«سردار بزرگ» هنوز گمنام است


«سردار بزرگ» هنوز گمنام است

کرمانشاه- ایرنا- یارمحمدخان کرمانشاهی، سردار بزرگ انقلاب مشروطه نه فقط برای بسیاری از ایرانیان که حتی در زادگاه خود هم گمنام و غریب است تا جایی که جز یک سنگ قبر ساده و محصور، هیچ نام و نشانی از او در شهر نیست.

به گزارش خبرنگار ایرنا، اینکه قدر و منزلت بزرگان استان کرمانشاه و چهره‌های علمی، فرهنگی، دینی، ادبی و هنری آن به شایستگی پاس داشته نشده، از گلایه‌ها و انتقادات دیرینه است.

آنقدر در معرفی و شناساندن شخصیت‌های تأثیرگذار در تاریخ و فرهنگ استان کم‌کاری شده که خدمات بزرگ بسیاری از آنها در تاریخ جامانده و در حال فراموشی است.

یکی از چهره‌های تاریخ معاصر و نهضت مشروطه «یارمحمدخان کرمانشاهی» است؛ کسی که در آخرین لحظات تسلیم و شکست «ستارخان و باقرخان، سردار و سالار ملی»، به میدان نبرد رسید و دلاوری‌های بزرگی کَرد و در نهایت در راه مبارزه با طاغوت جان داد.

انقلاب مشروطه رویدادهایی است که در نهایت به امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه قاجار انجامید و تا دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه ادامه یافت و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون اساسی ایران شد.

به بهانه مطرح شدن گمنامی یارمحمدخان در روزهای اخیر و ضرورت ساماندهی مزارش، نگاهی می‌اندازیم بر طلوع و غروب او.

ورود یارمحمدخان به مبارزات مشروطه

کردهای ایران برخلاف کردهای عثمانی هرگز از مشروطیت به عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف شخصی و یا ملی‌گرایی کردی استفاده نکردند بلکه در ابتدا به این تصور که مشروطیت با ایرانی بودن کردها منافات دارد و ممکن است به تجزیه کشور بینجامد، با آن مخالفت کردند.

«سردار بزرگ» هنوز گمنام است

مبارزان کُرد نهضت مشروطه

با به توپ بسته شدن مجلس توسط محمدعلی شاه و آغاز دوره استبداد صغیر و شکل‌گیری شورش‌های تبریز و رشت و بختیاری‌ها، کردستان و کرمانشاه هم شاهد فداکاری مردم خود در دفاع از مشروطیت بود؛ در رأس این فداکاری‌ها، مجاهدی کرمانشاهی به نام «یارمحمدخان» قرار داشت.

یارمحمدخان فرزند میرزامحمد زردلانی و بلقیس خانم از طایفه بالاوند در سال ۱۲۴۹ شمسی در زردلان کرمانشاه متولد شد. نوجوان بود که پدر خود را از دست داد و بار مسئولیت مادر و خواهر بر دوشش افتاد. یارمحمدخان بوده است. یارمحمدخان در ابتدا شغل بارفروشی داشت و به دلیل نزدیکی محل کار او به مسجدی که حجت الاسلام حاج آقا محمدمهدی مجتهد کرمانشاهی امام جماعت آن بود، تحت تأثیر شخصیت و کرامات مجتهد قرار گرفت.

در آغاز مشروطه‌خواهی و قیام اهالی کرمانشاه علیه سیف الدوله که شخصیت‌های مذهبی و سیاسی طرفدار مشروطیت در خطر ترور سیاسی توسط عوامل پادشاهی قرار گرفتند، آقامحمدمهدی، به دلیل داشتن اطمینان و اعتماد به یارمحمدخان و حسین‌خان کلاهمال (برادرخوانده یارمحمدخان) آنها را محرم و محافظ خود قرار داد و هر ۲ پس از فراغت از کار روزمره همواره همراه او بودند.

یارمحمدخان در جلسات سِری و مجالس مشروطه‌طلبان کرمانشاه که با حضور افراد زیادی و بیشتر به صورت مخفی و شبانه تشکیل می‌شد، محافظ آقامحمدمهدی بود و در آن جلسات شرکت می‌کرد که تبعا در مباحثه‌ها در جریان اوضاع قرار می‌گرفت.

در همین دوره یارمحمدخان همراه حجت الاسلام مجتهد به عراق رفت و پس از ملاقات با علمای مقیم نجف، با تصمیمات جدید به کرمانشاه بازگشتند.

حجت الاسلام مجتهد و یارانش پس از مدتی اقدام به تشکیل کمیته غیرت برای ساماندهی مبارزات کردند که به نام شاعر آزادی خواه کرمانشاه «سید عبدالکریم غیرت» نامگذاری شد. اندیشه آزادی خواهی یارمحمدخان منجر به عضویت او در این کمیته شد.

دوست بازاری یارمحمدخان که حامی مالی او بود

در همین جلسات با «حاج حسن اعتماد الرعایا» مشهور به «حاج اعتماد» از بازاریان خوشنام، متدین و مشروطه‌خواه که املاکی نیز در حومه کرمانشاه داشت، آشنا شد. حاج اعتماد از مریدان محمدمهدی بود که سهم امام، خمس و وجوهات را به مانند سایر مشروطه خواهان شهری و عشایر به آقا می‌پرداخت و ارتباط مذهبی و سیاسی اعتقادی بین محمدمهدی و حاج اعتماد برقرار بود.

توجه و اعتماد آقا محمدمهدی به یارمحمد و حسین خان موجب توجه حاج اعتماد به یارمحمد و الفت روزافزونی بین آن دو شد به طوری که به دور از تضادهای طبقاتی و تفاوت‌های اجتماعی، یارمحمد حاج اعتماد را «داشی» یعنی برادر بزرگ خطاب می‌کرد و در گرفتاری زندگی حاج اعتماد پشتوانه او محسوب می‌شد.

در زمانی که ظهیرالملک خوشنام امور حکومتی کرمانشاه را به عهده گرفت، یارمحمد به توصیه محمدمهدی و حاج اعتماد، در صف توپچیان حکومتی استخدام شد و کار بازار را رها کرد.

او با نشان دادن رشادت به سرعت به درجهٔ نایبی رسید اما روح سرکش و غلیان درونی و ذات آزادیخواه او به این مراتب و اطاعت از فرمانده نظامی بالاتر قانع نمی‌شد به همین دلیل با تمام توجه حاکم وقت و با وجود داشتن زن و فرزند و مادر و برادران خردسالی که تحت تکفل او بودند، به تکاپو افتاد تا شاید خود را به مرکز انقلاب در هر کجای ایران برساند و در کنار سایر مبارزان پرچم آزادیخواهی را برافرازد.

تعهد مخارج زندگی و تهیه اسلحه و تأمین هزینه افراد تحت تکفل در طول مسافرت برای یارمحمدخان و حسین‌خان، توسط حاج اعتماد تأمین می‌شد. در این دوره همچنین کمیته‌ای به همت میرزا احمد خان، میرزا علی خان، حاج مشیر الرعایا و آقامحمدمهدی برای انجام امور مالی و تدارکاتی مجاهدین در کرمانشاه تشکیل شد که هزینه سفرهای بعدی و انجام امور تبلیغی و نظامی در محدوده شهر از آن طریق تأمین می‌شد.(مقاله کرمانشاه و کردستان در مشروطیت نوشته نادر پروانه)

یارمحمدخان چگونه سر از تبریز درآورد

احمد کسروی، تاریخ نگار می‌نویسد: «از روزی که محمدعلی شاه به باغ شاه رفت و در میان او و مجلس کشاکش برخاست از همه شهرها تلگراف می‌آمد و همه اینها نوید ایستادگی و یاوری می‌دادند. ولی اینها همه رویه کارانه می بود… تبریز که ایستادگی نمود و ۱۱ ماه در جنگ و کشاکش می‌بود، با اینکه از گرجیان و ارمنیان و ترکان و قفقازیان به یاوری آمدند، از شهرهای ایران کسی نیامد، تنها کسانی که از شهرهای ایران به یاری تبریز آمدند، یارمحمدخان کرمانشاهی و همراهان او بودند. در آن روز که مجلس به همه شهرها تلگراف فرستاده یاوری می‌طلبید، یارمحمدخان با یک برادر و یک دوست که نام‌های هر ۲ حسین بود (حسین خان امیر برق، سیدحسین نصرت المله) تفنگ و اسب خریدند و با یک نوکر (حاج نعلبند) آهنگ تهران کردند که به یاری دار الشورا برسند، ولی چون به قم رسیدند، در آنجا از داستان بمباران (به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط قوای قزاق به فرماندهی لیاخوف و سرکوب مشروطه خواهان) آگاهی یافته، ناگزیر گردیدند که خود را نهان دارند. ولی چون چند روزی گذشت، آوازه ایستادگی‌های تبریز به آنجا رسید و این بود که یارمحمدخان و همراهانش مردانه آهنگ تبریز کرده، از بیراهه خود را به آنجا رسانیدند و تا پایان جنگ‌های تبریز در آنجا بودند و همیشه دلیری‌ها و مردانگی‌ها نمودند.» (کتاب درباره مبارزات کردستان، نوشته حمید مؤمنی)

یارمحمدخان به داد سردار و سالار ملی رسید

پس از ورود یارمحمدخان به تبریز عده‌ای دیگر از مشروطه خواهان کرمانشاه به آنها پیوستند. بنابر روایت مورخان، در این زمان تبریز توسط نیروهای محمدعلی شاه به محاصره افتاده و نهضت ستارخان و باقرخان در حال احتضار بود اما با حمله یارمحمدخان به قشون محمدعلی شاه و تصاحب چهار مسلسل اطراف شهر، محاصره شکسته و مشروطه احیا می‌شود.

یارمحمدخان و حسین خان آنقدر در آذربایجان از خود دلاوری نشان دادند حسین خان به دلیل چابکی و سریع بودن، از سوی مردم تبریز به «حسین خان امیر برق» شهرت یافت و یارمحمدخان نیز به دلیل رشادت و جسوری به «یارمحمدخان سرمجاهد» معروف شد. حسین خان در مبارزات تبریز جان خود را از دست و شهید شد.

اولین حضور یارمحمدخان در جنگ‌های آذربایجان اردوکشی او به مراغه و شرکت در جنگ شرامین بود که بین مشروطه خواهان و قوای صمدخان رخ داد. مجاهدان در این نبرد شکست خوردند اما یارمحمدخان و حسین خان توانستند از مهلکه نجات یابند و به تبریز برسند. یارمحمدخان در حمله بعدی به اردوگاه شجاع الدوله، تلفاتی به دشمن وارد کرد.

حضور دیگر او در جنگ حکم آباد بود که دلیری و رشادت یارمحمدخان و حسین خان را بر سر زبان‌ها انداخت و موجب شد انجمن ایالتی تبریز از آنها قدردانی کند. جنگ دیگر نبرد «آناخاتون» بود که او از ناحیهٔ پا زخمی شد اما جنگ به سود آزادیخواهان خاتمه یافت. یارمحمدخان در ربیع الاول ۱۳۲۸ هجری قمری و پس از سرکوب مستبدان و استقرار مشروطه، به همراه ستارخان و باقرخان و ۱۰۰ سوار دیگر به تهران آمد.(کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت نوشته مهدی ملک‌زاده)

«سردار بزرگ» هنوز گمنام است

نامه ستارخان در باره یارمحمدخان

دلاوری‌ها یارمحمدخان و یار او (حسین خان) بازتابی در روزنامه‌های آن زمان نداشت؛ موضوعی که ستارخان سردار ملی را دست به قلم کرد. زمانی که روزنامه‌های حبل المتین و کلکته از فداکاران نهضت مشروطیت یاد می‌کردند و اشاره‌ای به نام یارمحمدخان نداشتند، ستارخان در نوشته‌ای به این روزنامه‌ها فداکاری و از خودگذشتگی یارمحمدخان را یادآور شد و در تأیید شخصیت سیاسی و نظامی سرداران کرمانشاهی نوست: «یارمحمدخان و حسین خان کرمانشاهی که در این مدت با یک غیرت فوق‌العاده در مقابل جنود استبداد با این خادم ملت داد مردی داده و از اشخاصی هستند که تمام جراید تصدیق بر مجاهدت حقیقی او دارند، چند روز قبل در انجمن مقدس ایالتی هم توصیه مشارالیهما را نموده این خادم ملت نیز استدعای مخصوص از حضور مبارک می‌نماید که محض جبران فداکاری‌های صادقانه مشارالیها که همه نوع لیاقت خدمتگزاری را دارند به ریاست سواره یا افواج نظامی حدود کرمانشاهان و منصب شایانی مفتخر و سرافراز فرمایید مشغول خدمتگزاری بوده باشند، مایه امیدواری عموم مجاهدان خواهد بود. خادم ملت ستار".(کتاب اوضاع سیاسی کردستان از سال ۱۲۵۸ تا ۱۳۲۰ نوشته مجتبی برزویی)

همه کنار رفتند اما او در میدان بود

با انحراف مشروطیت و پراکنده شدن مجاهدان و تصرف تبریز توسط قوای روس، این تنها یارمحمدخان بود که صادقانه در راستای آرمان‌های مشروطیت گام می‌گذاشت. کسروی در این باره نوشته است: «با آنکه زمان گذشته و این هنگام ستارخان پاشکسته به گوشه‌ای خزیده و یفرم خان زیر خاک رفته و حیدرخان عمواغلی از ایران بیرون افتاد و تبریز، آن کانون غیرت، به دست روسیان آمده و مجاهدان آنجا یکدسته جان باخته و یکدسته به خاک عثمانی گریخته بودند. با این همه یارمحمدخان غیرت نموده و درفش برافراشته بود. یارمحمدخان تنها با دسته اندک از مجاهدان می‌کوشید و شهر کرمانشاهان را در دست می‌داشت.»

دکتر مهدی ملک‌زاده، تاریخ‌پژوه می‌نویسد: «یارمحمدخان یکی از شجاعان انقلاب مشروطیت و جنگ‌های ۶ ساله است. اگر گفته شود که در شهامت و جوانمردی و پاکدلی و پاکدامنی و ساده لوحی و ایمان به آزادی و مشروطیت در میان مجاهدین کم نظیر بود، گزاف گویی نشده. حسین خان برادر خوانده یارمحمدخان هم در جنگ‌های گذشته کشته شد و این ۲ برادر شجاع و با ایمان اول کسانی بودند که به یاری مجلس شتافتند و یکی بعد از دیگری در راه آزادی شهید شدند. باید اقرار کرد منظور و مقصود سیاست دمکرات‌ها هر چه بود یارمحمدخان جز آزادی و حکومت ملی و سربلندی ملت ایران هدفی نداشته است." (کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران نوشته مهدی ملک زاده)

پایان سردار

با ایجاد اختلاف بین آزادیخواهان و کینه‌جویی دولت مشروطه، مجاهدان همچنان در سنگر مبارزه با حکومت ماندند. هنگامی که سپاه فرمانفرما برای سرکوبی مجاهدان از سنندج به سوی کرمانشاه حرکت کرد، یارمحمدخان با سپاهش نیز از کرمانشاه به طرف سنندج رفت اما ۲ سپاه به هم برخورد نکردند و فرمانفرما به کرمانشاه رسید و دارلحکومه مستقر شد.

ساعت حدود ۱۰ صبح روز در ۱۳ مهر ۱۲۹۱ هجری شمسی یارمحمدخان زیر سقف پوشیدهٔ بازار کلوچه پزها (طلا فروش‌ها) نزدیک به دارالحکومه کرمانشاه، مشغول هماهنگی برای حمله نهایی بود که تیری از یکی از سوراخ‌های سقف بازار شلیک شد و یکی از همراهان سردار به زمین افتاد.

یارمحمدخان برای ردیابی مسیر گلوله سرش را بالا آورد اما تیر دوم به صورت او شلیک شد و او را نقش زمین کرد. طولی نکشید که تعداد زیادی از همرزمان او هم کشته شدند و جنگ به سود دولت خاتمه یافت. یاران یارمحمدخان پس از مرگ او به نقطه نامعلومی در اطراف قزوین تبعید شدند.

سردار هنوز گمنام است

یارمحمدخان اما سال‌هاست که به حاشیه رفته و حتی بسیاری از کرمانشاهی‌ها درباره او زیاد نمی‌دانند و اطلاع ندارند که مزارش کجاست.

آرامگاه سردار در اتاقکی در محوطه انبار نقلیه مرکز بهداشت کرمانشاه قرار دارد. هنوز نه تندیسی از او در زادگاهش وجود دارد و نه میدان و خیابانی به اسم او شده است.

«سردار بزرگ» هنوز گمنام است

شهرام ناظری خواننده کرمانشاه بر سر مزار یارمحمدخان

سردار بزرگ مشروطه حتی در شهر خودش هم گمنام است.

هوشنگ بازوند، استاندار کرمانشاه ۲۵ خرداد ۹۸ از اختصاص ۲ میلیارد تومان اعتبار برای احیای آرامگاه یارمحمدخان خبر داد.

البته پیش از آغاز ساخت آرامگاه برای سردار مشروطه، دانشگاه علوم پزشکی باید با تبدیل محوطه مزار او به یک مجموعه فرهنگی موافقت کند؛ انتظاراتی که امید است به نتیجه برسد.

۷۴۴۴/۸۰۶۶

گزارش از عبدالله الماسی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه دولت

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


لاوروف: سران ارمنستان به دنبال برهم زدن روابط با روسیه هستند