زمان
عصرِ یک روزِ
پاییزی است
و به درازایِ خیابان
برگ ریزانند
درخت هایِ تبریزی
و نیمکت هایِ خالی
در خلوتِ خود
نم نمک
مزمزه می کنند
خاطره ها را
با نم نمِ باران
و من
با موهایِ بلندِ خیسم
سربزیر و فکور
از کنارِ تبریزی ها می گذرم
چترِ من
سال ها پیش گم شده است
در حوالیِ این شهرِ کهن
چترِ من
دو نفری بود
آرش آزرم
۶/ ۹/ ۱۳۹۱
عصرِ یک روزِ
پاییزی است
و به درازایِ خیابان
برگ ریزانند
درخت هایِ تبریزی
و نیمکت هایِ خالی
در خلوتِ خود
نم نمک
مزمزه می کنند
خاطره ها را
با نم نمِ باران
و من
با موهایِ بلندِ خیسم
سربزیر و فکور
از کنارِ تبریزی ها می گذرم
چترِ من
سال ها پیش گم شده است
در حوالیِ این شهرِ کهن
چترِ من
دو نفری بود
آرش آزرم
۶/ ۹/ ۱۳۹۱