شوق من و نگاه تو


شوق من و نگاه تو

ای همه چشم عاشقان ، خیره به روی ماه تو آه کشیده هر نظر ، دوخته با ، نگاه تو نامه رسان مردمت ، بس که عزیز می شود لشکر عاشقان همه ، خاطره جمله ، خواه تو چاره ندارم ؛ از ازل ، عشق تو هست بی بدل اینشاعر:محمد جلائی

ای همه چشم عاشقان ، خیره به روی ماه تو
آه کشیده هر نظر ، دوخته با ، نگاه تو

نامه رسان مردمت ، بس که عزیز می شود
لشکر عاشقان همه ، خاطره جمله ، خواه تو

چاره ندارم ؛ از ازل ، عشق تو هست بی بدل
این همه جنگ می کنم ، یک تنه با ، سپاه تو

از تو جنون گرفته ام ، جوی به خون گرفته ام
لشکر کشته ، پشته شد ، تا برسم به راه تو

ظلمت شب برای من ، از تو امید می دهد
از پس پرده می رسد ، صبح من و پگاه تو

رنگ و ریا گرفته در ، قافله ی مرید ها
ای که توکلم تویی ، پشت من و پناه تو

این همه چپ مسیرشان ، راست کجاست کیششان؟
ای که بزرگراه من ، در گذر جناه تو

عمر به انتظار ما ، نور بده نگار ما
گوش شدم ، که بشنوم ، صوت صفیر آه تو

کاسه ی بغض های من ، لب به لب است دیده ای؟
راه نما ، که بشکند ، بغض ، برای چاه تو

عمر من از ظاام شب ، کاسته می شود ببین
قرص قمر حلال شد ، از غم دیر کاه تو

روی قمر ندیده ام ، از همگان شنیده ام
عمر ثمر نمی دهد ، شوق من و نگاه تو



26/ تیر ماه / 98 ***** اشک الماس





حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


"بسته مرگ" 61 میلیارد دلاری