«داوود در برابر جالوت»؛ جنگ ایران و آمریکا آغاز شده است
تحلیلگر روزنامه اسرائیلی «هاآرتز» با اشاره به داستان نبرد داوود پیامبر و جالوت، حملات اخیر در خلیج فارس را استراتژی جنگی ایران در مقابل ایالات متحده خواند.
حمله به ماکت ناو آمریکایی در رزمایش سپاه پاسداران، اسفند ۱۳۹۳
به گزارش خبرنگار «پارسینه»، روزنامه اسرائیلی «هاآرتز» در یادداشتی که به قلم «دیوید روزنبرگ»، استراتژیست و تحلیلگر اقتصادی شرکت کانادایی «گلاسکین شف»، منتشر کرده، با اشاره به حملات اخیر در خلیج فارس و عربستان سعودی، مدعی شده است که جنگ میان ایران و آمریکا همین حالا در جریان است.
روزنبرگ مینویسد: «اگر تا کنون متوجه نشده اید به این دلیل است که ایران میخواهد این گونه بجنگند: در سکوت و ناشناس. ایالات متحده و متحدانش برای پیدا کردن راهی جهت پاسخ متقابل زیر فشار شدیدی قرار خواهند گرفت.
این مانند نبرد باستانی داوود و جالوت است که داود به پهپادها، مینهای چسبنده دریایی و جنگ افزارهای سایبری مجهز است در حالی که جالوت سنگینی ناوهای هواپیمابر و بمب افکنهای بی-۵۲ را به دوش میکشد که در استفاده از آنها تردید دارد.»
او حمله به چهار شناور در نزدیکی ساحل امارات متحده عربی و حمله پهپادی به تاسیسات نفتی عربستان را نخستین حملات ایران میداند و مدعی است که این کشور به طور طبیعی مسئولیت این گونه حوادث را نمیپذیرد، اما این انکار میتواند بخشی از استراتژی ایران باشد که ایالات متحده را در حالت تعلیق نگه میدارد و رسانهها را به این بحث میکشاند که کار چه کسی بود و چگونه باید واکنش نشان داد.
روزنبرگ میگوید این حملات نشان میدهند که ایران اگر توان سیاسی و اقتصادی برای اعمال تحریم علیه آمریکا را ندارد، در عوض ابزارهایی برای اعمال تحریمهایی به سبک خودش علیه سعودیهای متحد آمریکا را دارد: «اگر جهان نمیتواند نفت ایران را بخرد، بنابراین نباید بتواند روی نفت سعودیها به عنوان یک جایگزین حساب کند.»
او با ادعای این که ایران به لحاظ نظامی در موقعیتی برابر با آمریکا قرار ندارد و نمیتواند تنگه هرمز را ببندد، اما توانایی ایجاد اختلال در تولید و صادرات را به اندازهای که برای افزایش قیمت نفت و نرخ بیمه آنها کافی باشد دارد و شاید در یک روز خوب که یک مین یا پهپاد یا حمله سایبری بتواند ضربهای مستقیم بزند، عرضه نفت را برای مدتی مختل کند.
نویسنده همچنین به ذکر دلایلی میپردازد که نشان میدهد حوادث فوق اتفاقی نبوده اند، بلکه با دقت انتخاب شده اند:
«حمله نخست پیامی آشکار بود مبنی بر این که نفتکشهایی که از هرمز عبور میکنند در امان نیستند. حمله دوم برای این طراحی شده بود که نشان بدهد مسیرهای جایگزین برای انتقال نفت هم به همان اندازه آسیب پذیرند. دلیل آن این است که حملات پهپادی خط لوله شرقی- غربی عربستان سعودی را هدف گرفت که نفت را از منطقه شرقی این کشور به غرب ان، جایی که میتواند توسط نفتکشها در بندر جده در دریای سرخ بارگیری شود، منتقل میکند. به عبارت دیگر، هیچ صادرات نفتی در عربستان امن نیست.»
روزنبرگ با اشاره به هزاران قایقی که مین ریزی میکنند و بدون آن که شناسایی شوند منطقه را راحت ترک میکنند، خلیج فارس و تنگه هرمز را هم به همان اندازه ناامن میبیند و اضافه میکند که «نیروهای آمریکایی در منطقه برای یک جنگ متعارف تجهیز شده اند نه یک بازی موش و گربه استادانه.»
او به بیان این که سیاستمداران در واشنگتن نسبت به این خطرات آگاهند، مدعی میشود که به نظر میرسد آنها به این نتیجه رسیده اند که فشار به ایران ارزشش را دارد، چرا که نفت کشوری دیگر به خطر میافتد. ضمن این که آمریکا میتواند نفت مورد نیاز خودش را تامین کند، اما بیشتر کشورهای اروپایی و آسیایی نمیتوانند آرام بنشینند و یک جنگ بالقوه در خلیج فارس را تماشا کنند.
روزنبرگ بر این باور است که در حال حاضر عرضه نفت در بازار جهانی بیشتر از تقاضاست و حملات هفته گذشته موجب اوج گرفتن قیمت نفت نشده است، اما وضعیت بازار حساس است، چرا که علاوه بر تحریمهای ایران، تولید نفت در ونزوئلا از هم پاشیده، جنگ داخلی در لیبی به راحتی میتواند صادراتش را مختل کند و نیجریه هم یک دیگ جوشان است.
بر این اساس او نتیجه گیری می کند حتی اگر ایالات متحده بتواند یک اختلال بزرگ در بازار نفت را تحمل کند، دیگر کشورهای جهان نمیتوانند و این امر اقتصاد جهانی را که همین حالا هم اوضاع بدی دارد به رکود بکشاند، «هرچند حتی در نقاط بسیار دوری مانند خلیج فارس، [سیاست]«نخست آمریکا» مُد روز است.