میسوزم از این درد که یار دگرانی عکس تو کنارم تو کنار دگرانی
در آتش عشق تو دلم سوخت ولی تو دل خسته و بی صبر و قرار دگرانی
من مرده عشقم به زمین مانده تن من
تو فاتحه خوانی به مزار دگرانی
در باغ دلم جز عددی زاغ نمانده ای بلبل شیدا که هزار دگرانی
در شهر خودم چشم به راهم ولی افسوس دور از من و در شهر و دیار دگرانی
من مورد تاراج یکی لشکر دردم تو سنگر امنی و حصار دگرانی
باید که چنین مضحکه دست تو باشم وقتی که ندیدم که تو یار دگرانی
در آتش عشق تو دلم سوخت ولی تو دل خسته و بی صبر و قرار دگرانی
من مرده عشقم به زمین مانده تن من
تو فاتحه خوانی به مزار دگرانی
در باغ دلم جز عددی زاغ نمانده ای بلبل شیدا که هزار دگرانی
در شهر خودم چشم به راهم ولی افسوس دور از من و در شهر و دیار دگرانی
من مورد تاراج یکی لشکر دردم تو سنگر امنی و حصار دگرانی
باید که چنین مضحکه دست تو باشم وقتی که ندیدم که تو یار دگرانی