تسلیم


تسلیم

من درمیان درد تو در بازوان او من در پیاله زهر قلبم از آن او قربانی ام دگر مردم برای او می سوزم و هنوز اندر هوای او تسلیم او شدم اسیر کرد مرا گاه با بوسه ای زنجیر کرد مرا تسلیم اوشاعر:مهرنوش اسمى

من درمیان درد
تو در بازوان او
من در پیاله زهر
قلبم از آن او

قربانی ام دگر
مردم برای او
می سوزم و هنوز
اندر هوای او

تسلیم او شدم
اسیر کرد مرا
گاه با بوسه ای
زنجیر کرد مرا

تسلیم او شدم
او زد مرا شکست
زندانی اش شدم
از من ولی گذشت

من کنج خاطرات
دارم هوای او
او رفت بی خیال
باشد کنار او

آمد سراغ من
باز این غم و خیال
می خواهمش خدا
آه از شب وصال

زندان بان من
آزاد کرد مرا
جایی نمی روم
رفتم به قهقرا ...
جمعه 27/02/98 01:55 AM

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


جزئیات تازه از مرگ 6 کارگر در آتش سوزی شرق تهران