وداع


وداع

شد دیده ام پر آب و دل عاشقم شکست آهسته تر برو که دلم می رود ز دست کم کم غروب می کنی و با غروب تو بی تو چه سازد این دل مست و هوی پرست؟ ای ماه آسمانیِ مأنوس با زمین ای با شمیم و عطر خوش عاشقیشاعر:محسن خانچی



شد دیده ام پر آب و دل عاشقم شکست
آهسته تر برو که دلم می رود ز دست

کم کم غروب می کنی و با غروب تو
بی تو چه سازد این دل مست و هوی پرست؟

ای ماه آسمانیِ مأنوس با زمین
ای با شمیم و عطر خوش عاشقی قرین

شبهای قدر تو همه نور است و رحمت است
ای لحظه های خوب و خوشِ عشق آفرین

وقت غروب ، سفره ی مهر تو باز بود
دست نیاز سوی خدایم دراز بود

دل می نشست همچو کبوتر به بام عشق
هنگام عشق ورزی و راز و نیاز بود

مردان راه از تو کرامات دیده اند
دل را به یار داده و مهرش خریده اند

در بوستان سبز مناجات حق ، مقیم
وز خاک تا به اوج ثریا پریده اند

بیتاب و بی قرار نشینم در انتظار
شاید مرا مجال دهد باز روزگار

ای ماه مهربان خدا ای شکوه عشق
بار دگر ببینمت از لطف کردگار


*************************

ای بحر بیکرانه ی رأفت مرا ببخش
ای مهرِ مهربان عطوفت مرا ببخش

این ماهِ رحمت است ، خدایا ز لطف خویش
در انتهای ماه ضیافت مرا ببخش


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تغییر فوق العاده زیبای خانم بازیگر سریال در پناه تو بعد 29 سال ! / انگار قالی کرمانه !