عاشقانه ها/دلشکسته ها


عاشقانه ها/دلشکسته ها

خبر دارم که فارغ شده ای از بستر من تقصیر خودم بود که قافل شدم گفتم بگذار یک شب نگارم آسوده بخوابد از خشم آتش شهوت من! من اگر این درنده خویی نبودش در من میلی به گناه کردن و دریدن جاوید بودمشاعر:نعمت الله سیادت مقدم

خبر دارم که فارغ شده ای از
بستر من
تقصیر خودم بود که قافل شدم
گفتم بگذار یک شب نگارم آسوده بخوابد از خشم آتش شهوت من!



من اگر این درنده خویی
نبودش در من میلی به گناه کردن
و دریدن
جاوید بودم همه عمر در روان
پاک آدمیت که
آن وقت اگر گرگ هم بودم
دگر هم میلی نداشتم به دریدن
و هیچ کس را هم نمیدریدم!



هر کس که می آید نزد من میگوید
که دلم گوشه ندارد
میشود عوضش بکنید لطفا؟
بخدا دخل خالیست به چه زبانی بگویم دل سالم ندارم بدهم!



من در سرودن بیت همیشه عجله دارم
همین(ع)عجله میگیرد یغه ام را
که اشتباه مینویسم جمله ام را!



هنوز از دل ما عشقت در گذر
است
مثل آن پروانه که هر روز از
کنار گل گذر است
چندی نیستی پروانه من
دل من دگر خسته است
کاش دوباره بیایی پروانه من
که عمر من گل حیف در گذر است!


من از آغوش گرم تو زمستان را چو تابستان میگردم
وقتی که زمستان میشود تازه
هوس گرمای آغوشت میکنم!



گاه هر چه دیدی بلند مکن حتی قلب یک آدم را بگذر ببند چشم هایت را بر سنگ دل ها!


دیشب عهد کردم با خدایم جنگ خون راه بیندازم
چوبش را بلند کرد گفت بگو مشکلت چیست تا نزم بر سرت
تا حل کنم نعمت الله مشکلت را!


چه کسی گفته که دل خود بشکنی هنر نیست
اتفاقا من هر روز
درگیر این هنرم و هی میشکنم دلم با این قلمم!


یک شبی نبودش هی میگفتم بی او جهانم ویران است
وسطای شب بلند شدم دیدم
که یک چیز عجیب کنار من خواب است!

رفتم لب دریا سراغی از دریا
بگیرم
دریا گفت که دریا رفته وسط دل من
قایقت بردار برو دنبالش
گر هم دوستش نداری دل بزن به من و برو بشو بیخیالش!


آمدم سوره بسازم دیدم خدا
قبل من ساخته
گفتم خدا بت بسازم خوبست
خدا گفت غیر بت هر چه خواهی سوره کن عالم بخواند!



آن شب که نبودی آتش نفسم شعله ور شد
هر چه کردم خاموشش بکنم
نشد که نشد
چه کنم تن به آب یخ زدم آن روز هم زمستان بود!

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


واکنش اتحادیه اروپا به حادثه انفجار در اصفهان