ابر بودیم وهمین موجب بی تابی بود
ما که رفتیم وپس از ما همه جا آبی بود
نسل باران سپری شد همه جا سوز سراب
یادمان رفت که در چشمه ی دل آبی بود
در به در گشتن و اوارگی ومستی عشق
بهتر از زندگی وخلسه ی مردابی بود
بهر ما سوختگان کل جهان زندان است
شادی و شور و شعف طعمه ی گردابی بود
طفل بودیم و سحر چشم گشودیم اینجا
زیستن شوخی تلخ از گذر خوابی بود
داود رزاقی راد ( کویر )
ما که رفتیم وپس از ما همه جا آبی بود
نسل باران سپری شد همه جا سوز سراب
یادمان رفت که در چشمه ی دل آبی بود
در به در گشتن و اوارگی ومستی عشق
بهتر از زندگی وخلسه ی مردابی بود
بهر ما سوختگان کل جهان زندان است
شادی و شور و شعف طعمه ی گردابی بود
طفل بودیم و سحر چشم گشودیم اینجا
زیستن شوخی تلخ از گذر خوابی بود
داود رزاقی راد ( کویر )