خدا پشت سفیدی های تنم وطن دارد...


خدا پشت سفیدی های تنم وطن دارد...

‍ دستانت سیاهی سفیدی نمی دانم پیرنگت چیست؟ خوب می دانی و آشنایی به رنگ های گناهانم چشمانم را بپوشان لبانم را قفلی بزن و دروازه ی گوشم را ببند و از دروازه ی دیگر تمام سربازان و فرماندهانشاعر:فرشاد صیدی کنگرشاهی

‍ دستانت سیاهی
سفیدی
نمی دانم پیرنگت چیست؟
خوب می دانی
و آشنایی به رنگ های گناهانم
چشمانم را بپوشان
لبانم را قفلی بزن
و دروازه ی گوشم را ببند
و از دروازه ی دیگر
تمام سربازان و فرماندهان
مجروح
این جنگ را خارج کن


دستانت سیاهی
سفیدی
نمی دانم پیرنگت چیست؟
گردنم را راه راه کن
با سایه ها روشن های این سلول انفرادی
بگذار در این سلول
سلول هایم به فکر فرو روند
و من به خلسه فرو روم

بگذار هزاران دست
فریاد زنند
رسالتشان را
به گمانم پیامبری
از دستان یک انسان شروع می شود
و آغاز من از دستانی که زنجیر می شوند برای رهایی
سفیدی
سیاهی

بفشارید دستانتان را دور گردنم
خدا پشت سفیدی های تنم
وطن دارد...

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس / سلفی نوید محمدزاده و فرشته حسینی