گاه...


گاه...

گاه دریا با تمام بخشش و آرامشش مهد طوفانی مهیب و بی محابا می شود بستر روزی رسان مردم ساحل نشین حامل امواج مرگ و خشم و غوغا می شود گاه آغوش زمستان گرم گرمت می کند تیر تابستان ولی قندیل بستهشاعر:عظیمه ایرانپور

گاه دریا با تمام بخشش و آرامشش
مهد طوفانی مهیب و بی محابا می شود
بستر روزی رسان مردم ساحل نشین
حامل امواج مرگ و خشم و غوغا می شود

گاه آغوش زمستان گرم گرمت می کند
تیر تابستان ولی قندیل بسته در دلت
گاه زنده می شوی درفصل مرگ برگ ها
در بهار انگار مهر مرگ خورده بر دلت

گاه آوای فراموشی برایت مرهمی
بر هجوم زخم های سرخ دنیا می شود
گاه اما با به یاد آوردن یک خاطره
پنجره های دلت رو به خدا وا می شود

گاه مثل رقص گل بر روی موج رودها
توی افت و خیز دنیا دل سپردی به مسیر
گاه اما مثل سنگ محکمی در عمق رود
باوجود هر فشاری ایستادی ناگزیر

گاه گاهی از مسیر زندگی خارج شو تا
زیر یک سایه بخوابی رو به دنیای خیال
آه اگر از مرزهای واقعیت رد شوی
می رسی آخر به شهر دیدنی های محال

عظیمه ایرانپور

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


رابطه جنسی زیر دوش آب در حمام با همسر خوب است یا بد؟