بهانه ام می شوی
بهانه ای برای بودن
برای زیستن
و
بهانه ای برای دل کندن زخود!
شکستنی که از تو می رسد
چون باد عاشقیست
که در پیچ و تاب وصال با شاخسار
برگ می ریزد
و
شاخ می شکند!
که دردیست
هیزم شدن
و
درمانیست
رقص در آغوش باد!
از این شور
مرا باکی نیست
لیک
آشیان کوچکیست
رو به خورشید
در میان برگهای لطیف
میان شاخسار...
آرام زطوفان
نگاهش دار!
بهانه ای برای بودن
برای زیستن
و
بهانه ای برای دل کندن زخود!
شکستنی که از تو می رسد
چون باد عاشقیست
که در پیچ و تاب وصال با شاخسار
برگ می ریزد
و
شاخ می شکند!
که دردیست
هیزم شدن
و
درمانیست
رقص در آغوش باد!
از این شور
مرا باکی نیست
لیک
آشیان کوچکیست
رو به خورشید
در میان برگهای لطیف
میان شاخسار...
آرام زطوفان
نگاهش دار!