پرتاب


پرتاب

این تن برای خنجرت ای دوست بی تاب است دانم که تیغ خنجرت از زهر سیراب است کام مرا تر کرد ای جانم به قربانش معشوقه عاشق کشم در بند آداب است آرامشت، آرامشی ماقبل طوفان بود من سرنوشتم لاجرم درشاعر:حسین جودوی

این تن برای خنجرت ای دوست بی تاب است
دانم که تیغ خنجرت از زهر سیراب است

کام مرا تر کرد ای جانم به قربانش
معشوقه عاشق کشم در بند آداب است

آرامشت، آرامشی ماقبل طوفان بود
من سرنوشتم لاجرم در قعر گرداب است

همسایه معشوق بودن دردسر دارد
فرجام سنگ بر کنار رود پرتاب است

خنجر زد و زخم مرا گریان تماشا کرد
پایان تلخ عشق من مانند سهراب است

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا