دل بکویت گم شد و پیدا نشد
هیچ عاشق هم چومن شیدا نشد
وعد ی امروزو فردا یم دهی
عمربگذشت و شبم فردا نشد
خواستم با گریه آرامش کنم
گریه کردم عقدی دل وانشد
ناله راگفتم شریک آه شو
آه هم هم ناله با سودا نشد
بی تو ای خورشید عالم تاب من
صبح من روشن تراز یلدا نشد
بغچه ی غم می نهم زیر سرم
رخت خواب وصل جای من نشد
گم شدم در انتهای شب شریف
چون در میخانه رویم وانشد
تقدیم به شما خوبان
هیچ عاشق هم چومن شیدا نشد
وعد ی امروزو فردا یم دهی
عمربگذشت و شبم فردا نشد
خواستم با گریه آرامش کنم
گریه کردم عقدی دل وانشد
ناله راگفتم شریک آه شو
آه هم هم ناله با سودا نشد
بی تو ای خورشید عالم تاب من
صبح من روشن تراز یلدا نشد
بغچه ی غم می نهم زیر سرم
رخت خواب وصل جای من نشد
گم شدم در انتهای شب شریف
چون در میخانه رویم وانشد
تقدیم به شما خوبان