بحرمن
چه دانم ازبرمن؛بی بهانه رد شده ای
توگفتــه ای غزلی،عاشقانه بد شده ای
دو چشم من گذرازکـوی بی وفا نکند!
کنــون به طرزعجیبی ؛ بلند قـد شده ای
ازآن زمـان کـه شــدم عاشقت نمی دانم!
چرا بـه راه وفــا؛همچنان توسـد شده ای
من از میان غـزل؛بیت درهمم چــه کنم
توجذراین غزلی؛بحرمن؛چه مد شده ای
به عارف هرچه شکایت کنی پاک است
از آنچه در حق ِ او،عاشقانه بد شده ای!
علی فخری (عارف) 20/03/98
چه دانم ازبرمن؛بی بهانه رد شده ای
توگفتــه ای غزلی،عاشقانه بد شده ای
دو چشم من گذرازکـوی بی وفا نکند!
کنــون به طرزعجیبی ؛ بلند قـد شده ای
ازآن زمـان کـه شــدم عاشقت نمی دانم!
چرا بـه راه وفــا؛همچنان توسـد شده ای
من از میان غـزل؛بیت درهمم چــه کنم
توجذراین غزلی؛بحرمن؛چه مد شده ای
به عارف هرچه شکایت کنی پاک است
از آنچه در حق ِ او،عاشقانه بد شده ای!
علی فخری (عارف) 20/03/98