رمان عربی «شب در زیباترین لحظاتش» چاپ شد/عشق در زمان جنگ


رمان عربی «شب در زیباترین لحظاتش» چاپ شد/عشق در زمان جنگ

رمان «شب در زیباترین لحظاتش» نوشته زید شهید با ترجمه ایلیا آل خمیس توسط نشر پوینده منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «شب در زیباترین لحظاتش» نوشته زید شهید به‌تازگی با ترجمه ایلیا آل خمیس توسط نشر پوینده منتشر و راهی بازار نشر شده است.

این رمان درباره شکل‌گیری یک عشق در بستر زمانی جنگ است و ۱۰ فصل دارد.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

دست رد به سینه همه خواستگارانش زد و در خیالش سواری بود که پا به جلو نگذاشته بود. هنوز فصلش نرسیده بود. مریم او را نمی‌دید اما مفتون او شده بود. برای ضرباهنگ قدم‌هایش حیران می‌شد و برای رسیدن به وصال او در رویا زندگی می‌کرد. می‌گفت: او سواری‌ست که رامش می‌شوم، او را دیدم و عاشقش شدم و تصمیم گرفتم تا ابد با او باشم...

مریم همیشه لباس‌های مد روز می‌پوشید که آقای لیبرون سیمون فروشنده لباس‌های شیک در بازار حناالشیح می‌آورد. آقای سیمون می‌دانست که کدام پیراهن به مریم می‌آمد. هر وقت جنسی جدید می‌آورد قاصدی را می‌فرستاد که به مریم خبر دهد پیراهن‌های جدید رسیده‌اند. مریم هم با مادرش به بوتیک آقای سیمون می‌رفت و آقای سیمون هم یک مد را با رنگ‌های مختلف روی پیشخوان مغازه ردیف می‌کرد تا مریم یکی را انتخاب کند. با شوق بسیار یکی را انتخاب می‌کرد. بدون توجه به رنگ جیغ یا طرح جدیدی که ممکن است برای او مناسب نباشد. قیمت پیراهن برایش مهم نبود فقط با چشمان زیبای مهربانش به مادرش نگاه می‌کرد و مادر هم راهی برای اعتراض نداشت.

این کتاب با ۱۱۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۵ هزار تومان منتشر شده است.


به گزارش خبرنگار مهر، رمان «شب در زیباترین لحظاتش» نوشته زید شهید به‌تازگی با ترجمه ایلیا آل خمیس توسط نشر پوینده منتشر و راهی بازار نشر شده است.

این رمان درباره شکل‌گیری یک عشق در بستر زمانی جنگ است و ۱۰ فصل دارد.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

دست رد به سینه همه خواستگارانش زد و در خیالش سواری بود که پا به جلو نگذاشته بود. هنوز فصلش نرسیده بود. مریم او را نمی‌دید اما مفتون او شده بود. برای ضرباهنگ قدم‌هایش حیران می‌شد و برای رسیدن به وصال او در رویا زندگی می‌کرد. می‌گفت: او سواری‌ست که رامش می‌شوم، او را دیدم و عاشقش شدم و تصمیم گرفتم تا ابد با او باشم...

مریم همیشه لباس‌های مد روز می‌پوشید که آقای لیبرون سیمون فروشنده لباس‌های شیک در بازار حناالشیح می‌آورد. آقای سیمون می‌دانست که کدام پیراهن به مریم می‌آمد. هر وقت جنسی جدید می‌آورد قاصدی را می‌فرستاد که به مریم خبر دهد پیراهن‌های جدید رسیده‌اند. مریم هم با مادرش به بوتیک آقای سیمون می‌رفت و آقای سیمون هم یک مد را با رنگ‌های مختلف روی پیشخوان مغازه ردیف می‌کرد تا مریم یکی را انتخاب کند. با شوق بسیار یکی را انتخاب می‌کرد. بدون توجه به رنگ جیغ یا طرح جدیدی که ممکن است برای او مناسب نباشد. قیمت پیراهن برایش مهم نبود فقط با چشمان زیبای مهربانش به مادرش نگاه می‌کرد و مادر هم راهی برای اعتراض نداشت.

این کتاب با ۱۱۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۵ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 4623881

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه کتاب

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ دوباره نخوابیدم افکار پریشون ریمیکس اینستا