مثل بهار آمدی روح و تنم را تازه کردی
همچو شکوفه های نارنج منو پر آوازه کردی
آسمان بودی و من کبوتر جَلد تو بودم
گوشه ای از نگاهت منو نشانده بودی
کرانه دوش تو سرای مهرِ من بود
شمیم پیکر تو نافله حیات من بود
از پا افتاده شاهراه مهرِ تو هستم
محبوس دائم زهره جان تو هستم
در چشمه سارِ حیات پاک تو تطهیر شدم
آنسوی پرچین گیسوان تیره تو درگیر شدم
بهای وصال تو صبرِ دلکشِ جانسوز است
طعم نوش شیرین لبهای تو لب سوز است
من میان این غریبه ها بدون تو یگانه هستم
پس بمان پیشم که تنها با تو افسانه هستم
همچو شکوفه های نارنج منو پر آوازه کردی
آسمان بودی و من کبوتر جَلد تو بودم
گوشه ای از نگاهت منو نشانده بودی
کرانه دوش تو سرای مهرِ من بود
شمیم پیکر تو نافله حیات من بود
از پا افتاده شاهراه مهرِ تو هستم
محبوس دائم زهره جان تو هستم
در چشمه سارِ حیات پاک تو تطهیر شدم
آنسوی پرچین گیسوان تیره تو درگیر شدم
بهای وصال تو صبرِ دلکشِ جانسوز است
طعم نوش شیرین لبهای تو لب سوز است
من میان این غریبه ها بدون تو یگانه هستم
پس بمان پیشم که تنها با تو افسانه هستم