شاعر شدی که درد و جنون آدمت کند


شاعر شدی که درد و جنون آدمت کند

چرخی بزن/ برقص جهان را بدون ترس با بال های شیشه ای ات اوج را بگیر پرواز را بخاطر پروانه های سرخ در ذهن سبز باغچه ها تا ابد بکار تو نسل آب و آتش و توفان و بهمنی با سوژه های نا متساوی زوج وشاعر:سمیه جلالی

چرخی بزن/ برقص جهان را بدون ترس
با بال های شیشه ای ات اوج را بگیر
پرواز را بخاطر پروانه های سرخ
در ذهن سبز باغچه ها تا ابد بکار
تو نسل آب و آتش و توفان و بهمنی

با سوژه های نا متساوی زوج و فرد
افتاده در تعارض تقویم و سالگرد
بی رویکرد در افق دورِ رویکرد
نسلی پر از بسامد تصویرهای زرد
*در کافه های قهوه و سیگار و بستنی*


یخ می کنی در آتشِ بازیِ تاج و تخت
بی انفعال و اختگی ات توی پایتخت
جان را به در نمی بری از این نبرد سخت
سخت است با تو یار نباشد خدایِ بخت
آتش بیار معرکه، کبریت روشنی

رقصیدنت عدولِ جهان از نظامِ شر
خندیدنت شکستِ روایت برای هر
حکمی که می دهند به زندان "مرا نبر"
ما هیچ ما نگاه ، همان نسل کور و کر
حرفی بزن، بگو که خطا را نمی کنی؟

از زندگی هراس نبودن... وَ بودنت
هر بار مرگ آمد و افتاد گردنت
با سربْ بوسه های فرو رفته در تنت
دنبال روزهای بهاری و روشنت
*آخر چرا پرنده به دنیا نیامدم؟*
با دشمنانِ دوست مدارا نمی کنی؟!

شاعر شدی که درد و جنون آدمت کند
از تکه های پازل دنیا کمت کند
هی چوب هی چماق از این حاکمان زور
تا کی سکوت و ترس و حماقت خمت کند؟!
حرفی بزن، بگو که خطا را نمی کنی...


#سمیه_جلالی

* سید مهدی موسوی/ از کافه های قهوه و سیگار و بستنی
* رضا براهنی/ آخر چرا پرنده به دنیا نیامدم

31 اردیبهشت 98

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تست هوش تشخیص دو خواهر : کدام پسر 2 خواهر دارد؟