«شک» از القائات شیطانی است/ مراتب شک از نظر امام خمینی(ره)
گروه معارف ــ شک، چون وسوسه و شرک از القائات شیطانی در قلوب است، چنانچه طمأنینه، یقین، ثبات، خلوص و امثال اینها از افاضات رحمانیه و القائات فرشتگان است. منظور از شک این است که اعتقاد، سست و ضعیف شود و یقین از بین برود؛ لذا مجرّد وسوسه و حدیث نفس شک نیست.
شک، چون وسوسه و شرک از القائات شیطانی در قلوب است، چنانچه طمأنینه، یقین، ثبات، خلوص و امثال اینها از افاضات رحمانیه و القائات فرشتگان است.[1] امام صادق(ع) در حدیثی بسیار مهم که لشکریان عقل و جهل را ذکر فرموده است، شک را مقابل یقین و از لشکریان نادانی دانسته است.[2] تردیدى نیست که این بیمارى نفس را فاسد و هلاک مىکند زیرا شک، منافى یقین است و ایمان بدون یقین تحقّق نمىیابد.[3]
در مواجهه انسان با هست و نیست چیزی یا درستی و نادرستی مطلبی سه حالت تصور دارد: 1- شک به معنی تساوی احتمال هست و نیست آن چیز یا درستی و نادرستی آن مطلب. 2- گمان: به معنی برتری یکی از دو طرف احتمال که در این صورت آن طرف برتر را مظنون و طرف دیگر را موهوم مینامند. 3- یقین: به معنی تعیّن صددرصدی یک طرف به طوری که هیچ احتمالی در مقابلش وجود ندارد.[4] منظور از شک این است که اعتقاد، سست و ضعیف شود و یقین از بین برود؛ لذا مجرّد وسوسه و حدیث نفس[5] شک نیست؛ زیرا اینها با ایمان منافات ندارد و از روایات استفاده میشود که شک وقتى موجب کفر است که به انکار منجر شود، چنانکه روایت شده است که ابوبصیر از امام صادق(ع) پرسید در مورد کسى که درباره خداى تعالى شک کند چه مىفرمائید؟ امام فرمود: «کافر است»، پرسید: اگر درباره رسولالله(ص) شک کند؟ فرمود: «کافر است». آنگاه به راوی فرمود: «وقتى کافر است که انکار کند».[6]
شک و حیرت در اموری که ایمان به آنها واجب است، موجب نابودی ایمان و حیات معنوی است و سعى در از بین بردن آن از واجبات است ولی اگر شک در غیر آنها باشد از آنجا که مطلق یقین در هر چیزى موجب کمال نفس و صفاى آن است سعى در از بین بردن آن با وجود امکان اگر امرى از آن مهمتر در پیش نباشد، کاری پسندیده است.[7] اجزاء و لوازم ایمان که باید مورد ایمان و یقین باشند به صورت فهرستوار عبارتند از:1- اعتقاد به وجود خدا و صفات کمالیّه او (توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی، یقین به عدالت او، توحید در اطاعت و عبادت) .2- یقین به نبوّت. 3- یقین به امامت. 4- یقین به عالم آخرت (برزخ، قیامت، میزان، صراط، کوثر، شفاعت، بهشت، جهنم)[8]
شک در قرآن کریم و روایات شریفه:
قرآن کریم، افرادی از قوم حضرت نوح، حضرت هود،[9] حضرت صالح[10]، حضرت موسی[11]، حضرت یوسف[12] و پیامبراسلام علینبیّنا و آله و علیهم السلام[13] را به علت شک داشتن آنها سرزنش میکند و شک را نوعی پلیدی دانسته است که خداوند آن را بر افرادی که ایمان نمیآورند القا میکند و سینه آنان را به شکلی بسیار رنجآور تنگ میکند؛ همانطور که امام صادق(ع) در آیه شریفه: «... کَذلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لا یُؤْمِنُون»[14]، «آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را براى (پذیرش) اسلام، گشاده مىسازد و آن کس را که به خاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینهاش را آن چنان تنگ مىکند که گویا مىخواهد به آسمان بالا برود این گونه خداوند پلیدى را بر افرادى که ایمان نمىآورند قرار مىدهد.» - فرمودند: منظور از رجس (پلیدی) در این آیه، شک است.[15]
علامه طباطبایی شک را از مصادیق تعبیر «مرض قلبی» در قرآن میداند که دلهای مبتلایان به آن به پر کاهى مىماند که هر لحظه دستخوش نسیمها گشته، به این سو و آن سو کشیده مىشود.[16]
رسول خدا(ص) فرمود: بهترین اعمال در پیشگاه خداوند ایمانى است که شکّ و دو دلى در آن راه نداشته باشد[17] و امام علی(ع) فرمود: خواب بر یقین بهتر از شبزندهداری با شک است[18] و فرمود: اندکی از شک کافی است که یقینی را (که محکم نشده) نابود کند.
امام سجاد(ع) در دعای روز عرفه از خدای متعال میخواهد: «خدایا! هر شک و دو دلى را از من دور کن»[19] و این مضمون در بسیاری از دیگر دعاها تکرار شده است و از خدا خواسته شده است که دل ایشان را از آلودگی شک پاک کند.[20]
امام صادق(ع) فرمود: هر قلبی که در آن شک یا شرک باشد، بیارزش است[21] و خداوند فرد متلوّن (که رنگ به رنگ میشود و ثبات در یقین ندارد) از بندگانش را دوست ندارد.[22] و هر کس در خدا و رسولش شک کند کافر است.[23] امام حسن عسکری(ع) فرمود: سالمترین دلها آن است که از شک و شبههها پاک باشد.[24]
مراتب شک:
شک (فارغ از این که در کدام از اصول ایمانی باشد) از نظر امام خمینی(ره) دارای مراتبی است:
شک جلىّ: تزلزل در عقاید ظاهری است؛ (مثل این که در وجود خدا یا نبوت شک کند).
شک خفّى: تزلزل در معارف و اسرار توحید و تجرید و تفرید است (یعنی ناتوانی قلب در شهود باطنی این معارف)
شک أخفى: حالت تلوین و عدم تمکین در مقامات مذکوره است. (یعنی ناتوانی قلب در ثبات و دوام شهود باطنی این معارف)[25]
ناگفته نماند بحث پیرامون «شک» بسیار گسترده است و مطالبی پیرامون اسباب و عوامل ایجاد شک و آثار شک و راههای درمان شک وجود دارد که از حیطه بحث ما خارج است. هدف ما در این مبحث استناد به روایاتی است که شک را یکی از موانع شفاعت معرفی مینمایند که این روایات در ادامه ذکر میشوند:
«الشفاعة لا تکون لأهل الشک و الشرک، و لا لأهل الکفر و الجحود، بل تکون للمذنبین من أهل التوحید.»[26] «وَ قَالَ ص لَا شَفِیعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ وَ الشَّفَاعَةُ لِلْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَلَائِکَةِ وَ فِی الْمُؤْمِنِینَ مَنْ یَشْفَعُ مِثْلَ رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ وَ أَقَلُّ الْمُؤْمِنِینَ شَفَاعَةً مَنْ یَشْفَعُ لِثَلَاثِینَ إِنْسَاناً وَ الشَّفَاعَةُ لَا تَکُونُ لِأَهْلِ الشَّکِ وَ الشِّرْکِ وَ لَا لِأَهْلِ الْکُفْرِ وَ الْجُحُودِ بَلْ یَکُونُ لِلْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَهْلِ التَّوْحِیدِ.»[27] «رسول اکرم(ص) فرمودند: هر که ایمان نیاورد به شفاعت من خدا شفاعت مرا نصیبش ننماید، و فرمودند: هیچ شفاعتکنندهاى مقبولتر از توبه نیست و رتبه شفاعت براى انبیا است و اولیاء و اوصیاء و مؤمنین و ملائکه و بعضى از مؤمنین شفاعت مینماید براى مثل ربیعه و مضر که دو قبیله عظیمهاند از عرب و آن مؤمنى که کمتر شفاعت میکند سى نفر را شفاعت مینماید، و شفاعتى نمیباشد براى اهل شک و شرک و نه براى اهل کفر و انکار، بلکه خاص گناهکاران اهل توحید است.»روایات فراوانی با مضمون دو روایت بالا و حتی شبیه به متن این روایات در منابع حدیثی آمده است که ما به ذکر همین دو روایت بسنده میکنیم. پر واضح است شکی که بنا بر تعریف ائمه اطهار(ع) مساوی با کفر میباشد قطعاً برای صاحبش شفاعتی در کار نخواهد بود ضمن اینکه دو روایت اخیر نیز موید این مطلب هستند پس شک هم به عنوان یکی دیگر از موانع شفاعت محسوب میشود.
پینوشتها:
[1] خمینى، سید روحالله، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، قم، چاپ بیستم، 1378، ص 399.
[2] برقى، احمدبن محمدبن خالد، المحاسن، ج 1، ص 197.
[3] نراقی ملامحمدمهدی ،علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، سیدجلال الدین مجتبوی، ج 1، ص 174.
[4] دستغیب، شهید سیدعبدالحسین، قلب سلیم، ج 1، ص 133.
[5] احتمالاتی گذرا که در ذهن میآیند و میروند و پابرجا نیستند.
[6] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج 4، ص 218.
[7] نراقى، ملا احمد، معراج السعادة، ص 111.
[8] دستغیب، شهید سیدعبدالحسین، قلب سلیم، ج 1، ص 240.
[9] سوره ابراهیم، آیه 9.
[10] سوره هود، آیه 69.
[11] همان، آیه 110.
[12] سوره غافر، آیه 34.
[13] سوره یونس، آیه 104.
[14] سوره انعام، آیه ۱۲۵.
[15] عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، المطبعة العلمیة، ج 1، ص 377.
[16] طباطبایی سید محمد حسین، تفسیرالمیزان ، ج5، ص620 و 621.
[17] صدوق محمد بن على بن بابویه، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 13.
[18] آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى، غررالحکم و دررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، 1366 ، ص 61.
[19] امام سجاد(ع) الصحیفة السجادیة، ترجمه فیض الاسلام اصفهانى، على نقى، فقیه، ص 357.
[20] کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 588.
[21] کلینى، ج 2، ص 16.
[22] مجلسى، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 69، ص 126.
[23] کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 386.
[24] ابن شعبه، حسن بن على، تحف العقول، (ترجمه حسنزاده صادق)، ص 409.
[25] خمینى، سید روحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسهى تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ص 407.
[26] صدوق، محمد بن علی بن بابویه، إعتقادات الإمامیة، ص66.
[27] مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج8 ، باب 21 الشفاعة، ص 29.
گردآوری: احمد گلستانی عراقی
انتهای پیام