراحتی سکته میکردم اما زهرایی روحیه انتقادپذیر داشت و با مولف تماس گرفت. بعد از مذاکره چندین مورد تغییر را از من پذیرفت.
وی در ادامه گفت: زهرایی در مرحله تولید هنری نیز نوگرا بود و فعالانه در این زمینه مشارکت میکرد. همچنین در طراحی و صفحه آرایی حی و حاضر بود و در خرید کاغذ و روکش جلد دقت وسواس گونهای داشت. در هنگام چاپ و صحافی همیشه حاضر و ناظر بود و به کار تولید کتاب از منظر زیباییشناسانه نگاه میکرد؛ گویی جانش را برای هر کتابی میگذاشت. بارها میگفت حاضرم به کسی پول بدهم تا ایرادهای کتابهای نشر کارنامه را بگیرد. زهرایی اولین ناشری بود که از کاغذ تولید شده از ضایعات نیشکر برای انتشار یکی از مهمترین کتابهایش به نام «پیامبر و دیوانه» استفاده کرد. امروز این کاغذ بسیار مورد توجه قرار گرفت. نام زهرایی به عنوان نخستین ناشر بهرهگیر از این کاغذ باید ثبت شود.
زهرایی همواره در مرزها زندگی میکرد
هادی خانیکی در بخش بعدی این نشست گفت: من و زهرایی هر دو در مشهد زندگی میکردیم. نخستین آشنایی من با او در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ بود. در این دوران او شجاعانه دست به کارهایی میزد که کتابفروشان تجربه نمیکردند و این موضوع به من انگیزه و علاقه میداد که همه جا زهرایی را دنبال کنم؛ چه زمانی که در کارش به سختی میافتاد و فقر را تجربه میکرد و چه زمانی که توانایی داشت. همسر و فرزندان زهرایی هر کدام توانستند به گونهای از میراث زهرایی بهره ببرند و اگر از هر زاویهای نگاه کنند میتوانند ببینید که پدرشان در ایران با تمام مشکلات نماینده نسل شکست خورده و مایوس نبود بلکه نماینده نسل امیدواری بود که در جهت اعتلای فرهنگی ایران جفاها را فراموش می کنند. این بُعد از زندگی زهرایی در کنار همه آن نقش آفرینیهای او در بازار اندیشه و نشر باید مورد توجه قرار گیرد.
وی افزود: زهرایی در امتداد کارهایی که آفرید و فرصتهایی که خلق و کشف کرد موافقان و مخالفانی دارد و باید نظر همه آنها را محترم دانست. شاید کسانی باشند که بگویند توجه به جنبههای زیباییشناسانه نشر باعث کندشدن روند تولید آن شود. شاید کسانی باشند که بگویند این سبک از فعالیت محدود به درجه اولها و در نتیجه نادیده گرفتن متوسطها و استعدادهای جدید است، اما زیست امیدوارانه زهرایی برای ما درسی داشت؛ این که زهرایی همواره در مرزها زندگی میکرد. زهرایی اگر با دولت در تعامل بود هیچوقت بخش خصوصی را فراموش نمیکرد. تا جایی که توانست یکی از نیازهای جامعه ما یعنی پرهیز از دوگانهآفرینی را حل کند. کمتر کسی است که توانسته باشد مثل او رنجها را تحمل کرده و در ساحت دیگری به خلق فرصتها دست بزند. باید به افرادی توجه شود که توانستند به تنوع زندگی خود معنی دهند و در مرزهای تکثر و تنوع زندگی کنند.
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی در پایان گفت: او دغدغه گفت وگوی تمدنها را در جامعه دنبال میکرد و به همین منظور کارت تبریکی طراحی کرد و در آن دو بیت از ناصر خسرو درج کرد.
سعید جلالی سخنران بعدی این برنامه نیز به تفاوت معنایی موجود در چهره ماندگار و ارکان اجتماعی اشاره کرد و گفت: چهره ماندگار باید به حدود ۲۰۰ سوال بزرگ و کوچک پاسخ دهد اما افراد در فراز و فرودها سنجیده و تبدیل به سرمایه اجتماعی میشوند. پیش از زهرایی باید نام چند پیشکسوت به یاد آورده شود. یکی از این افراد؛ حاجمحمد رمضانی است که سال ۱۳۰۲ کتابفروشی و نشریه راه اندازی کرد. در ادامه آن اعلام کرد این صنف نیاز به نهادسازی دارد و اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران را راهاندازی کرد. عبدالرحیم جعفری از دیگر افرادی است که نمیتوانیم از نام بگذریم. او در سال ۱۳۲۸ انتشارات امیرکبیر را تاسیس کرد همان سالی که محمد زهرایی متولد شد.
وی همچنین گفت: نمیتوانیم از عبدالرحیمجعفری حرف بزنیم اما از همایون صنعتیزاده غافل شویم. اینها شناسنامه هویتی ما هستند. نشر ما حدود ۱۰۰ سال است که گریه میکند. اینها گلهایی بودند که در شورهزار رویدند. جای بسیار دلخوشی است که این سه بزرگوار توانستند نشر را در خانواده خود نسلی کنند. این بالاترین پاداش این سه نفر به خاندان نشر است.
زهرایی آرش کمانگیر بود
سخنران پایانی این مراسم مهدیه مستغنی همسر زهرایی بود که گفت: زهرایی و من دو عاشق تنها و غریب بودیم. ما با کتاب آشنا و با کتاب زندگی کردیم حتی همه جای خانه ما کتاب بود. زهرایی برای من آرش کمانگیری بود که کلمات را با عشق در کمان خود گذاشت و پرتاب کرد تا شاید در عرصه فرهنگ و هنر کشورش گشایشی حاصل شود. زهرایی فردی با استعداد بود و حقش باید زودتر از این دیده می شد چرا که تا روزی که از این جهان رفت پروانه نشر خود را نداشت. امیدوارم پس از این دولتمردان در تلاش برای پیدا کردن انسانهای با استعداد باشند. او شباهنگ زندگی ما بود و ما هم سعی کردیم راه او را ادامه دهیم.
در پایان این آیین، لوح تقدیر و تندیس عصر کتاب به خانواده زهرایی اهدا شد. همچنین موسسه خانهکتاب یادمانی باعنوان «ناشر کمالگرا، یادمان استاد محمد زهرایی» که مجموعه مصاحبههای نصرالله حدادی با ماکان و روزبه زهرایی و مهدیه مستغنی است، رونمایی و به خانواده زهرایی تقدیم کرد.