طیفی انگاری انسان در حکمت صدرایی بنیان فلسفی دارد


طیفی انگاری انسان در حکمت صدرایی بنیان فلسفی دارد

دانشیار دانشگاه شهید رجایی گفت: انسان در حکمت سهروردی به عنوان راوی حکمت خسروانی، مؤلفه ای صفر و یکی نیست بلکه مؤلفه طیفی است و این طیفی انگاری انسان در حکمت صدرایی بنیان فلسفی دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، عبداله صلواتی دانشیار دانشگاه شهید رجایی، در بیست و سومین همایش بزرگداشت حکیم ملاصدرا با موضوع «حکمت ایرانی و حکمت متعالیه» به ارائه مقاله خود با عنوان طیفی انگاری انسان در حکمت خسروانی و حکمت صدرایی پرداخت و گفت: امروز چهار ادعا را می خواهم مطرح کنم و دربارة آنها توضیحاتی ارائه کنم: ادعای نخست این است که انسان در جهان حکمت به فاعل شناسا و ذهن، فروکاست نمی یابد. فروکاست حکمت سهروردی به حکمت نوری نادیده گرفتن مؤلفه محوری در حکمت اوست؛ مؤلفه ای با نام ظلمت، هم ادعای دوم بنده است.

وی افزود: ادعای سوم این است که انسان در حکمت سهروردی به عنوان راوی حکمت خسروانی، مؤلفه ای صفر و یکی نیست بلکه مؤلفه طیفی است و این طیفی انگاری انسان در حکمت صدرایی بنیان فلسفی دارد. ادعای چهارم هم این است که عناصر انسان کاملِ حکمت خسروانی در حکمت صدرایی حفظ می شود البته با تحولاتی در پرتو دو کلان عامل که یکی از آنها نگرش وجودی ملاصدراست و دیگری، تأثر گسترده از مکتب ابن عربی. البته در حکمت صدرایی، عامل دوم در پرتو عامل نخست خود دستخوش دگردیسی شده است.

وی با اشاره به اینکه اکنون خیلی کوتاه این چهار ادعا را توضیح می دهم، اضافه کرد: سهروردی قائل به خمیره ازلی حکمت است و برای آن دو شاخه عمده مطرح می کند: جانب شرقی که در آن خمیره خسروانی مطرح است و عارفان بزرگی چون بایزید بسطامی، قصاب آملی و ابوالحسن خرقانی در این شاخه غربی قرار دارند و جانب غربی که در آن خمیره فیثاغوری جاری است و بزرگانی همانند افلاطون و ذوالنون مصری مطرح هستند. در خمیره ازلی سهروردی امکانات درونی و قدرتمندی بلحاظ شبکه زبانی، بحسب شبکه معرفتی، و باعتبار شبکه وجودی وجود دارد. خواه اینکه این جانب شرقی و غربی را محصول تأملات پدیدارشناسانه سهروردی در تاریخ قدسی بدانیم یا منطبق بر تاریخ عرفی.

این محقق و نویسنده کشورمان تصریح کرد: انسان در حکمت خسروانی و حکمت صدرایی، ابعاد پیچیده دارد با نسبت های پیچیده تر. چنین انسانی نه بیرون از جهان است نه جهان بیرون از او. جهان و پدیده های جهانی مباین با آدمی نیست تا تفکر بازنمایی بخواهد رسالت برقراری ارتباط میان دو پدیده متباین را داشته باشد. آنچه در دو حکمت یاد شده مطرح است نفس است نه ذهن؛ نفسی که استیلا و اقتدار دارد و در حکمت صدرایی، این نفس، به ساحت فوق تجرد بار می یابد.

صلواتی در بررسی ادعای دوم گفت: در فقره نور و ظلمت در حکمت سهروردی بسیار سخن گفته شد. مثلاً تقابل نور و ظلمت تقابل عدم ملکه نیست و ظلمت عدم نور است بدون آنکه شأنیتی در کار باشد. اما من می خواهم بگویم حکمت سهروردی بر دوگانه نور و ظلمت استوار است و هر نور این سویی همراه با ظلمت اند و ظلمت فقط نماد تباهی و نقص نیست. بلکه ظلمت زمینه است تا تمامی قوای ادراکی و تحریکی آدمی فعال شود. دانشیار دانشگاه شهید رجایی افزود: ظلمت زمینه است تا انسان به چشم و عقل تکنیکی فروکاست نیابد. به عنوان مثال، در فضای روشن عزم ما بر این است که برای پیداکردن راه و تشخیص آن بنحو حداکثری از چشم بهره می بریم اما وقتی در تاریکی قرار گرفتیم سعی می‌کنیم از دیگر قوا برای یافتن راه و در راه بودن بهره بریم. از لامسه، از ذائقه و بویژه از سامعه کمک می گیریم. در حکمت خسروانی به روایت سهروردی، اهل حکمت در راه هستند و مدام از کثرت ظلمات به وحدت نور حرکت می‌کنند: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» بنابراین حرکت حکیمانه در حکمت از ظلمات به نور است. پس همان طور که نور اهمیت دارد ظلمت هم نیاز است. به ظلمت نیازمندیم برای استفاده حداکثری از قوای نفس، به ظلمت نیاز داریم برای بداهت زدایی و واسازی و رمزگشایی.

صلواتی در ادامه سخنانش در بررسی ادعای سوم اظهارکرد: نزاعی تاریخی میان متفکران مسلمان مطرح است: انسان برتر است یا فرشته؟ ملاصدرا در این فقره نظری دارد که بر اساس آن، هم آنهایی که می گویند انسان برتر از فرشته است اشتباه می کنند و هم آنهایی که ادعا می کنند فرشته برتر از آدمی است دچار خطا شده اند؛ با این توضیح که ملاصدرا با انکار وحدت نوعی انسان‌ها و با استناد به تطور و کثرت نوعی انسان‌ها معتقد است: جهت سنجش مقام وجودی ملَک و انسان باید نوع ملَکی با هریک از انواعِ انسانی سنجش شود نه با نوعِ واحدِ انسانی.

وی اضافه کرد: همچنین باید نوع ملَکی در ارتباط با هریک از مراحل و مراتبِ وجودی در فرایند اشتداد وجودی مقایسه شود؛ بنابراین ملَک نسبت به نوعِ واحدِ طبیعیِ انسان‌ها که صورت جسمانی است، برتر است اما ملَک در مقایسه با پایان اشتداد وجودیِ انسان در انجام قوسِ صعود، پایین تر از انسان قرار می گیرد. همچنین انسان در انواعی چون سبُع، شیطان، انسانِ متعارف، به لحاظ وجودی پایین تر از ملَک واقع اند اما همین انسان در نوعِ انسان کامل، برتر از ملَک است.

این استاد دانشگاه در بررسی ادعای چهارم گفت: ذومراتب بودن، خلافت، لاینفک بودن از عالَم، تناظر با عالَم، قیم کتاب بودن و مواردی از این دست از ویژگی های انسان کامل در حکمت به روایت سهروردی است و این موارد در حکمت صدرایی نیز قابل رصد است. افزون بر آن در حکمت صدرایی بر روی عصمت انسان کامل، مظهریت متعادل و جامع اسماً، جریان در عالَم، و طیفی بودن او تأکید می شود و این تأکید با بنیان های فلسفی پشتیبانی می شود؛ علم الاسمای ابن عربی و نگرش وجودی هم دو عامل مهم در پیدایش چهره جدید از انسان کامل در ملاصدراست.


به گزارش خبرنگار مهر، عبداله صلواتی دانشیار دانشگاه شهید رجایی، در بیست و سومین همایش بزرگداشت حکیم ملاصدرا با موضوع «حکمت ایرانی و حکمت متعالیه» به ارائه مقاله خود با عنوان طیفی انگاری انسان در حکمت خسروانی و حکمت صدرایی پرداخت و گفت: امروز چهار ادعا را می خواهم مطرح کنم و دربارة آنها توضیحاتی ارائه کنم: ادعای نخست این است که انسان در جهان حکمت به فاعل شناسا و ذهن، فروکاست نمی یابد. فروکاست حکمت سهروردی به حکمت نوری نادیده گرفتن مؤلفه محوری در حکمت اوست؛ مؤلفه ای با نام ظلمت، هم ادعای دوم بنده است.

وی افزود: ادعای سوم این است که انسان در حکمت سهروردی به عنوان راوی حکمت خسروانی، مؤلفه ای صفر و یکی نیست بلکه مؤلفه طیفی است و این طیفی انگاری انسان در حکمت صدرایی بنیان فلسفی دارد. ادعای چهارم هم این است که عناصر انسان کاملِ حکمت خسروانی در حکمت صدرایی حفظ می شود البته با تحولاتی در پرتو دو کلان عامل که یکی از آنها نگرش وجودی ملاصدراست و دیگری، تأثر گسترده از مکتب ابن عربی. البته در حکمت صدرایی، عامل دوم در پرتو عامل نخست خود دستخوش دگردیسی شده است.

وی با اشاره به اینکه اکنون خیلی کوتاه این چهار ادعا را توضیح می دهم، اضافه کرد: سهروردی قائل به خمیره ازلی حکمت است و برای آن دو شاخه عمده مطرح می کند: جانب شرقی که در آن خمیره خسروانی مطرح است و عارفان بزرگی چون بایزید بسطامی، قصاب آملی و ابوالحسن خرقانی در این شاخه غربی قرار دارند و جانب غربی که در آن خمیره فیثاغوری جاری است و بزرگانی همانند افلاطون و ذوالنون مصری مطرح هستند. در خمیره ازلی سهروردی امکانات درونی و قدرتمندی بلحاظ شبکه زبانی، بحسب شبکه معرفتی، و باعتبار شبکه وجودی وجود دارد. خواه اینکه این جانب شرقی و غربی را محصول تأملات پدیدارشناسانه سهروردی در تاریخ قدسی بدانیم یا منطبق بر تاریخ عرفی.

این محقق و نویسنده کشورمان تصریح کرد: انسان در حکمت خسروانی و حکمت صدرایی، ابعاد پیچیده دارد با نسبت های پیچیده تر. چنین انسانی نه بیرون از جهان است نه جهان بیرون از او. جهان و پدیده های جهانی مباین با آدمی نیست تا تفکر بازنمایی بخواهد رسالت برقراری ارتباط میان دو پدیده متباین را داشته باشد. آنچه در دو حکمت یاد شده مطرح است نفس است نه ذهن؛ نفسی که استیلا و اقتدار دارد و در حکمت صدرایی، این نفس، به ساحت فوق تجرد بار می یابد.

صلواتی در بررسی ادعای دوم گفت: در فقره نور و ظلمت در حکمت سهروردی بسیار سخن گفته شد. مثلاً تقابل نور و ظلمت تقابل عدم ملکه نیست و ظلمت عدم نور است بدون آنکه شأنیتی در کار باشد. اما من می خواهم بگویم حکمت سهروردی بر دوگانه نور و ظلمت استوار است و هر نور این سویی همراه با ظلمت اند و ظلمت فقط نماد تباهی و نقص نیست. بلکه ظلمت زمینه است تا تمامی قوای ادراکی و تحریکی آدمی فعال شود. دانشیار دانشگاه شهید رجایی افزود: ظلمت زمینه است تا انسان به چشم و عقل تکنیکی فروکاست نیابد. به عنوان مثال، در فضای روشن عزم ما بر این است که برای پیداکردن راه و تشخیص آن بنحو حداکثری از چشم بهره می بریم اما وقتی در تاریکی قرار گرفتیم سعی می‌کنیم از دیگر قوا برای یافتن راه و در راه بودن بهره بریم. از لامسه، از ذائقه و بویژه از سامعه کمک می گیریم. در حکمت خسروانی به روایت سهروردی، اهل حکمت در راه هستند و مدام از کثرت ظلمات به وحدت نور حرکت می‌کنند: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور» بنابراین حرکت حکیمانه در حکمت از ظلمات به نور است. پس همان طور که نور اهمیت دارد ظلمت هم نیاز است. به ظلمت نیازمندیم برای استفاده حداکثری از قوای نفس، به ظلمت نیاز داریم برای بداهت زدایی و واسازی و رمزگشایی.

صلواتی در ادامه سخنانش در بررسی ادعای سوم اظهارکرد: نزاعی تاریخی میان متفکران مسلمان مطرح است: انسان برتر است یا فرشته؟ ملاصدرا در این فقره نظری دارد که بر اساس آن، هم آنهایی که می گویند انسان برتر از فرشته است اشتباه می کنند و هم آنهایی که ادعا می کنند فرشته برتر از آدمی است دچار خطا شده اند؛ با این توضیح که ملاصدرا با انکار وحدت نوعی انسان‌ها و با استناد به تطور و کثرت نوعی انسان‌ها معتقد است: جهت سنجش مقام وجودی ملَک و انسان باید نوع ملَکی با هریک از انواعِ انسانی سنجش شود نه با نوعِ واحدِ انسانی.

وی اضافه کرد: همچنین باید نوع ملَکی در ارتباط با هریک از مراحل و مراتبِ وجودی در فرایند اشتداد وجودی مقایسه شود؛ بنابراین ملَک نسبت به نوعِ واحدِ طبیعیِ انسان‌ها که صورت جسمانی است، برتر است اما ملَک در مقایسه با پایان اشتداد وجودیِ انسان در انجام قوسِ صعود، پایین تر از انسان قرار می گیرد. همچنین انسان در انواعی چون سبُع، شیطان، انسانِ متعارف، به لحاظ وجودی پایین تر از ملَک واقع اند اما همین انسان در نوعِ انسان کامل، برتر از ملَک است.

این استاد دانشگاه در بررسی ادعای چهارم گفت: ذومراتب بودن، خلافت، لاینفک بودن از عالَم، تناظر با عالَم، قیم کتاب بودن و مواردی از این دست از ویژگی های انسان کامل در حکمت به روایت سهروردی است و این موارد در حکمت صدرایی نیز قابل رصد است. افزون بر آن در حکمت صدرایی بر روی عصمت انسان کامل، مظهریت متعادل و جامع اسماً، جریان در عالَم، و طیفی بودن او تأکید می شود و این تأکید با بنیان های فلسفی پشتیبانی می شود؛ علم الاسمای ابن عربی و نگرش وجودی هم دو عامل مهم در پیدایش چهره جدید از انسان کامل در ملاصدراست.

کد خبر 4639541

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه دینی و مذهبی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


لعیا زنگنه راه بهاره رهنما را می رود!/ عکس