عقل و دل


عقل و دل

شک ندارم عقل من با دل، تبانی می کند برق چشمان تو هم، پا در میانی می کند چین گونه چال لب، آن خنده های دلربا نمره ی چشمان من را، استکانی می کند عطر تلخت می زند، آتش به جان معرکه دکمه پیراهنت، منشاعر:فرزانه شعبانی

شک ندارم عقل من با دل، تبانی می کند
برق چشمان تو هم، پا در میانی می کند
چین گونه چال لب، آن خنده های دلربا
نمره ی چشمان من را، استکانی می کند
عطر تلخت می زند، آتش به جان معرکه
دکمه پیراهنت، من را روانی می کند
صد برابر میشود، پایین و بالا قلب من
بی گمان دل، سکته های ناگهانی میکند
از نگاه مست تو، بازار شعرم سکه است
مثل ابیات فروغ، آن را چنانی می کند
بوی گندم از تنت، عطر دو سیب از دامنت
همچو حوا، این هوس را جاودانی می کند
عشق تو آخر نمود، از دنده ی عقلم خلاص
این اراجیف مرا، شعر جهانی می کند

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا