غم مزمن مردم


غم مزمن مردم

تا مست میِ کهنه ی درخم شدم ای دوست با هروله در هلهله ات گم شدم ای دوست هذیان لبم راوی عشقی ست جنونزا یا باز گرفتار توهم شدم ای دوست کی گشته فراموش من آن خاطره ی تلخ آن روز که تبعید ی گندم شدمشاعر:محمدعلی ساکی

تا مست میِ کهنه ی درخم شدم ای دوست
با هروله در هلهله ات گم شدم ای دوست

هذیان لبم راوی عشقی ست جنونزا
یا باز گرفتار توهم شدم ای دوست

کی گشته فراموش من آن خاطره ی تلخ
آن روز که تبعید ی گندم شدم ای دوست

تا خواندم از آیینه گذشتی ز خطایم
از شوق وطن پر ز ترنم شدم ای دوست

بر شاخه ی زیتون دلم تا که شکفتی
سرسبز به اعجاز تکلم شدم ای دوست

با این غزل نغز که تقدیم تو کردم
نقاش غم مزمن مردم شدم ای دوست

محمدعلی ساکی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تقویم حجامت 1403