بیست‌وسه دموکرات در تلاش برای رسیدن به ریاست‌جمهوری؛ کدام یک می توانند ترامپ را شکست دهند؟/ تحلیل نیویورک تایمز


بیست‌وسه دموکرات در تلاش برای رسیدن به ریاست‌جمهوری؛ کدام یک می توانند ترامپ را شکست دهند؟/ تحلیل نیویورک تایمز

شفقنا- در حالی‌که حدود یک سال و نیم به انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا باقی مانده؛ اشتیاق و شوروشوق دموکرات‌ها برای مبارزه –و در صورت امکان، شکست دادن- دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور حال حاضر آمریکا بی‌سابقه و مثال‌زدنی به‌نظر می‌رسد. به‌گزارش سرویس ترجمه شفقنا از نیویورک‌تایمز؛ این اشتیاق و شوروشوق مثال‌زدنی دموکرات‌ها را واداشته تا بی‌توجه به ریسک‌ها و...

بیست‌وسه دموکرات در تلاش برای رسیدن به ریاست‌جمهوری؛ کدام یک می توانند ترامپ را شکست دهند؟/ تحلیل نیویورک تایمزPhoto illustration by Doug Chayka

شفقنا- در حالی‌که حدود یک سال و نیم به انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا باقی مانده؛ اشتیاق و شوروشوق دموکرات‌ها برای مبارزه –و در صورت امکان، شکست دادن- دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور حال حاضر آمریکا بی‌سابقه و مثال‌زدنی به‌نظر می‌رسد.

به‌گزارش سرویس ترجمه شفقنا از نیویورک‌تایمز؛ این اشتیاق و شوروشوق مثال‌زدنی دموکرات‌ها را واداشته تا بی‌توجه به ریسک‌ها و عواقب امر، بی‌مهابا نامزدی‌شان را برای شرکت در انتخابات مقدماتی دموکرات‌ها رسانه‌ای کنند؛ و این شرایطی منحصربه‌فرد را در اردوی این حزب به‌وجود آورده: شمار شگفت‌انگیز کاندیداهایی که جز دو سه نفرشان هیچ‌کدام سابقه قابل‌ذکری در حوزه سیاست ندارند، حداقل در سطحی مانند ریاست‌جمهوری، که کارشناسان حتی به صلاحیت و اهلیت چهره‌ای چون برنی سندرز نیز انتقاد دارند.

در حقیقت در شرایطی‌که اعلام شده در حال حاضر بیست‌وسه کاندیدای دموکرات تلاش‌هایشان برای رسیدن به ریاست‌جمهوری را آغاز کرده‌اند؛ برخی رسانه‌ها، حتی رسانه‌های مرتبط با خود دموکرات‌ها شروع کرده‌اند به تردیدافکنی- که آیا هیچ‌کدام از این بیست‌وسه نفر می‌دانند که چه‌کار دارند می‌کنند و قرار است چه‌کار کنند تا شکست دادن ترامپ ممکن و محتمل شود؟

مارک لیبوویچ نویسنده کهنه‌کار نیویورک‌تایمز که سال‌هاست درباره چهره‌های مطرح دنیای سیاست و رسانه می‌نویسد و تاکنون کتاب‌های «سرمایه‌داران جدید- درباره پیشگامان دنیای تکنولوژی»، «شهروندان اتاق سبز- درباره چهره‌های رسانه‌ای آمریکا» و «بازی بزرگ- درباره بزرگان دنیای فوتبال آمریکایی» را منتشر کرده؛ در نوشته زیر می‌کوشد به این پرسش‌ها جواب دهد که «این گروه پرتعداد چگونه می‌خواهند شکاف‌های موجود را ترمیم کرده و پرزیدنت ترامپ را شکست دهند»؟

مارک لیبوویچ با این پاسخ که «به‌نظر نمی‌رسد هیچ‌کدام‌شان پاسخ این سوال را بدانند، اما این ندانستن مانع این نیست که سعی‌شان را نکنند!» مقاله خواندنی‌اش را آغاز می‌کند. مقاله‌ای که نشان می‌دهد در حال حاضر چه شرایطی در اردوی دموکرات‌ها حاکم است.

ماه می بود، ساعات آخر یک‌شنبه شبی؛ و ماریان ویلیامسون –نویسنده پرطرفدار و یکی از بیست‌وسه نفری که می‌خواهند کاندیدای نهایی دموکرات‌ها برای رقابت با ترامپ شوند- در آشپزخانه بزرگی نشسته بود و تاندرا، دستیار بلندقامتش نیز در نزدیکی او پا روی پایش انداخته بود.

ویلیامسون، خسته از سخنرانی و پرسش‌وپاسخ طولانی درباره «بیداری اخلاقی و معنوی»؛ وقتی داشت به ساعاتی پیش فکر می‌کرد که در ستاد انتخاباتی‌اش خیلی‌ها سخنان‌اش درباره «راه‌های التیام جنگ سطح‌پایین و چیپ داخلی آمریکا» و «شکاف‌های موجود در جامعه» را ناشنیده گذاشته و سالن را ترک کرده بودند، احساس فریب‌خوردگی می‌کرد. ماریان ویلیامسون وقتی درباره آن‌روز حرف می‌زند، نگاهش مات و خالی است: «واقعا گیج شده بودم. حقیقتش گیج‌کننده هم بود»!

ماریان داشت به شرایطی فکر می‌کرد که بر اساس آن‌ها مشخص خواهد شد که کدام‌یک از کاندیداها می‌توانند در اواخر ماه ژوئن در مناظره‌های درون‌حزبی دموکرات‌ها برای انتخاب کاندیدای نهایی حزب شرکت کنند. اولین موضوع دریافت اعانه از حامیانش است که او از پس آن برامده و به‌جای حداقل پنج‌هزار دلار اعانه‌ای که شرط اولیه کمیته ملی دمکرات‌هاست، موفق به جمع‌آوری مبلغی بسیار بیشتر، و دریافت امضای تائید از شصت‌وپنج‌هزار نفر شده است. ماریان ویلیامسون اما هنوز دل‌نگران است: «قبلا شرطش همین بود، ولی الان چیزهای جدیدی مثل نظرسنجی و از این چیز‌ها می‌گویند».

من اولین بار ماریان ویلیامسون شصت‌وشش ساله را پنج سال پیش شناختم؛ زمانی‌که با انتقاد و اعتراض به سیاست‌های الکترال نامی برای خود کسب کرده بود. او بعدتر برای کسب کرسی نمایندگی کالیفرنیای جنوبی در کنگره با هجده نفر رقابت کرد؛ که در میان این هجده نفر از همه شناخته‌شده‌تر بود: مشاور روحانی اوپرا وینفری (مجری مشهور آمریکایی)، مراد روحانی شر (خواننده معروف) و کشیشی که خطبه عقد یکی از هشت ازدواج الیزابت تیلور (بازیگر نامدار) را خوانده بود. در انتخابات کنگره ماریان توانسته بود حمایت کیتی پری (خواننده) و یک دوجین ستاره دیگر را جلب کند و بنابراین اخبار کمپین‌اش در رسانه‌ها به‌شدت جلب نظر می‌کرد. تمام این‌ها اما برای رساندن ویلیامسون به کنگره کافی نبود. او حالا اما در پی هدفی است که به‌نظر می‌رسد هدف تمام سیاستمداران و کاندیداهای بالقوه دموکرات‌ها در سال ۲۰۱۹ باشد: رقابت با دونالد ترامپ برای رسیدن به کاخ سفید!

من، دو شب قبل پیت باتیگیگ را در مینه‌سوتا دیده‌ام و در سی‌وشش ساعت اخیر هم موفق به دیدار با چهار نفر از این کاندیداها در ایالت آیوا شده‌ام: الیزابت وارن، ایمی کلوبوشار، برنی سندرز و همین ماریان ویلیامسون؛ که نشان از استقبال عجیب دموکرات‌ها از انتخابات ریاست‌جمهوری دارد.

وقتی ماریان اعلام کرد که می‌خواهد در انتخابات شرکت کند، به‌نظر می‌رسید او هم مانند مایک گراول، جان دلانی و اندرو یانگ تا یک جایی پیش خواهد رفت و بعد به‌نفع یکی از کاندیداهای پیش‌روتر کنار خواهد کشید. اما اکنون شش ماه بعد از آن اعلام حضور، مایک گراول هشتادونه ساله با اقبال دو درصدی در نظرسنجی‌ها خود را صاحب شانس می‌داند و می‌گوید که قصد کناره‌گیری ندارد. رقبای او، فرماندارانی مانند جان هیکنلوپر، جی اینسلی و استیو بولاک؛ سناتورهای مانند کریستن گیلیبراند و کوری بوکر؛ و تازه‌کارهای مانند جولین کاسترو هم بازی را جدی گرفته و گفته‌اند که می‌خواهند شانس خود را برای انتخاب شدن به‌عنوان کاندیدای نهایی دموکرات‌ها امتحان کنند. حالا در شرایطی‌که گفته می‌شود شهردار نیویورک، بیل دی‌بلاسیو هم در هفته آینده حضورش را در رقابت مقدماتی دموکرات‌ها اعلام خواهد کرد؛ به‌نظر می‌رسد این رقابت تاکنون تا بدین‌حد متخلخل و پرمنفذ و در عین‌حال پرشور نبوده است. پس چرا ماریان ویلیامسون هم شانس خود را در این میان آزمایش نکند. یا حتی ایمی کلوبوشار که بعد از یک سخنرانی پروعده بهم گفت: «هر چه بیشتر، بهتر؛ نه؟ این دور این‌جوری شده دیگر؛ چه‌کار باید کرد»!

از نظر تئوریک این عرصه فراخ می‌تواند مزایایی هم داشته باشد که مهم‌ترینش معرفی چهره‌هایی است که تاکنون به‌طور سنتی نامی ازشان در رقابت‌هایی در سطح ریاست‌جمهوری نبود. اما این امر معایبی هم دارد که یکی از این معایب این است که تقریبا هیچ‌کدام از این کاندیداهای ناشناس نمی‌دانند گام بعدی‌شان چه خواهد بود. درواقع نکته مشترکی که بین دوجین کاندیدای دموکرات‌ها در حال حاضر وجود دارد، این است که بیشترشان در این زمینه با ویلیامسون مشابهند و با روند و الزامات کار آشنا نیستند. البته هیچ‌کدام‌شان هم این را جزو کمبودهای خود هم نمی‌دانند. در حقیقت از زمانی‌که ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ در نهایت به کاخ سفید رسید، این کلیشه در بین سیاستمداران آمریکا ایجاد شد که برای موفقیت در انتخابات ریاست‌جمهوری نیازی به کارنامه سیاسی پروپیمانی نیست. درست از فردای آن روز رسانه‌ها و سیاستمداران تحلیل‌های گوناگونی درباره راز پیروزی او منتشر کردند که نکته مشترک تمام‌شان این بود که هیچ‌کدام به نتیجه مشخصی نرسیده بودند. شکی در این نیست که ترامپ در تمام زمینه‌ها، چه در طرز رفتار کاندیداها و چه در نوع حرف زدن‌شان با رای‌دهندگان حضوری مغایر با توقعات کارشناسان داشت و از این رو بود که بعد از پیروزی او این پرسش در ذهن اغلب سیاستمداران ایجاد شد که «اگر ترامپ توانست، من چرا نتوانم؟». این نشان از واقعیت امروز جامعه آمریکا، نه فقط در دنیای سیاست، که در زندگی روزمره آمریکایی هم دارد: نسبی بودن. یعنی که آن کمال‌گرایی را که در گذشته شاهد بودیم و مردم از سیاستمداران انتظار کمال داشتند، امروز نمی‌بینیم. همان‌طور که در سینما و موسیقی و رسانه‌ها هم این نسبی بودن را شاهدیم و دیگر ستارگانی از آن نوع که در دهه چهل و پنجاه بر پرده سینما و جلد مجلات می‌درخشیدند، امروزه روز وجود ندارند. ساست هم یکی از وادی‌هایی است که این تغییر در آن به‌چشم می‌خورد.

اما گذشته از این موضوع؛ آغاز زودهنگام رقابت کاندیداهای پرتعداد دموکرات‌ها (که در انتخابات گذشته هم شکست غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل انتظاری داشتند) می‌تواند سوالاتی را نیز موجب شود. اول این‌که این نامزدها به‌عنوان پیش‌گامان و نیروهای خط مقدم جبهه ریاست‌جمهوری قرار است این روزها، در میانه سال ۲۰۱۹، درباره چه چیزی حرف بزنند و درباره چه موضوعی باهم رقابت کنند؟ اصلا در چنین شرایطی که حداقل دو سال از دوره ترامپ باقی مانده، درباره ریاست‌جمهوری دوره بعد چه باید بگویند؟ آیا کسی هم پیدا می‌شود که این حرف‌ها را که عملا جز لفاظی‌های بی‌نتیجه و ایده‌پردازی‌های تئوریک چیزی نیستند، گوش کند؟

اما نگاهی حتی گذرا به نتایج امر چندان هم مابق با توقعات موجود نیست. حضور پرتعداد جماعت تشنه سخنان کاندیداها نشان از این دارد که ظاهرا تردیدها جایی ندارد و همیشه حرف درست گوش شنوایی خواهد یافت. نظرسنجی‌ها هم جنبه دیگری از موضوع را نشان می‌دهند و همین‌که آرای مردم با ثباتی قابل‌ذکر (از همان ابتدا شناخته‌شده‌هایی چون برنی سندرز و جو بایدن در صدر هستند، چهره‌های جذابی چون الیزابت وارن و کاملا هریس در حال ارتقای جایگاهشان‌اند و جماعتی از یک‌درصدی‌ها را هم در انتهای جدول می‌بینیم) روندی قابل پیش‌بینی را دنبال می‌کند، می‌تواند به این معنا باشد که اوضاع برای دموکرات‌ها چندان هم بد نیست و حداقل این‌که در این موقعیت زمانی توانسته‌اند هواداران‌شان را پای سخنرانی‌ها و کمپین‌های پرشور کاندیداهاشان بکشند.

رصد کمپین‌های کاندیداها نشان از این دارد که نامزدها در زمنه‌هایی مشابهت‌های فراوانی با هم دارند. اول این‌که برخلاف دوره‌های قبل، انگار همه تنها و تنها به کاخ سفید نظر دارند و پرسش‌هایی از این قبیل که «آیا معادن اولی فلان کاندیدا را خواهید پذیرفت؟» نامزدها را عصبانی می‌کند. موضوع مشترک دوم هم اشتیاق غیرقابل کتمان نامزدها برای شکست دادن ترامپ است. این را در میان رای‌دهندگان دموکرات‌ها هم می‌بینیم. درواقع این اشتیاق از فردای پیروزی ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ در ذهن دموکرات‌ها وجود داشته؛ و با این‌که تاکنون در هر دوره‌ای که یک کاندیدای جمهوری‌خواه به کاخ سفید رسیده، دموکرات‌ها در پی شکست دادن او بوده‌اند، اما روشن است که داستان دونالد ترامپ با دیگران متفاوت است و دموکرات‌ها پیروزی بر او را بسیار بسیار مهم‌تر از پیروزی بر ماندیدای جمهوری‌خواهان به‌شمار می‌آورند.

تاکنون در این چند هفته‌ای که سعی کرده‌ام در کمپین‌های کاندیداهای دموکرات‌ها حضور داشته باشم؛ برنی سندرز را مشتاق‌تر و باانگیزه‌تر از بقیه دیده‌ام. نامزدی که در سال ۲۰۱۶ هیلاری کلینتون را جان‌به‌لب کرد و امروز انگار آمده تا آن بلا را سر ترامپ هم بیاورد. اولین سخنرانی او نشان از این داشت که هواداران سندرز هم چنین احساسی به او دارند. کافی‌ست جملات دعوت این پیرمرد موآشفته بروکلینی را به پشت تریبون بشنویم تا بفهمیم طرفدارن برنی چه حسابی روی او باز کرده‌اند: «او سال‌ها در واشینگتن بوده، بیش از سی سال در کنگره و سنا خدمت کرده، کثافت‌های سیستم سیاسی امروز آمریکا را می‌شناسد و همان مردی است که می‌تواند سیفون را کشیده و این کثافت‌ها را روانه فاضلاب کند»! در ادامه صحبت‌های خود برنی علیه سیستم سیاسی و رسانه‌ای آمریکا هم رسواکننده‌تر از آن بود که بشود آن‌ها را از یک کاندیدای یکی از دو حزب اصلی کشور توقع داشت؛ و این یعنی که برنی بسیار آماده و تجهیزشده پای به کارزار انتخابات نهاده است.

این‌که برنی سندرز هیچ‌گاه جزو جریان اصلی دموکرات‌ها نبوده؛ از نظر خیلی‌ها یکی از محاسن انتخاب او به‌عنوان نامزد نهایی حزب است. اشاره این گروه به بازنده‌شدن همیشگی چهره‌های متعلق به جریان اصلی احزاب است، مثل میت رامنی جمهوری‌خواهان که در سال ۲۰۱۲ به سهولت باخت، یا جان کری دموکرات‌ها که در سال ۲۰۰۴ به‌جای هاوارد دین باانگیزه‌تر و الهام‌بخش‌تر و البته ریسکی‌تر کاندیدای نهایی شد و بازی را هم باخت، یا همین هیلاری انتخابات گذشته. به‌باور این عده یا باید سندرز را انتخاب کرد و یا چهره‌ای کاملا ناشناس را. از نظر این گروه انتخاب کسی مانند جو بایدن به معنای شکست قطعی خواهد بود و از این انتخاب به‌عنوان کارت سبزی برای ترامپ یاد کرده‌اند.

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


استایل عجیب  الناز شاکردوست در یک مراسم رسمی! + عکس