امروز اگر اسیر دل نگاری شدی
دل بنده یک ابروی خم و رخسار یاری شدی.....!
یا از ره دل گرفتار قفس سینه یاری شدی...
دل بند کن جانا ترک نگار و قفس مکن..
گاه از مرض قند بد تر است....
سعی کن عادت کنی بر آن...
چو مردی که بر درد هر روز عادت است...!
که دریغ میشود در این بادیه از تو نفس
از یارت بو مگیر....
چون دل بستی بر بهار عارزش
بر او خوی حیوانی مگیر!
هر دم سپیده که زد تو کوه عشق او را از سر بگیر...!
دل بنده یک ابروی خم و رخسار یاری شدی.....!
یا از ره دل گرفتار قفس سینه یاری شدی...
دل بند کن جانا ترک نگار و قفس مکن..
گاه از مرض قند بد تر است....
سعی کن عادت کنی بر آن...
چو مردی که بر درد هر روز عادت است...!
که دریغ میشود در این بادیه از تو نفس
از یارت بو مگیر....
چون دل بستی بر بهار عارزش
بر او خوی حیوانی مگیر!
هر دم سپیده که زد تو کوه عشق او را از سر بگیر...!