فصل شوریدگی


فصل شوریدگی

پشت اندوه زمان خاطره ها پنهان است کوک کن ساعت ناکوک زمان وقت شبگردی و پرسه زدن است بنشین از لب این خاطره ها کام بگیر از لب وهم و خیال، قدحی جام بگیر گزگز تلخ دلت مال کدامین بشر است؟ چه کسیشاعر:صادق اعتمادی نژاد

پشت اندوه زمان خاطره ها پنهان است
کوک کن ساعت ناکوک زمان
وقت شبگردی و پرسه زدن است

بنشین از لب این خاطره ها کام بگیر
از لب وهم و خیال، قدحی جام بگیر

گزگز تلخ دلت مال کدامین بشر است؟
چه کسی شعله به دامان دلت درزده است ؟

آنکه چنگی به دل و روح و روانت زده است
رقص اندوه به رخسار جوانت زده است
بی وفا سخت شبیخون به جهانت زده است

میدانم، شب دلمردگی است
میدانم، فصل خونمردگی است

فکرها در سر تو میچرخند
دست نامرد زمان تجربه ای تلخ گذاشت

خستگی چنگ به روحت زده است
به تمام بدن و جسم و وجودت زده است


ناکس آنقدر توانمند زمین میزندت
که توان و رمق و نا و جنم تحقیرند

بی خیال همه ی انسانها، پیک اول تو بنوش
بگذار داغ شود جسم و تنت

نکند پیک فزونی شود از ظرفیتت، آگه باش
نکند مست و سیه مست شوی از جامش
فقط آنقدر بنوش، که دگر خاطره ها محو شوند

آری امشب شب توست، سخت بتاز
تا بدان جا که توان هست بگاز

درس عبرت عجب آهنگ زمختی دارد
بگذار یک شب عمرت به غنیمت گذرد
با من آواز بخوان، فصل شوریدگی است...

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


7 راه برای اینکه سرکه سیب بیشتری استفاده کنید