ببخش


ببخش

هر آنچه عقل نظر کرده و پذیرفته ست به حکم عشق تو دادم به دست باداباد... تمام مدعیات جهان مغزم را به پیش پای تو یک‌دم به باد خواهم داد تمام قلب منی، ذهن و جان و آرامم شکوه بودنت احساس می‌کنمشاعر:علیرضا شاه محمدی

هر آنچه عقل نظر کرده و پذیرفته ست
به حکم عشق تو دادم به دست باداباد...
تمام مدعیات جهان مغزم را
به پیش پای تو یک‌دم به باد خواهم داد

تمام قلب منی، ذهن و جان و آرامم
شکوه بودنت احساس می‌کنم مسری ست
شروع می‌شود از اولین نت بدنم
به سوی ژرف‌ترین سمفونی... که قلبم ایست...

و باز یک تپش از چشم‌هات می‌گیرم
نفس که وام تو باشد هوا همیشگی است
ببخش جز ضربان قلم ندارم هیچ
ببخش موهبت عشق شعرپیشگی است

ببخش راحت جانم که سخت می‌بینی
جهان به روی من اینگونه هجمه آورده
تو را به وسعت این زجرهای بی‌وقفه
ببین بدون تو بر ذهن من چه آورده

ببین بدون تو... -حالا که نیستی- ای وای!
به شرح هم نمی‌آید چه می‌کشم بی تو
به ریسمان خودش بسته چوب جانم را
جهان مغز مرا می‌کِشد پدر ژپتو

و می‌کِشد که نیایم به‌سوی چشمانت
و می‌کُشد برسد سویی از تو بر دیده
تمام عشق من و تو به جز خیالی نیست
به ذهن آدمک چوبیِ خراشیده

به ذهن آدمکی که... جنون خواستنت
گرفته تاب قلم‌پرسه‌های مبهم را
ببخش، جرأت از تو نوشتن آمد و رفت
تمام می‌کنم این شعر زخمی از غم را


۲۳خرداد۹۸
پ.ن: و سرانجام شعری جدید

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس عجیبی که منوچهر هادی از دخترش موقع سال تحویل رو کرد+ عکس