ده تا شعر کوتاه


ده  تا شعر کوتاه

یک مثل پروانه ای در پیله ! دیواری به دور خود کشیده ایم و با کسی حرف نمی زنیم ! مرداب می شویم و بر می گردیم ! به عصر نیزه و شکار ! باید دیوارهای فرسوده را شکست و خدا را ! در افق های بی کرانهشاعر:ابوالحسن اکبری

یک

مثل پروانه ای در پیله !
دیواری به دور خود کشیده ایم
و با کسی حرف نمی زنیم !
مرداب می شویم
و بر می گردیم !
به عصر نیزه و شکار !
باید دیوارهای فرسوده را شکست
و خدا را !
در افق های بی کرانه دید.

دو
احساسم را لگد مال می کنند
آدم هایی که دروغ می گویند
ابلیس !
از چشم هایشان می ریزد
و قطارهای تهمت !
از دهان شان سرازیر می شود
سر درد می گیرم !
وقتی هم کلام می شوم
با آدم های دورویی که نمکدان ها را می شکنند.

سه
گریه می کنم !
مثل ابرهای زمستانی !
آبشاری از گونه هایم سرازیر می شوند
اینجا !
حال هیچ کس خوب نیست
نه پرنده ای می خندد
و نه خرگوشی !
از عدالت شیر می گوید
روی هر واژه ای دست می گذارم
فریادش بلند می شود
مثل همسایه ی ما !
که از بی نانی داد می زند
اما صدایش به خدایان نمی رسد.

چهار

قارقارشان !
اعصابم را به هم ریخته اند
این کلاغ ها !
کی از باغ می روند.


پنج

اوضاع جنگل خوب نیست !
خرگوش ها نمی توانند
آفتابی شوند.


شش

اگر حال زمین خوب بود !
هر روز به دور خود نمی چرخید.


هفت

تو رفتی !
مثل چای در فنجان سرد شدم
و دوباره به آشپزخانه برگشتم
نبودنت ابری است
که هوای اتاقم را گرفته است.


هشت

ما در مسجدها !
با خدا حرف می زنیم
آنها در کهکشان ها !
کدامیک به خدا نزدیک تریم.


نه

خدا را!
نباید در مسجدها محدود کرد
بگذارید !
در خیابان ها قدم بزند
مردم را ببیند
برای نانی چه می کنند.

ده

مثل تحریم ها !
آزادی را باید دور زد.



































حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ خاص و بی نظیر اجتماعی سارینا از شاهین نجفی