چرخ و فلک


چرخ و فلک

بنازم قدرت چرخ و فلک را فرستاد از برایم او ملک را(1) که آید سویم ارچه خیرخواهم بگیرد جانک این آدمک را خدا را شاکرم دیدم دوباره رخ ماه رفیق بیشاعر:مهدی یوسفیان

بنازم قدرت چرخ و فلک را
فرستاد از برایم او ملک را(1)
که آید سویم ارچه خیرخواهم
بگیرد جانک این آدمک را
خدا را شاکرم دیدم دوباره
رخ ماه رفیق بی کلک را(2)
سپاس بیکران دادار قیوم
نهاد یک بار دیگر این مهک را
بپاشیدم به یک باره سراسر
هرآن مقدار پالودم نمک را
در آن اندک زمان زندگانی
بسا کوبیده ام درب کمک را
به ناگه رحم آورد و برایم
فرستاد او نجات آور ملک را(3)
به فکر کِشته و کردار خویشم
چرا گردیده شایانِ کُتک را
ز کردارم به خوبی و به نیکی
همی یاد است و افزون بر، کمک را
که گیرم دست و بس یاری رسانم
تمام خلق این چرخ و فلک را
ویا شاید که نقصی بود و باید
شدن آدم بسی این آدمک را
بنازم قدرت چرخ و فلک را
روم شویم دودست بی نمک را

1:ملک الموت، حضرت عزرائیل
2:مادر
3:پدر

موضوع: صبح امروز 1398/05/10 با خوردن یک تکه نان داشتم جلوی چشمان پدر و مادرم از دنیا میرفتم که پدرم باعث نجاتم شدند.تمام زندگی از زمان بچگی تا آن لحظه جلوی چشمم آمد و گذشت و پدرم وسیله شد تا به دنیا برگردم و الآن دوباره متولد شدم.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فال روزانه جمعه 31 فروردین 1403