اگرچه یاد نداری مرا ، ولی دلم میخواهد تو را
دلم را شکستی چرا ، ولی نفرین نمیکنم تو را
به گیسوان پریشان تو ، قسم میخورم
بعد از تو هیچکسی را ، راه نمیدهم در دلم
حکایت من ، حکایت جزیره دور افتادست
خمار و خسته و مست در این خانه افتاده ام
همیشه عطرِ تو پیچیده در هوایم
ولی نمیشنوم در این خانه صدایت
دلم را شکستی چرا ، ولی نفرین نمیکنم تو را
به گیسوان پریشان تو ، قسم میخورم
بعد از تو هیچکسی را ، راه نمیدهم در دلم
حکایت من ، حکایت جزیره دور افتادست
خمار و خسته و مست در این خانه افتاده ام
همیشه عطرِ تو پیچیده در هوایم
ولی نمیشنوم در این خانه صدایت