اشکال مختلف مواجهه اندیشه‌های اجتماعی جهان اسلام با دنیای مدرن


اشکال مختلف مواجهه اندیشه‌های اجتماعی جهان اسلام با دنیای مدرن

حجت الاسلام پارسانیا در برنامه ضیافت گفت: قرآن را در مواجهه با جهان مدرن، بدون این میراثی که در حاشیه خودش به وجود آورده، نمی‌توانید ببینید.

به گزارش خبرگزاری مهر، پانزدهمین برنامه «ضیافت» یکشنبه شب ۱۲ خردادماه ۹۸ از شبکه چهار سیما روی آنتن رفت. موضوع این برنامه «قرآن و اندیشه اجتماعی مسلمانان» بود که با اجرا و سردبیری مالک شجاعی، عضو هیأت علمی پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با حضور مجدد حجت الاسلام حمید پارسانیا، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و استاد حوزه و دانشگاه برگزار شد.

حجت الاسلام حمید پارسانیا در ادامه بحثی که در برنامه گذشته به آن پرداخته بود، عصر اندیشه اجتماعی مسلمانان را به سه دوره عصر نزول قرآن، عصر نزول تا مواجهه اسلام با دنیای جدید و عصر بعد از مواجهه جهان اسلام با دنیای مدرن تقسیم بندی کرد و درباره مواجهه جامعه اسلامی با دنیای جدید گفت: مرجعیت قرآن در حوزه فرهنگ اسلامی را از دوره دوم به بعد داریم؛ در این دوره، جریان‌های متکثری در حوزه اندیشه اجتماعی به وجود می‌آید که بخش قابل توجهی از اینها ریشه در حوزه فرهنگی قبل از اسلام دارد که از فرهنگ اسلامی پوشش می‌گیرند و به دلیل اقتداری که اسلام در حوزه فرهنگ پیدا کرده است، نمی‌توانند عریان عمل کنند. بستر بسیاری از جریان‌هایی که در جهان اسلام در سده‌های بعدی رخ می‌دهد، ریشه در سده اول دارد و آنچه در سده اول رخ می‌دهد حاصل احقاد بدویه و حنینه است؛ یعنی عصبیت به صورتی می‌خواهد برگردد. به قول حضرت امیر دین به اسارت گرفته می‌شود اما دین در فرهنگ باقی است، که این ویژگی این دوران است.

وی بیان کرد: اما در دوران مدرن بخشی از ذهنیت جهان اسلام از حمایتی غیر از حمایت جاهلیت اولی، بلکه حمایت جاهلیت اخری و ثانویه بهره می‌برد. پدیده جدیدی در جهان بشری رخ داده و یک بحث دیگری است. اندیشه‌های مدرن وارد می‌شود و در واقع، اندیشه‌های قبل بیشتر یک شکل اساطیری یا همان شرک داشت و باطن اسطوره، این حجاب نفس انسانی بود که عالم را در بر گرفته بود و به دنبال او این خداوندگان متعدد و متکثر بروز پیدا می‌کنند اما انسان هنوز هویت خودش را دنیوی محض تفسیر نمی‌کرد؛ اما در جهان مدرن آن بت بزرگ عریان شده و هیچ پوشش دینی و آسمانی نمی‌گیرد.

پارسانیا افزود: این حوزه از اندیشه هم وارد جهان اسلام شده و تعاملی بین این قسمت رخ می‌دهد. این یک تفاوت جدی با اقتدار جهانی است که همه ساختارهای جهانی را شکل داده و بسته است. یعنی همه سازو کارهای نظام جهانی یعنی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را بوجود آورده. جلسه گذشته اشاره کردیم که مقاومتی که در برابر جریان وحیانی می‌شد نتیجه عصبیت تاریخی و بومی و مختص همین منطقه بود؛ اما این بار جریانی که درونی نیست و با یک تهاجم بیرونی و هیمنه و هژمونی جهانی که نه تنها جهان اسلام بلکه همه فرهنگ‌ها را متأثر از خودش ساخته روبرو هستیم. این اندیشه و جریان، همه فرهنگ‌های دیگر را ماده خام برای حضور خود کرده و قاعدتاً می‌خواهد به جهان اسلام نیز فشار بیاورد، اما قدرت مقاومت اسلام بوده که دیگری آن فرهنگ، اسلام شده است. یعنی خودشان متوجه این مساله شده‌اند گرچه در ابتدا نمی‌خواستند اذعان به این مسئله داشته باشند، بحث جنگ تمدن‌ها یا گفتگوی تمدن‌ها را مطرح کردند اما چه مقدار بقیه تمدن‌ها، دیگری شدند؟ در حالی که هنوز کمتر از دو دهه از طرح این مسائل نگذشته که همه تمدن‌های دیگر از صحنه گفت گو خارج شدند اما اسلام، ظرفیت این مواجهه را دارد که البته این مواجهه جهانی است یعنی همانطور که در ذهنیت جهان اسلام حضور به هم رساندند، از این سوی هم به دلایلی جهان اسلام هم در جوامع غربی حضور پیدا کرده و به شکلی مرزها برداشته شده است.

حجت الاسلام پارسانیا در پاسخ به اینکه جهان اسلام و مسلمانان در دوره دوم فرهنگی و قبل از مواجهه با دوره جدید و چه مقدار در دوره متاخر، چقدر از قرآن بهره گرفتند، گفت: آسیب بازگشت عصبیت و به قدرت رسیدن آن، سبب پدید آمدن اسلام خلافت بود. اسلام خلافت در ذیل مفاهیم دینی و اسلامی، خودش را توجیه می‌کرد. یعنی در واقع به عصبیت یک تفسیر دینی می‌داد همانطور که پیش از اسلام به عصبیت یک تفسیر اسطوره‌ای از طریق بت‌ها می‌داد. اما در شرایط فعلی که آن جاهلیت اولی رفته است و در دوران جاهلیت نوین، در شرایطی احتمال این «بازگشت» وجود دارد؛ اگر اقتدار فرهنگی جهان اسلام جلوه کند، این حضور عریان نخواهد شد و پوشش خواهد گرفت. پوشش گرفتن عصبیت اولی در ذیل اسلام خلافت و مفاهیم اسلامی یک نوع عصبیت به ظاهر دینی را اظهار می‌کرد اما پوشش گرفتن مفاهیم مدرن، دینی سکولار به دنبال خواهد داشت. الزاماً ضد دین نیست اما دقیقاً همان کاری که جهان مدرن با مسیحیت کرد با اسلام می‌کند. البته در اینجا مباحث سکولار عیان و پنهان پیش می‌آید و دانشمندان غربی متوجه می‌شوند که برخلاف دستیابی به سکولار عریان، بازگشتی شکل گرفت که حال باید برای آن تفسیری سکولار ارائه می‌کردند و به این نتیجه رسیده‌اند که در ضمن، علم و سیاستی که سکولار است برای بقایش نیاز دارد دین را در فرهنگ عمومی دین را تبلیغ فرهنگی کند تا انسجام اجتماعی تداوم پیدا کند که به نوعی تأیید کننده استدلال ابوعلی سینا در بیان دلیل لزوم نبوت و دین است گرچه جامعه شناس غربی (برگر دوم) از داشتن چنین مقدماتی برای فهم چنین مفاهیمی محروم است. به هر حال آمدن ذهنیت مدرن از طریق نظام آکادمیک رسمی علمی در جهان سوم، شبیه آمدن عصبیت در صدر اسلام است که به نوعی تحریف منجر شده است.

وی در ادامه درباره تفاوت دو واژه سکولاریسم و سکولاریزایسون سخن گفت و خاطرنشان کرد: از اولین موارد در مباحثه کربن و علامه طباطبایی مطرح شد. علامه طباطبایی سکولاریزاسیون را به آنچه پس از رحلت پیامبر اتفاق افتاد تعبیر می‌کند و سکولاریسم را به آنچه در جهان مدرن و پس از تحقق اندیشه سکولار به وقوع پیوست؛ حالا اگر دین بخواهد باشد باید تفسیر سکولار بگیرد و نتیجه این می‌شود که اقتدارها دیگر قدرت قبیله بومی نیست بلکه قدرت قبیله جهانی است که مسلط شده و کاری شبیه مارکتینگ است که نیاز به همه تاریخ دارد و کاری شبیه به صنعت فرهنگ را با دین انجام می‌دهد تا مخاطب داشته باشد. این حرف را هابرماس می‌خواست تئوریزه کند و آن را در تالار فردوسی دانشگاه تهران مطرح کرد که دین می‌تواند برگردد به شرط اینکه مرجعیت ساینس حفظ شود که سخن خیلی حساب شده‌ای بود. ساینس همان عقلانیت ابزاری است که در حال برنامه ریزی برای خودش است و این به این معنی است که دین در این چارچوب حتی در درون خودش، داعیه قدسیت نداشته باشد و در ذیل عقل عرفی هویت پیدا کند.

این استاد حوزه و دانشگاه درباره تجربه ابن خلدون به عنوان پیشگام در اندیشه اجتماعی قرآنی گفت: ریتزر ابن خلدون را برخی پیشگام جامعه شناسی مدرن در جهان اسلام می‌داند و اگر قرار باشد کسی را به عنوان پیشگام پیدا کنیم، در ابن خلدون شباهت‌هایی دیده می‌شود اما به نظر می‌رسد که او در زمینه‌ای متعلق به جهان اسلام می اندیشیده و عناصر اصلی علوم اجتماعی مدرن در او وجود ندارد. ابن خلدون به دنبال سنت الله و عادت الله با یک بستر اشعری است که خیلی زیاد از قرآن متأثر است همانند اسلام خلافت و سعی می‌کند همان را هم تئوریزه کند که ادامه همان عارضه‌ای است که در سده اول رخ داد. در سده اول هجری، جریان عثمانیه یا مذهب عثمانی پدید می‌آید که امروز وجود ندارد و ما اهل حدیث را می‌شناسیم که شکل تعدیل شده آنها هستند. آنها سب خلیفه چهارم می‌کردند اما به قداست خلیفه سوم بیش از دو خلیفه اول و دوم معتقد بودند. آنها جای خود را با تعدیل‌هایی به اهل حدیث دادند که یکی از کارهایی که می‌کردند ثبت حدیث بود که کتابتی که از خلیفه اول تا سوم وجود داشت را به اسم ثبت سنت کنار گذاشتند و به همین دلیل به اهل سنت هم مشهور شدند که این مفهوم در طول تاریخ تطوراتی پیدا کرد. ویژگی دیگرشان قداست بخشیدن به چهار خلیفه بود. اما ویژگی‌هایی نظیر قول به جبر، منع از تفکر و تدبر از جمله میراث باقی مانده از عثمانیه در آنها بود که این هسته سختی که در عثمانیه شکل گرفته بود، ریشه در عصبیت قبل از اسلام داشت یعنی همان جریانی که در طول ۲۳ سال حضور پیامبر ۲۱ سال مقاومت کرد که حتی خداوند می‌فرمایند اینها ایمان نیاوردند بلکه اسلام آوردند.

وی افزود: این عصبیت که با احقاد بدریه و حنینیه عجین بود، نتوانست اسلام و مفاهیم اسلام را از عرصه فرهنگ به زیر بکشد، لذا خودش را در ذیل پوشش این مفاهیم آمد و از این مفاهیم کمک گرفت تا خودش را تحکیم کند و اهل بیت (ع) تلاش کردند مشروعیت بخشیدن به آن را در جامعه اسلامی زیر سوال ببرند اما بالاخره برای اینکه اقتدار و وحدت جامعه اسلامی در برابر عوامل و تهاجم بیرونی حفظ شوند حتی برای سربازان اموی دعا هم می‌کنند. در هر حال اسلام خلافت شکل می‌گیرد و تداوم پیدا می‌کند. گرچه امویان دوست داشتند که پا را از اهل حدیث و عثمانیه ای ها فراتر بگذارند و اینکه به نام خلیفه جانشین پیامبر فرزندش را شهید کنند راضی شأن نمی‌کرد بلکه دوست داشتند عریان‌تر عمل کنند اما فرهنگ این اجازه را به آنها نمی‌داد.

پارسانیا سپس به اشاعره و بعد، تأثیر ادبیات غزالی و فخر رازی بر ابن خلدون، شباهت‌های تفکر او با پزیتویست ها و تفاوتش با جامعه شناسان مدرن سخن گفت و پس از آن در مورد مفهوم انحطاط جهان اسلام که برخی از متفکران اجتماعی جهان اسلام آن را مطرح کردند و اینکه چقدر از اندیشه‌های قرآنی برای کمک به این منظور کاربرد دارد، گفت: قرآن در تاریخ اندیشه اجتماعی جهان اسلام اثر گذار بوده. هماند مفاهیمی که ابن خلدون تحت تأثیر قرآن استفاده کرده که در واقع یک توحید افعالی با قرائت اشعری است که مورد اعتراض فیلسوفان و عرفا قرار می‌گیرد چون توحید ذاتی را خدشه دار می‌کند. یعنی احساس می‌شود که آنقدر که کار به مخلوقات نسبت داده می‌شود به خداوند نسبت داده نمی‌شود. قرآن همان طور که به دلیل تحریفات معنوی که در آن شد و عصبیت مفاهیم خودش را در ذیل مفاهیم آن پوشش داد، جریان‌های دیگری را هم در جهان اسلام ایجاد کرد.

وی با برشمردن آنچه بر سر راه عقل در جهان اسلام از اشاعره به بعد اتفاق افتاد، اظهار کرد: چالش‌های نظری جدی که بعد از خواجه نصیرالدین طوسی، توسط متکلمین شیراز بوجود می‌آید بسیار قوی‌تر از چالش‌های هیوم و کانت است و اصلاً با مشکلاتی که امثال دکارت با آن مواجه بودند، قابل مقایسه نیست. از لوازم تا علم خوداوند باید مفهوم علم طوری بیان شود تا بتواند اینها را تبیین کند. مفاهیمی همچون علم به جزئیات، علم اگر یک کیف نفسانی است یا یک عرض است، علم به جوهر، مباحث سوژه و ابژه، بحث عاقل و معقول و … از مسائل مطرح شده در میان آنها است. اصلاً آیات و روایات ما اجازه سوبژکتیو شدن را نمی‌دهد. لذا فیلسوفان ما برای اینکه چگونه عقل به این وادی انحطاط پیدا نکند مدام در تلاشند و این یک میراث عقلی است.

وی تاکید کرد: قرآن را در مواجهه با جهان مدرن، بدون این میراثی که در حاشیه خودش به وجود آورده، نمی‌توانید ببینید و ظرفیت بی نظیری در این حیطه وجود دارد.

حجت الاسلام پارسانیا در پایان درباره طبقه بندی نوع مواجهه‌های قرآن با جهان مدرن و جریان‌های سنتی و متجدد توضیح داد: تا قبل از مواجهه جهان اسلام با جهان مدرن، عمدتاً مقاومت در مقابل اسلام، تحت تأثیر بازگشت عصبیت بوده است که عمدتاً در شبه جزیره عربستان یا هر جایی که اسلام رفت، شکل می‌گیرد؛ اما آن چیزی که در متن شبه جزیره و سده اول اتفاق افتاد، تأثیر بیشتر و عمیق‌تری داشت. این مساله تنوعی به وجود آورد و با تحریف همراه شد و جایی هم که تحریف نیست تکثر فهم‌هایی که همه درست باشند را بوجود آورد. محیط‌های مختلف پاسخ‌های مختلف داشتند که می‌توانست این تکثر را بوجود بیاورد. در نهایت متناسب با مراتب فهم قرآن و یا تحریف‌ها، جریان‌هایی در عرض و طول هم، حدود ۱۵ مدل اندیشه و روش داریم که برخی از آنها ترویجی و سرشار از اندیشه‌های اسلامی هستند اما روش استدلالی علمی به حساب نمی آیند.

عمده انحطاط در روابط قدرت رخ می‌دهد و برخی از جریان‌های فکری در اوج خود هستند که به دلیل آن انحطاط و ضایعه، مانند قلعه‌ای که بخشی از حصارش فرو بریزد، همه بخش‌ها آسیب می بیند. بعد از مواجهه با نفوذ، حضور، استعمار مستقیم که بخش‌های وسیعی از جهان اسلام را در بر گرفت، آسیب‌هایی وارد شد. اما جریان‌های موجود توانستند به دلیل حضور فرهنگی در فرهنگ عمومی خودشان ادامه مانند جریان‌های فقهی و کلامی بقا دهند. سنت متکثر جهان اسلام را در مواجهه با جهان مدرن به دو بخش منفعل و فعال می‌توان تقسیم کرد. اندیشه‌های مدرن را هم به همین نحو می‌شود، تقسیم بندی کرد.

برنامه گفتگو محور «ضیافت» محصول گروه فرهنگ و اندیشه شبکه چهار سیما است که در ماه مبارک رمضان، هرشب ساعت ۲۳ از شبکه چهار سیما پخش می‌شود.


به گزارش خبرگزاری مهر، پانزدهمین برنامه «ضیافت» یکشنبه شب ۱۲ خردادماه ۹۸ از شبکه چهار سیما روی آنتن رفت. موضوع این برنامه «قرآن و اندیشه اجتماعی مسلمانان» بود که با اجرا و سردبیری مالک شجاعی، عضو هیأت علمی پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با حضور مجدد حجت الاسلام حمید پارسانیا، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و استاد حوزه و دانشگاه برگزار شد.

حجت الاسلام حمید پارسانیا در ادامه بحثی که در برنامه گذشته به آن پرداخته بود، عصر اندیشه اجتماعی مسلمانان را به سه دوره عصر نزول قرآن، عصر نزول تا مواجهه اسلام با دنیای جدید و عصر بعد از مواجهه جهان اسلام با دنیای مدرن تقسیم بندی کرد و درباره مواجهه جامعه اسلامی با دنیای جدید گفت: مرجعیت قرآن در حوزه فرهنگ اسلامی را از دوره دوم به بعد داریم؛ در این دوره، جریان‌های متکثری در حوزه اندیشه اجتماعی به وجود می‌آید که بخش قابل توجهی از اینها ریشه در حوزه فرهنگی قبل از اسلام دارد که از فرهنگ اسلامی پوشش می‌گیرند و به دلیل اقتداری که اسلام در حوزه فرهنگ پیدا کرده است، نمی‌توانند عریان عمل کنند. بستر بسیاری از جریان‌هایی که در جهان اسلام در سده‌های بعدی رخ می‌دهد، ریشه در سده اول دارد و آنچه در سده اول رخ می‌دهد حاصل احقاد بدویه و حنینه است؛ یعنی عصبیت به صورتی می‌خواهد برگردد. به قول حضرت امیر دین به اسارت گرفته می‌شود اما دین در فرهنگ باقی است، که این ویژگی این دوران است.

وی بیان کرد: اما در دوران مدرن بخشی از ذهنیت جهان اسلام از حمایتی غیر از حمایت جاهلیت اولی، بلکه حمایت جاهلیت اخری و ثانویه بهره می‌برد. پدیده جدیدی در جهان بشری رخ داده و یک بحث دیگری است. اندیشه‌های مدرن وارد می‌شود و در واقع، اندیشه‌های قبل بیشتر یک شکل اساطیری یا همان شرک داشت و باطن اسطوره، این حجاب نفس انسانی بود که عالم را در بر گرفته بود و به دنبال او این خداوندگان متعدد و متکثر بروز پیدا می‌کنند اما انسان هنوز هویت خودش را دنیوی محض تفسیر نمی‌کرد؛ اما در جهان مدرن آن بت بزرگ عریان شده و هیچ پوشش دینی و آسمانی نمی‌گیرد.

پارسانیا افزود: این حوزه از اندیشه هم وارد جهان اسلام شده و تعاملی بین این قسمت رخ می‌دهد. این یک تفاوت جدی با اقتدار جهانی است که همه ساختارهای جهانی را شکل داده و بسته است. یعنی همه سازو کارهای نظام جهانی یعنی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را بوجود آورده. جلسه گذشته اشاره کردیم که مقاومتی که در برابر جریان وحیانی می‌شد نتیجه عصبیت تاریخی و بومی و مختص همین منطقه بود؛ اما این بار جریانی که درونی نیست و با یک تهاجم بیرونی و هیمنه و هژمونی جهانی که نه تنها جهان اسلام بلکه همه فرهنگ‌ها را متأثر از خودش ساخته روبرو هستیم. این اندیشه و جریان، همه فرهنگ‌های دیگر را ماده خام برای حضور خود کرده و قاعدتاً می‌خواهد به جهان اسلام نیز فشار بیاورد، اما قدرت مقاومت اسلام بوده که دیگری آن فرهنگ، اسلام شده است. یعنی خودشان متوجه این مساله شده‌اند گرچه در ابتدا نمی‌خواستند اذعان به این مسئله داشته باشند، بحث جنگ تمدن‌ها یا گفتگوی تمدن‌ها را مطرح کردند اما چه مقدار بقیه تمدن‌ها، دیگری شدند؟ در حالی که هنوز کمتر از دو دهه از طرح این مسائل نگذشته که همه تمدن‌های دیگر از صحنه گفت گو خارج شدند اما اسلام، ظرفیت این مواجهه را دارد که البته این مواجهه جهانی است یعنی همانطور که در ذهنیت جهان اسلام حضور به هم رساندند، از این سوی هم به دلایلی جهان اسلام هم در جوامع غربی حضور پیدا کرده و به شکلی مرزها برداشته شده است.

حجت الاسلام پارسانیا در پاسخ به اینکه جهان اسلام و مسلمانان در دوره دوم فرهنگی و قبل از مواجهه با دوره جدید و چه مقدار در دوره متاخر، چقدر از قرآن بهره گرفتند، گفت: آسیب بازگشت عصبیت و به قدرت رسیدن آن، سبب پدید آمدن اسلام خلافت بود. اسلام خلافت در ذیل مفاهیم دینی و اسلامی، خودش را توجیه می‌کرد. یعنی در واقع به عصبیت یک تفسیر دینی می‌داد همانطور که پیش از اسلام به عصبیت یک تفسیر اسطوره‌ای از طریق بت‌ها می‌داد. اما در شرایط فعلی که آن جاهلیت اولی رفته است و در دوران جاهلیت نوین، در شرایطی احتمال این «بازگشت» وجود دارد؛ اگر اقتدار فرهنگی جهان اسلام جلوه کند، این حضور عریان نخواهد شد و پوشش خواهد گرفت. پوشش گرفتن عصبیت اولی در ذیل اسلام خلافت و مفاهیم اسلامی یک نوع عصبیت به ظاهر دینی را اظهار می‌کرد اما پوشش گرفتن مفاهیم مدرن، دینی سکولار به دنبال خواهد داشت. الزاماً ضد دین نیست اما دقیقاً همان کاری که جهان مدرن با مسیحیت کرد با اسلام می‌کند. البته در اینجا مباحث سکولار عیان و پنهان پیش می‌آید و دانشمندان غربی متوجه می‌شوند که برخلاف دستیابی به سکولار عریان، بازگشتی شکل گرفت که حال باید برای آن تفسیری سکولار ارائه می‌کردند و به این نتیجه رسیده‌اند که در ضمن، علم و سیاستی که سکولار است برای بقایش نیاز دارد دین را در فرهنگ عمومی دین را تبلیغ فرهنگی کند تا انسجام اجتماعی تداوم پیدا کند که به نوعی تأیید کننده استدلال ابوعلی سینا در بیان دلیل لزوم نبوت و دین است گرچه جامعه شناس غربی (برگر دوم) از داشتن چنین مقدماتی برای فهم چنین مفاهیمی محروم است. به هر حال آمدن ذهنیت مدرن از طریق نظام آکادمیک رسمی علمی در جهان سوم، شبیه آمدن عصبیت در صدر اسلام است که به نوعی تحریف منجر شده است.

وی در ادامه درباره تفاوت دو واژه سکولاریسم و سکولاریزایسون سخن گفت و خاطرنشان کرد: از اولین موارد در مباحثه کربن و علامه طباطبایی مطرح شد. علامه طباطبایی سکولاریزاسیون را به آنچه پس از رحلت پیامبر اتفاق افتاد تعبیر می‌کند و سکولاریسم را به آنچه در جهان مدرن و پس از تحقق اندیشه سکولار به وقوع پیوست؛ حالا اگر دین بخواهد باشد باید تفسیر سکولار بگیرد و نتیجه این می‌شود که اقتدارها دیگر قدرت قبیله بومی نیست بلکه قدرت قبیله جهانی است که مسلط شده و کاری شبیه مارکتینگ است که نیاز به همه تاریخ دارد و کاری شبیه به صنعت فرهنگ را با دین انجام می‌دهد تا مخاطب داشته باشد. این حرف را هابرماس می‌خواست تئوریزه کند و آن را در تالار فردوسی دانشگاه تهران مطرح کرد که دین می‌تواند برگردد به شرط اینکه مرجعیت ساینس حفظ شود که سخن خیلی حساب شده‌ای بود. ساینس همان عقلانیت ابزاری است که در حال برنامه ریزی برای خودش است و این به این معنی است که دین در این چارچوب حتی در درون خودش، داعیه قدسیت نداشته باشد و در ذیل عقل عرفی هویت پیدا کند.

این استاد حوزه و دانشگاه درباره تجربه ابن خلدون به عنوان پیشگام در اندیشه اجتماعی قرآنی گفت: ریتزر ابن خلدون را برخی پیشگام جامعه شناسی مدرن در جهان اسلام می‌داند و اگر قرار باشد کسی را به عنوان پیشگام پیدا کنیم، در ابن خلدون شباهت‌هایی دیده می‌شود اما به نظر می‌رسد که او در زمینه‌ای متعلق به جهان اسلام می اندیشیده و عناصر اصلی علوم اجتماعی مدرن در او وجود ندارد. ابن خلدون به دنبال سنت الله و عادت الله با یک بستر اشعری است که خیلی زیاد از قرآن متأثر است همانند اسلام خلافت و سعی می‌کند همان را هم تئوریزه کند که ادامه همان عارضه‌ای است که در سده اول رخ داد. در سده اول هجری، جریان عثمانیه یا مذهب عثمانی پدید می‌آید که امروز وجود ندارد و ما اهل حدیث را می‌شناسیم که شکل تعدیل شده آنها هستند. آنها سب خلیفه چهارم می‌کردند اما به قداست خلیفه سوم بیش از دو خلیفه اول و دوم معتقد بودند. آنها جای خود را با تعدیل‌هایی به اهل حدیث دادند که یکی از کارهایی که می‌کردند ثبت حدیث بود که کتابتی که از خلیفه اول تا سوم وجود داشت را به اسم ثبت سنت کنار گذاشتند و به همین دلیل به اهل سنت هم مشهور شدند که این مفهوم در طول تاریخ تطوراتی پیدا کرد. ویژگی دیگرشان قداست بخشیدن به چهار خلیفه بود. اما ویژگی‌هایی نظیر قول به جبر، منع از تفکر و تدبر از جمله میراث باقی مانده از عثمانیه در آنها بود که این هسته سختی که در عثمانیه شکل گرفته بود، ریشه در عصبیت قبل از اسلام داشت یعنی همان جریانی که در طول ۲۳ سال حضور پیامبر ۲۱ سال مقاومت کرد که حتی خداوند می‌فرمایند اینها ایمان نیاوردند بلکه اسلام آوردند.

وی افزود: این عصبیت که با احقاد بدریه و حنینیه عجین بود، نتوانست اسلام و مفاهیم اسلام را از عرصه فرهنگ به زیر بکشد، لذا خودش را در ذیل پوشش این مفاهیم آمد و از این مفاهیم کمک گرفت تا خودش را تحکیم کند و اهل بیت (ع) تلاش کردند مشروعیت بخشیدن به آن را در جامعه اسلامی زیر سوال ببرند اما بالاخره برای اینکه اقتدار و وحدت جامعه اسلامی در برابر عوامل و تهاجم بیرونی حفظ شوند حتی برای سربازان اموی دعا هم می‌کنند. در هر حال اسلام خلافت شکل می‌گیرد و تداوم پیدا می‌کند. گرچه امویان دوست داشتند که پا را از اهل حدیث و عثمانیه ای ها فراتر بگذارند و اینکه به نام خلیفه جانشین پیامبر فرزندش را شهید کنند راضی شأن نمی‌کرد بلکه دوست داشتند عریان‌تر عمل کنند اما فرهنگ این اجازه را به آنها نمی‌داد.

پارسانیا سپس به اشاعره و بعد، تأثیر ادبیات غزالی و فخر رازی بر ابن خلدون، شباهت‌های تفکر او با پزیتویست ها و تفاوتش با جامعه شناسان مدرن سخن گفت و پس از آن در مورد مفهوم انحطاط جهان اسلام که برخی از متفکران اجتماعی جهان اسلام آن را مطرح کردند و اینکه چقدر از اندیشه‌های قرآنی برای کمک به این منظور کاربرد دارد، گفت: قرآن در تاریخ اندیشه اجتماعی جهان اسلام اثر گذار بوده. هماند مفاهیمی که ابن خلدون تحت تأثیر قرآن استفاده کرده که در واقع یک توحید افعالی با قرائت اشعری است که مورد اعتراض فیلسوفان و عرفا قرار می‌گیرد چون توحید ذاتی را خدشه دار می‌کند. یعنی احساس می‌شود که آنقدر که کار به مخلوقات نسبت داده می‌شود به خداوند نسبت داده نمی‌شود. قرآن همان طور که به دلیل تحریفات معنوی که در آن شد و عصبیت مفاهیم خودش را در ذیل مفاهیم آن پوشش داد، جریان‌های دیگری را هم در جهان اسلام ایجاد کرد.

وی با برشمردن آنچه بر سر راه عقل در جهان اسلام از اشاعره به بعد اتفاق افتاد، اظهار کرد: چالش‌های نظری جدی که بعد از خواجه نصیرالدین طوسی، توسط متکلمین شیراز بوجود می‌آید بسیار قوی‌تر از چالش‌های هیوم و کانت است و اصلاً با مشکلاتی که امثال دکارت با آن مواجه بودند، قابل مقایسه نیست. از لوازم تا علم خوداوند باید مفهوم علم طوری بیان شود تا بتواند اینها را تبیین کند. مفاهیمی همچون علم به جزئیات، علم اگر یک کیف نفسانی است یا یک عرض است، علم به جوهر، مباحث سوژه و ابژه، بحث عاقل و معقول و … از مسائل مطرح شده در میان آنها است. اصلاً آیات و روایات ما اجازه سوبژکتیو شدن را نمی‌دهد. لذا فیلسوفان ما برای اینکه چگونه عقل به این وادی انحطاط پیدا نکند مدام در تلاشند و این یک میراث عقلی است.

وی تاکید کرد: قرآن را در مواجهه با جهان مدرن، بدون این میراثی که در حاشیه خودش به وجود آورده، نمی‌توانید ببینید و ظرفیت بی نظیری در این حیطه وجود دارد.

حجت الاسلام پارسانیا در پایان درباره طبقه بندی نوع مواجهه‌های قرآن با جهان مدرن و جریان‌های سنتی و متجدد توضیح داد: تا قبل از مواجهه جهان اسلام با جهان مدرن، عمدتاً مقاومت در مقابل اسلام، تحت تأثیر بازگشت عصبیت بوده است که عمدتاً در شبه جزیره عربستان یا هر جایی که اسلام رفت، شکل می‌گیرد؛ اما آن چیزی که در متن شبه جزیره و سده اول اتفاق افتاد، تأثیر بیشتر و عمیق‌تری داشت. این مساله تنوعی به وجود آورد و با تحریف همراه شد و جایی هم که تحریف نیست تکثر فهم‌هایی که همه درست باشند را بوجود آورد. محیط‌های مختلف پاسخ‌های مختلف داشتند که می‌توانست این تکثر را بوجود بیاورد. در نهایت متناسب با مراتب فهم قرآن و یا تحریف‌ها، جریان‌هایی در عرض و طول هم، حدود ۱۵ مدل اندیشه و روش داریم که برخی از آنها ترویجی و سرشار از اندیشه‌های اسلامی هستند اما روش استدلالی علمی به حساب نمی آیند.

عمده انحطاط در روابط قدرت رخ می‌دهد و برخی از جریان‌های فکری در اوج خود هستند که به دلیل آن انحطاط و ضایعه، مانند قلعه‌ای که بخشی از حصارش فرو بریزد، همه بخش‌ها آسیب می بیند. بعد از مواجهه با نفوذ، حضور، استعمار مستقیم که بخش‌های وسیعی از جهان اسلام را در بر گرفت، آسیب‌هایی وارد شد. اما جریان‌های موجود توانستند به دلیل حضور فرهنگی در فرهنگ عمومی خودشان ادامه مانند جریان‌های فقهی و کلامی بقا دهند. سنت متکثر جهان اسلام را در مواجهه با جهان مدرن به دو بخش منفعل و فعال می‌توان تقسیم کرد. اندیشه‌های مدرن را هم به همین نحو می‌شود، تقسیم بندی کرد.

برنامه گفتگو محور «ضیافت» محصول گروه فرهنگ و اندیشه شبکه چهار سیما است که در ماه مبارک رمضان، هرشب ساعت ۲۳ از شبکه چهار سیما پخش می‌شود.

کد خبر 4632598

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه دینی و مذهبی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس عجیب غفوریان پربازدید شد!