در این دنیا که جز دوز و کلک نیست
رفیقان را دگر قدر نمک نیست
نمانده رحم و مهر و مهربانی
که انگاری در این سامان ملک نیست
سزاوار غم و اندوه گردید
هر آنکس خدمتش دور از کلک نیست
غبار آلوده گردیده زمانه
فرو افتاده غربال و الک نیست
گرفته کفر بوستان و چمن را
مسلمان را دگر قدر فدک نیست
صدای تیشه ی فرهاد خاموش
که شیرین را مگر چرخ و فلک نیست
هر آنکس دل شکستن شدمرامش
به والله جایگاهش جز درک نیست
در این قال و مقال زندگانی
مزینان روزگارش یک پرک نیست