تأثیر فلسفه اسلامی بر غرب خصوصا در دوران مدرسی انکارناپذیر است


تأثیر فلسفه اسلامی بر غرب خصوصا در دوران مدرسی انکارناپذیر است

دانشیار فلسفه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) گفت: فلسفه اسلامی نقش برجسته ای در میان جریانهای فلسفی دارد و تأثیری که به ویژه در دوره حکمت مدرسی بر فلسفه غرب گذاشت، انکارناپذیر است.

به گزارش خبرنگار مهر، عبدالرزاق حسامی‌فر، دانشیار فلسفه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین در بیست و سومین همایش بزرگداشت حکیم ملاصدرا با موضوع «حکمت ایرانی و حکمت متعالیه» به ارائه مقاله خود با عنوان سهم ما ایرانیان در شکل گیری فلسفه اسلامی پرداخت و گفت: فلسفه اسلامی به عنوان یکی از جریان‌های مهم در تاریخ فلسفه، نقش برجسته ای در میان جریان‌های فلسفی دارد و تأثیری که به ویژه در دوره حکمت مدرسی بر فلسفه غرب گذاشت، انکارناپذیر است.

وی افزود: این فلسفه مشتمل بر سه نظام فلسفی بزرگ است: یکی، حکمت مشاء در ابن سینا، دوم، حکمت اشراق در سهروردی و سوم حکمت متعالیه در ملاصدرا. در فلسفه غرب بر سر سهم کشورهای آلمان و اتریش در شکل گیری فلسفه تحلیلی بحث‌هایی وجود دارد که مشابه آن را می‌توان در مورد سهم ایرانیان و عرب‌ها در شکل گیری فلسفه اسلامی مشاهده کرد.

حسامی فر ادامه داد: اگر نگاهی مختصر به تاریخ فلسفه اسلامی بیندازیم، می‌بینیم که سه فیلسوف مکتب ساز در فلسفه اسلامی یعنی ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا، هر سه ایرانی هستند و در میان دیگر فیلسوفان مسلمان، تنها تعداد انگشت شماری همچون کندی، ابن باجه، ابن طفیل و ابن رشد ایرانی نیستند و در واقع اکثر قریب به اتفاق فیلسوفان مسلمان، ایرانی هستند تا آنجا که به تعبیر سید حسین نصر بیش از نود درصد فلسفه اسلامی کار فیلسوفان ایرانی است.

دانشیار فلسفه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) در ادامه سخنانش تصریح کرد: متأسفانه پاره‌ای از محققان عرب به ویژه در کتاب‌هایی که در باب تاریخ فلسفه اسلامی نوشته اند، این فلسفه را یک فلسفه عربی خوانده اند. آنچه موجب این سوءبرداشت سهوی یا عمدی شده است، عبارت است از یکی نگارش کتب فلسفه اسلامی به زبان عربی که در آن زمان در جهان اسلام، چونان زبان علم به کار می‌رفت و دیگر اینکه چون در جهان اسلام بیشتر کشورهای اسلامی عرب بودند، در قرون وسطی، حسب تسمیه کل به جز بزرگ‌تر، به جهان اسلام، جهان عرب گفته می‌شد، اما هیچیک از این دو دلیل، تحویل این فلسفه را به ملیت عربی موجه نمی‌سازد، چنانکه اگر به عنوان مثال آثار فیلسوفان اسلامی به زبان چینی نوشته می‌شد، نمی‌توانستیم آن را فلسفه چینی بنامیم.

این محقق و نویسنده کشورمان در ادامه سخنانش گفت: ماجد فخری در مقدمه کتاب خود در زمینه تاریخ فلسفه اسلامی می‌گوید که فلسفه اسلامی به این دلیل فلسفه عربی خوانده می‌شود که حاصل کار ملت عرب بوده است و این البته حکم نادرستی است؛ چرا که سهم حدود ۱۰ درصدی اعراب در شکل گیری فلسفه اسلامی نشان می‌دهد نامگذاری آن به فلسفه عرب، ظلمی آشکار به این شاخه از معرفت بشری است و اگر بخواهیم جانب انصاف را رعایت کنیم باید آن را به جهت سهم گسترده ایرانیان در شکل گیریش، فلسفه ایرانی بنامیم، البته بهتر از هر چیز لازم است فارغ از هر ملیتی نام فلسفه اسلامی را بر آن اطلاق کنیم.

روش شناسی فلسفه سهروردی

عباس بخشنده بالی استادیار فلسفه دانشگاه مازندران نیز در این همایش درباره روش شناسی فلسفه سهروردی در به کارگیری اصطلاحات حکمت خسروانی به ارائه سخن پرداخت و گفت: دومین مکتب تأثیرگذار در فلسفه اسلامی در قرن ششم هجری قمری به واسطه شیخ شهاب الدین سهروردی به نام حکمت اشراق پایه گذاری شد.

وی افزود: ویژگی مهم این مکتب، هماهنگی میان آموزه‌های غرب و شرق است. وی با مطالعه و فهم اندیشه‌ها ی گوناگون از جمله اندیشه‌های ایران باستان به نوآوری پرداخت و فلسفه خود را بنیاد نهاد. هدف مقاله ام که با روش توصیفی تحلیلی نگارش گردید، کاوش در آموزه‌های ایران باستان است که شیخ اشراق نظام فلسفی خود را بر پایه آنها شکل داد.

این محقق در ادامه سخنانش تأکید کرد: حاصل این پژوهش آن است که شیخ اشراق با کنجکاوی در میان متون مختلف از جمله متون کهن ایران باستان، آموزه‌هایی اشراقی را یافت و توانست مکتب فلسفی هماهنگ و در عین حال متفاوت با آنچه در فلسفه مشایی وجود داشت، بنا کند و گامی تأثیرگذار در جهت شکوفایی فلسفه اسلامی بردارد. این تأثیرپذیری سهروردی از آموزه‌های ایران باستان را می‌توان به عنوان گامی در جهت هماهنگی آموزه‌های اسلامی و ایرانی در تاریخ فلسفه اسلامی در نظر گرفت.


به گزارش خبرنگار مهر، عبدالرزاق حسامی‌فر، دانشیار فلسفه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین در بیست و سومین همایش بزرگداشت حکیم ملاصدرا با موضوع «حکمت ایرانی و حکمت متعالیه» به ارائه مقاله خود با عنوان سهم ما ایرانیان در شکل گیری فلسفه اسلامی پرداخت و گفت: فلسفه اسلامی به عنوان یکی از جریان‌های مهم در تاریخ فلسفه، نقش برجسته ای در میان جریان‌های فلسفی دارد و تأثیری که به ویژه در دوره حکمت مدرسی بر فلسفه غرب گذاشت، انکارناپذیر است.

وی افزود: این فلسفه مشتمل بر سه نظام فلسفی بزرگ است: یکی، حکمت مشاء در ابن سینا، دوم، حکمت اشراق در سهروردی و سوم حکمت متعالیه در ملاصدرا. در فلسفه غرب بر سر سهم کشورهای آلمان و اتریش در شکل گیری فلسفه تحلیلی بحث‌هایی وجود دارد که مشابه آن را می‌توان در مورد سهم ایرانیان و عرب‌ها در شکل گیری فلسفه اسلامی مشاهده کرد.

حسامی فر ادامه داد: اگر نگاهی مختصر به تاریخ فلسفه اسلامی بیندازیم، می‌بینیم که سه فیلسوف مکتب ساز در فلسفه اسلامی یعنی ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا، هر سه ایرانی هستند و در میان دیگر فیلسوفان مسلمان، تنها تعداد انگشت شماری همچون کندی، ابن باجه، ابن طفیل و ابن رشد ایرانی نیستند و در واقع اکثر قریب به اتفاق فیلسوفان مسلمان، ایرانی هستند تا آنجا که به تعبیر سید حسین نصر بیش از نود درصد فلسفه اسلامی کار فیلسوفان ایرانی است.

دانشیار فلسفه دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) در ادامه سخنانش تصریح کرد: متأسفانه پاره‌ای از محققان عرب به ویژه در کتاب‌هایی که در باب تاریخ فلسفه اسلامی نوشته اند، این فلسفه را یک فلسفه عربی خوانده اند. آنچه موجب این سوءبرداشت سهوی یا عمدی شده است، عبارت است از یکی نگارش کتب فلسفه اسلامی به زبان عربی که در آن زمان در جهان اسلام، چونان زبان علم به کار می‌رفت و دیگر اینکه چون در جهان اسلام بیشتر کشورهای اسلامی عرب بودند، در قرون وسطی، حسب تسمیه کل به جز بزرگ‌تر، به جهان اسلام، جهان عرب گفته می‌شد، اما هیچیک از این دو دلیل، تحویل این فلسفه را به ملیت عربی موجه نمی‌سازد، چنانکه اگر به عنوان مثال آثار فیلسوفان اسلامی به زبان چینی نوشته می‌شد، نمی‌توانستیم آن را فلسفه چینی بنامیم.

این محقق و نویسنده کشورمان در ادامه سخنانش گفت: ماجد فخری در مقدمه کتاب خود در زمینه تاریخ فلسفه اسلامی می‌گوید که فلسفه اسلامی به این دلیل فلسفه عربی خوانده می‌شود که حاصل کار ملت عرب بوده است و این البته حکم نادرستی است؛ چرا که سهم حدود ۱۰ درصدی اعراب در شکل گیری فلسفه اسلامی نشان می‌دهد نامگذاری آن به فلسفه عرب، ظلمی آشکار به این شاخه از معرفت بشری است و اگر بخواهیم جانب انصاف را رعایت کنیم باید آن را به جهت سهم گسترده ایرانیان در شکل گیریش، فلسفه ایرانی بنامیم، البته بهتر از هر چیز لازم است فارغ از هر ملیتی نام فلسفه اسلامی را بر آن اطلاق کنیم.

روش شناسی فلسفه سهروردی

عباس بخشنده بالی استادیار فلسفه دانشگاه مازندران نیز در این همایش درباره روش شناسی فلسفه سهروردی در به کارگیری اصطلاحات حکمت خسروانی به ارائه سخن پرداخت و گفت: دومین مکتب تأثیرگذار در فلسفه اسلامی در قرن ششم هجری قمری به واسطه شیخ شهاب الدین سهروردی به نام حکمت اشراق پایه گذاری شد.

وی افزود: ویژگی مهم این مکتب، هماهنگی میان آموزه‌های غرب و شرق است. وی با مطالعه و فهم اندیشه‌ها ی گوناگون از جمله اندیشه‌های ایران باستان به نوآوری پرداخت و فلسفه خود را بنیاد نهاد. هدف مقاله ام که با روش توصیفی تحلیلی نگارش گردید، کاوش در آموزه‌های ایران باستان است که شیخ اشراق نظام فلسفی خود را بر پایه آنها شکل داد.

این محقق در ادامه سخنانش تأکید کرد: حاصل این پژوهش آن است که شیخ اشراق با کنجکاوی در میان متون مختلف از جمله متون کهن ایران باستان، آموزه‌هایی اشراقی را یافت و توانست مکتب فلسفی هماهنگ و در عین حال متفاوت با آنچه در فلسفه مشایی وجود داشت، بنا کند و گامی تأثیرگذار در جهت شکوفایی فلسفه اسلامی بردارد. این تأثیرپذیری سهروردی از آموزه‌های ایران باستان را می‌توان به عنوان گامی در جهت هماهنگی آموزه‌های اسلامی و ایرانی در تاریخ فلسفه اسلامی در نظر گرفت.

کد خبر 4639486

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه دینی و مذهبی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا