یاد آن دوران خوب

یاد آن دوران خوب و فصل ارزانی بخیر شادی و شادانه ها و خنده درمانی بخیر دل تو دلها محو و غم در دام شادیها اسیر کودکان شاد و بزرگان خدمت افراد پیر دل خوش ازفصل بهاران که خُرامان میرسید نی بهشاعر:غلامرضا محمودی

یاد آن دوران خوب و فصل ارزانی بخیر
شادی و شادانه ها و خنده درمانی بخیر
دل تو دلها محو و غم در دام شادیها اسیر
کودکان شاد و بزرگان خدمت افراد پیر
دل خوش ازفصل بهاران که خُرامان میرسید
نی به اقساط معوق دل مشوّش می تپید !!
لب چو غنچه می شکفت و خنده بازاری به راه
گوئی ایام گذر مسکوت مانده در نگاه
هی گذشت وهی گذشت از حال ما
نگرانی از گرانی بد نمود احوال ما
هرچه گشته چند برابر بی توازن می پَرد
تا کجایش با خدا و زان چه ها حاصل شود؟
خرجی ماهانه با یارانه هایَش روی هم
از بهای لنگه کُت ، گردیده کم
مسکن ماوا نخواهم ،خورد وخوراکم به چند؟
گر نباشد طفلکان افتد به آسیب و گَزَند
گوشت گوساله نخواهم ،مرغ بریان لاولا
تخم ومرغ وشیر و ماستم از کجا ؟
بار الها یاوری کن بگذریم از این مسیل
همچو موسای کلیم از رود نیل.
عهد کردم بر خود و بر خویش کردم این قرار
کوتهی را بس کنم ، باید بر آرَم اقتدار
گشته ام امسال قاضی حکم و فتوا میدهم
اهل خانه تابع حکم وخودم گشتم حَکَم
کفش امسال : از پیار سال مانده هارا پا کنند
آن کت تنگ قدیمی را به تن ها جا کنند
پیرهن زیر کت است پارگی ناید به دید
وصله در شلوار اگر،شاید مُدی باشد جدید.
گو "رضا"باشد چگونه غیر از این قول و قرار
پسته کیلو تا دویست و گوشت کیلو صد هزار
غلامرضا محمودی ( رضا )

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!

یاد آن دوران خوب

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته