اگر افسرده ام ، یک گوشه ای تنها نشستم
به روی خود ، همه درهای شادی را ببستم
به دردی سرکش و ناخوانده وپنهان اسیرم
مگوازعشق و شیداییِ ی تو من سیرِ سیرم
چنان پیچیده ام درخود نمی خواهم بدانی
به پای غصه و غمهای من یک دم بمانی
بگو دنیا بخواب او گم شده در خود دوباره
که حالم گشته از پوچیِ ذهنم پاره پاره
اگر دنیا بخوابد. ، من کمی آرام بگیرم
که از این درد پنهانی خود خُرد و خمیرم
گرفتارم به زخم دل ، نمی دانی چه باشد
چنین آهسته آهسته ، دلم را میخراشد
s@rv