شاکری:در مورد ارز 4200 تومانی، موافقان و مخالفان اشتباه می کنند/طرفدار حذف ارز 4200 تومانی هستم/نباید ارز اختصاصی همه کالاها را تغییر دهیم
نقطه محوری موضوع ارز 4200 تومانی و چیزی که نه موافقان و نه مخالفان آن را درک نمیکنند حقیقتی به نام کیفیت ارز است.
گروه بورس، بانک و بیمه بازارنیوز : چندی است که برخی چالشهای مهم در ساختار اقتصادی کشور به صورت روزانه تیتر رسانه ها می شود و تصمیماتدولت نیز نتوانست آنها را مرتفع کند. تعیین نرخ ارز دولتی یا همان ارز جهانگیری یکی از آنهاست و پیرو آن نحوه کمک به طبقات کمتر برخوردار جامعه. مجید شاکری، تحلیلگر اقتصادی و استاد دانشگاه در گفتگو با فرهیختگان به بررسی این مساله و راههای برونرفت از شرایط فعلی پرداخته است.
درمورد موضوع ارز 4200تومانی نکات زیادی مطرح میشود که زاویههای مختلفی دارد. اساسا تحلیل شماچیست؟موافق استفاده ازاین ارز در کشورهستید یاخیر؟
گروهی می گویند نباید ارز 4200 تومان باشـــد و اصوال ارز را باید تکنرخی کرد تا مشکلات حل شود. این گروه بدون توجه به زوایای مختلفی که در این قصه وجود دارد یک پیش فرض مهم دارند و آن این است که دولت ارز 4200 تومانی را ارائه میکند ولی از کنترل مفاسد آن ناتوان است، لذا این کار فی نفسه و از ابتدا شکست خورده بـــود . این گروه توضیح میدهند کـــه این اقدام موجب ارائه یک رانت بزرگ میشود، رانتی که صرفا مورد استفاده واردکننده است و مصرف کننده نهایی از آن استفاده نمیکند. از دیدگاه بنده این حرف غلط است و چرایی آن را در ادامه خواهم گفت.
گروه دیگر میگویند حذف ارز 4200 تومانی اراده جریان لیبرال فعال در عرصه اقتصاد کشور است، آنها میخواهند نرخ را آزاد و گران کنند. در حالی که قابل بحث است که چه بسا ورود یک کالا با نرخ نیمایی به مراتب از ورود آن با ارز 4200 تومانی ارزانتر میشود. این یک موقعیت متناقض نماست و به سادگی باورپذیر نیست و عموما با این پرسش مواجه میشوید که چطور ممکن است وارد کردن کالا با ارز 10هزار تومانی ارزانتر از واردات با ارز 4200 تومانی باشد. از این رو در مورد ارز 4200 تومانی باید با دقت سخن گفته شود. بنده معتقدم نقطه محوری این موضوع و چیزی که نه موافقان و نه مخالفان آن را درک نمیکنند حقیقتی به نام کیفیت ارز است.
اینطور نیست که بگوییم چیزی به اسم ارز داریم که این ارز را به این یا آن میدهیم. ارز محدودهای از کالاها و محصولات متنوع است، به عبارتی سوپر مارکتی از کالاهای مختلف ارزی وجود دارد. دقت کنید که این تفاوت بین ارزها وجود دارد اما در شرایط غیرتحریمی تفاوت مابین این اشـکال مختلف ارز از جنس دهم و درصد است و دیده نمیشود به همین خاطر اصطلاحا به این شرایط تک نرخی میگوییم در حالی که در دوره تکنرخی هم، ارز تکنرخی نیست بلکه بسته به مبدا، مقصد، نحوه مصرف و... نرخ متفاوت است ولی چون شرایط حاد نیست جدایی مابین این نرخها اندک است و از دید مخاطب عام این جدایی بیمعنا است. وقتی شرایط تحریمی رخ میدهد به جایی میرسیم که در هر زنجیره معامله یعنی اینکه چه ارزی را در کجا و چه کسی به چه کسی میفروشد شرایط متفاوت و کالای ارزی مختلفی مشاهده میشود.
پس نکته ابتدایی شما این است که ارائه ارز4200 تومانی برای همه کالاها اساسا کارغلطی است؟
بله، واضح است ارائه این ارز برای همه کالاها غلط است. پس در اینجا ما درباره نرخ 4200 تومانی برای کالاهای اساسی صحبت میکنیم. نگاه قابل بحثی در این نقطه وجود دارد که باید توضیح داده شود. برخی معتقدند چرا باید به گوشت ارز 4200 تومانی داد ولی گوشت گرم هنگام خرید توسط مصرف کننده نرخی معادل 130 هزار تومان داشته باشد؟ و همینجا هم نتیجه میگیرند که در این وسط رانت وجود دارد و یکسری آدم هستند که این رانت را میخورند و به دست مصرف کننده نمیرسد. این حرف غلط است. چرا غلط است؟ اول بگذارید دوباره بر این مساله تاکید کنم که من طرفدار حذف ارز 4200 تومانی برای کالاهای اساسی هستم، اما این به آن معنا نیست که این ایده که با مثال گوشت توضیح دادم حرف درستی است، لذا به خاطر همین استدلال من طرفدار حذف نرخ دلار 4200 تومانی باشم. پس استدلالتان چیست؟ تا روزی که ارز 4200 تومانی کمابیش بدون مشکل داده میشد، نرخ کالاهای اساسی تا حد ممکن قابل کنترل بود. یعنی چه؟ در بهترین تحقیقی که در این زمینه انجام شده، آمدهاند به صورت دقیق کالاهای اساسی و اثر مستقیم و غیرمستقیم این نرخ بر کالاهای مشمول و غیرمشمول را جدا و بررسی کردند، نتایج نشان داد که تا آبان 1397 به صورت میانگین کالاهای اساسی نرخ خود را بین رقم 6300 تا 6700 تنظیم کرده بودند. این نرخ قابل تامل است اما نمیتوان گفت فاصله حدود دوهزار تومان از 6300 تا 4200 یک رانت است و به جیب کسی رفته است، چون بسته به کالاهای مختلف نرخ دستمزد، هزینه مورد نیاز برای سرمایه بوده و موارد دیگری وجود دارد که افزایش پیدا کرده و روی قیمت نهایی کالا اثر گذاشته است.
پس چه چیزی باعث شده این نرخ در این ساختار قرارگیرد؟
اولا ارز درست داده شده است، در ثانی در بسیاری از موارد چون تعداد واردکننده محدودی برای یک کالای مشخص اعم از گوشت، کنجاله سویا، ذرت و... وجود داشته این افراد برای اینکه موقعیت موجود برایشان باقی بماند سعی کردند تا حد ممکن همکاری کنند و انحرافی نداشته باشند. چه موقعیتی ادامه داشته باشد؟ فرصت دسترسی به ارز با کیفیت، اینجا بحث اصلی شروع میشود. ما نمیتوانیم با هر ارزی هر چیزی بخریم؛ مثال اگر شما میخواهید گوشت وارد کنید، از کجا میخرید؟ از برزیل، رومانی یا قزاقستان یا هر جای دیگر، شما برای اینکه از برزیل خرید کنید یورو میخواهید یا دلار، برای اینکه از قزاقستان خرید کنید تنگه میخواهید یا روبل، برای اینکه از مغولستان خرید کنید روبل میخواهید یا دلار، در همه این موارد، اینطور نیست که شما بتوانید به راحتی ارز ناشی از صادرات نفت را که به صورت یوان، روپیه، لیر یا چیزهای دیگر است در احجام بالا به ارز مورد نظر کشور مقصد تبدیل کنید. هم زمان میبرد و سخت است و هم هزینه کارمزد آن خیلی بالا میرود. به میزان بسیار زیادی افزایش دارد و دبی آن هم پایین است.
درباره کالاهای اساسی هم چون روش فروش آن اساسا یک روش فروش منظم تری نسبت به کالاهای مصرفی دیگر است، یعنی تریدرهای مشخصی دارد که اینها پول را از شما به صورت رسمی و بانکی میگیرند، این مشکل خیلی بیشتر است و شما باید یک حواله بزنید که آن حواله منشا مشخصی داشته باشد و ادامه ماجرا، تا روزی که مشکل کیفیت ارز رخ نداده بود، سیاست ارز 4200 تومانی با موفقیت پیش میرفت. اما از روزی که دیگر ارز با کیفیت وجود نداشت، عیبهای کار خودش را نشان داد. مثال در حوزه گوشت از یک واردکننده -که به او گفته بودیم میخواهیم دلار 4200 تومانـــی به تو بدهیم- ریالش را میگرفتیم، آن را حواله میکردیم و از او میپرسیدیم چه ارزی میخواهی؟ او هم میگفت یوروی ای آی اف میخواهم و با آن موافقت میشد. مدتی میگذشت اما امکان انتقال ارز میسر نمیشد، یعنی بانک مرکزی 4200 را گرفته بود، ارز را هم آزاد کرده بود ولی نمیتوانست با توجه به گزارههای پیش گفته این را منتقل کند. آن وقت میگفت مرا جای دیگری بفرستید. زمان میگذشت و او امیدوار به دریافت آن ارز 4200 تومانی موعود هم بود، پول خود را هم به صورت ریال آنجا گذاشته بود، یعنی بخشی از دارایی خود را بلوکه کرده و همواره در دل میگفت که اگر کسی بتواند ارز 4200 تومانی بگیرد و من نتوانم چه؟ حاال یک نکته دیگر، طی زمانی که سیاست ارز 4200 تومانی با موفقیت اجرا میشد- که بسته به کالاهای مختلف تقریبا در بازه آبان و آذر 97 بود و ناکارآمدی این رویکرد بعدا مشخص شد و حتی در برخی کالاها هم مشخص نخواهد شدکه نکته مهم دیگری است- دولت در حال نابود کردن تولید داخلی بود، زیرا تولیدکننده مثال در حوزه گوشت؛ چوبدار، هزینههای زندگیاش با این نرخ بالا میرود، قیمت جایگزین دام جدید را در این فرآیند ملاحظه میکند و باقی مسائل، این تولیدکننده به این تحلیل میرسد که اگر سیاست ارز 4200تومانی با قدرت ادامه پیدا کند او در بسیاری مواقع اصلا امکان رقابت با سایرین را ندارد.
بنابراین به این نتیجه میرسد که اگر دام خود را به نرخ آزاد بفروشد برایش از رقابت با ارز 4200 تومانی سود بیشتری دارد. بله، 10 درصد از گوشت ما وارداتی است، اما اولا موضوع قیمت نهایی وجود دارد، ثانیا به دلیل افزایش طبیعی نرخ گوشت موضوع تخریب طرف تقاضا را داریم و ثالثا اماکن تعزیراتی داریم که درنهایت قیمت گوشت را به استناد نرخ 4200 میبندد. همه اینها باعث میشود که توفیق ارز 4200 تومانی باعث نابودی تولید داخلی شود، یعنی این برنامه وقتی موفق بود هم این مشکلات را داشت، بنابراین در لحظهای که ارز 4200 تومانی دچار خلل شد، هم تولید داخلی دچار مشکل شد و هم 4200 همچنان برقرار بود. یعنی این جریان که قاچاق گوسفند به بیرون انجام میشد شاید یک بخشی از آن به خاطر وجود اراده برون زای ویژه ای بود، اما بخشی از آن هم ناشی از ارز 4200 تومانی بود.
صرفه اقتصادی نداشت؟
نه نداشت و امکان رقابت با گوشت 4200 تومانی را نیز نداشتند و ابزار تعزیراتی که برای لگام زدن بر قیمت گذاشته شده بود هم به ارز 4200 تومانی الصاق شده بود. یعنی با دامدار کار نداشت اما گوشت فروش که میخواست بفروشد تعزیراتی میگفت قیمت گوشت فلان قدر است و ما داریم ارز 4200 میدهیم، حرف حسابت چیست؟ اینها که از فروشگاه تفکیک پذیر نیستند. همه این حقایق مجموعا باعث شـد ما به نقطهای برسیم که نه تولید و نه واردات داشته باشیم.
یعنی از زمانی که خلل وارد شد، اسم ارز4200 تومانی هست ولی خودش نیست و در چنین شرایطی تولیدکننده داخلی هم میگوید من چرا با این رقابت کنم.
بله، به همین دلیل میبینید که نرخ گوشت از نرخ هر دلاری- حتی نرخ دلار آزاد- هم بالاتر اسـت، چون ما با توجه به اینکه از او ریال گرفتیم و وعده ارز 4200 تومانی دادیم، نمیتوان انتظار داشت که او برود ارز نیمایی بخرد یا حتی بدون انتقال ارز از بازار آزاد خرید کند، چون به او امید دادیم و تازه پول او را هم مدتی بلوکه کردیم.در این ساختار اگر شما اجازه دهید که برای گوشت از نیما تزریق شود به این دلیل که کیفیت ارز نیما - به دلایل تحریمی- بسیار بالاتر از ارز نفتی است، نرخ شما یا کاهش مییابد یا تثبیت میشود. همانطور که در قصه گوشت نیز این اتفاق افتاد. جزئیات دیگری هم دارد؛ مثال وقتی روی عرضه گوشت فشار میآید به طور طبیعی بانک مرکزی سعی میکند منابع باکیفیت خود را به سمت این محصول ببرد و مانع از فشار شود که میتواند دلیل سیاسی یا دلایل دیگری داشته باشد.
پس در یک دورهای وضعیت گوشت بهتر میشود ولی این وضعیت اصلا پایدار نیست و من بحث نیما را پایدارتر میدانم. عین همین ماجرا را در مورد کاغذ هم داریم، یعنی مصوب شد ارز 4200 تومانی به کاغذ بدهند و این مشکل را تشدید خواهد کرد. حالا اجازه دهید این موضوع را چند جور دیگر نگاه کنیم. راه حلها را با هم میشماریم. دقت کنید در ایام اجرای ارز جهانگیری یعنی 4200 همه اعم از مردم، نمایندگان و دیگران دنبال این موضوع هستند که چقدر ارز تخصیص داده شده و رفته است.
18 ،25 و ارقام دیگر گفتهاند که همه اینها بهنحوی درست است که قابل بحث هم هست. اما نکته مهمتر این است که به دلیل عدم فهم تصمیمگیران سیاست ارز 4200 تومانی، و این فهم غلط آنها مبنی بر اینکه قیمت همه ارزها با هم یکی است، به طور طبیعی واردکنندهها اول تقاضا را برای ارزی گذاشتهاند که بیشترین کیفیت را دارد. بـه همیـن خاطـر در ایام عرضـه ارز 4200 اول ارز با کیفیت تخلیه شـد و اگـر ایـن اتفـاق نیفتـاده بود دربـاره کالاهای اساسـی به این زودیها بـه ایـن مشـکل نمیخوردیـم. اما خـب، جـدای از اینکه بـه ایـن مشـکل نمیخوردیـم یا اینکه میگفتیم پتروشـیمیهای حاکمیتی و دولتی متولی دادن ارز 4200 شوند و بانک مرکزی ارز نمیداد، دو اشکال وجود داشت؛ اشکال اول همان بود که درباره ارز 4200 تومانـی هـم وجـود داشـت، یعنی تولیـد داخلی را نابود میکـرد و اگـر شـما میخواسـتید تولیـد داخلـی نابود نشـود باید همواره قیمت آن را با قیمت داخلی برابر میکردید- با فرض اینکه قاچـاق هـم وجـود نداشـت و شـما به نوعی مرزها را میبسـتید که هیچکسی نمیتوانست قاچاق کند- چون تورم انتظاری ادامه دار است، و این تجدیدنظر دائمی در قیمت ارز یک بروکراسی عریض و طویـل را بـه همـراه دارد که روز به روز وحشتناکتر میشـود.
تازه بعـد از بیان همـه ایـن نکات، میرسـیم بـه مشـکلی کـه در ابتدا بیـان کـردم. مـا نمیدانیم اگر مشـکل کیفیـت ارز پیش نمیآمد آیا بـاز هـم آن 6300 باقـی میماند یا خیر، وقتـی مابین ارزی که تخصیـص میدهیـد بـا ارز بـازار آزاد اختلاف وجود دارد، همیشـه مشـکل انحـراف دارید. شـما با روشهای کنترلـی میتوانید طی زمان این موضوع را کنترل کنید اما این روشها ابتدا همه سفت هستند و بعد شل میشـوند. یعنی نمیتوانیم قسـم بخوریم که اگـر مشـکل کیفیـت ارز در آبـان پیش نمیآمد هم موضـوع ادامه پیـدا میکـرد و ارز 4200 تومانی ناکارآمد نمیشد. متغیر حسـاس چیسـت؟ میزان فاصله مابین نرخ شـما و نرخ بازار آزاد اسـت. پـس شـما بایـد هـم نـرخ بـازار آزاد را کنتـرل و هم کاری کنید که برای طرف تقاضا صرفه اقتصادی نداشـته باشـد که این ارز را مصروف در بازار آزاد کند. ممکن اسـت کسـانی بگویند که از طریـق کنتـرل ایـن کار را انجام میدهیم امـا راههایی که برای این ماجرا بهخصوص کنترل سـامانههای ریالی، ماده 169 مکرر و... وجـود دارد، راههای مناسبی نیست. اینهایـی که نام بـردم اصلا بد نیسـت و همه خوب اسـت، من مدافع همه هسـتم، اما دارم در مـورد میـزان کارایـی آنها حرف میزنم. اساسـا فسـاد در تبدیل ارز آزاد بـه دولتی در بـازار ریـال رخ نمیدهـد، بلکـه در بازار خارجی اتفاق میافتـد. یعنـی شـما تفاوت آن را در بیرون نگه میدارید، اگـر طـی زمـان فشـار را زیـاد میکنیـد کـه اینهـا ناچـار میشـوند برگرداننـد کـه معنـی آن در طـی این مدت کاهش سـرعت گردش ارز اسـت-یعنی آدمهـا صبـر میکننـد شـاید فرجی شـود- یا اصلا نمیآورنـد و بیـرون میماننـد چـون میخواهند بروند.
مانند پتروشیمی که خیلیها ارز را بیرون نگه میدارند و اصلا داخل نمیآورند...
درباره آنها و عدم ورود یا ورود ارز در پتروشـیمی هم نکتهای دارم. پس ما همواره یک شکاف فزایندهای خواهیم داشت که این شکاف در نقاط غیرریالی رخ میدهد. من با ابزار حکمرانی خود نمیتوانم این را کنترل کنم مگر اینکه طرف عرضه و تقاضا یکی باشند؛ یعنی ما بپذیریم بخشـی از واردات و صادراتمان ملی شود که در این ساختار همان که صادرات میکند همان واردات را انجام میدهد. این ایده غلط نیست و من با این ایده مشـکلی ندارم اما در این دولت نمیبینم که چنین کاری را بلد باشد. نکته بعدی این است که میگوید اگر بخواهید 4200 را ادامه دهید یا به طرز معناداری بتوانید کنترل کننده نرخ باشید، باید نقشه تجاری خودت را تغییر بدهید. این که هنوز با یورو کنجاله را میخریم ضعف است باید طور دیگری کنجاله خرید.
چرا؟
میگویند ارز یورو ندارم که کنجاله بخرم. پس باید از یک جای دیگر یا به روش دیگری خرید کنیم. اصلا چه کسی گفته که ما باید رویه شرایط پیش از تحریم برای خرید کنجاله را ادامه دهیم؟ لذا باید گفت که وزارت صمت به جای ارائه ارز 4200 تومانی باید نقشه تجاری کشور را تغییر دهد تا مشکلات مرتفع شود. این خود نکته دیگری است.
برخی استنباط میکنند که این حرفهای شما به معنی گران شدن ارزاست.
خیر، فرض کنید شما با لیر نمیتوانید گوشت بخرید ولی با لیر میتوانید دینار بخرید، با دینار در بازار سلیمانیه یا در بازار دبی یا در بازار هرات که همه به هم وصل هستند مداخله کنید یا اینکه اسکناس آنها را به تهران بیاورید پس ارز گران نمیشود، معنی حرف من این نیست.
با ماجرای متناقض نماها که قبلا هم گفتید چه میکنید؟
بله، این ماجرا در قصه ورود کالاهای اساسی به بازار نیمایی قابل طرح است، مثال علی رغم اینکه این عمل باعث تثبیت یا کاهش نسبی نرخ کالاهای اساسی وارد شده با ارز بازار نیما میشود، همزمان باعث افزایش نرخ ارز نیما هم میشود، چراکه تقاضای جدید ارائه شده است. اما این موضوع باعث افزایش نرخ ارز آزاد نمیشود. چرایی آن خیلی پیچیده نیست، چون با این روش دست بانک مرکزی باز میشود و این بانک میتواند در بازار آزاد با همان شرحی که درباره لیر و دینار گفتم، دخالت و نرخ را کنترل کند. پس این اثرات متناقضی دارد. همینجا دوباره تاکید کنم که اگر ناچار هستیم به این سمت برویم و در برخی کالاها ارز نیمایی را جایگزین ارز 4200 تومانی کنیم، این اتفاق در ذیل فشار لیبرالها و اعتقادات آنها به بازار نیست بلکه واقعیت، نرخ را به آنجا کوچ میدهد. مثال کاغذ نمونه خوبی است، هنوز مبدا واردات کاغذ، کشور کره جنوبی است و در صورتی که این مبدا تغییر نکند ارز 4200 تومانی به واردات آن نمیتواند کمکی کند، لذا اگر اصرار بر واردات از این مبدا وجود دارد باید حتما ارز نیمایی به آن تخصیص داده شود تا امکان واردات فراهم شود.
یعنی امروز ارز نیمایی درکره دردسترس است؟ اگربله، این ارزحاصل چیست؟
بله، از صادرات غیرنفتی حاصل شده است.
این فرمول آیا برای همه کالاها قابل بسط است؟
خیر، یک نکته دیگر این است ارزی که برای خیلی از کالاها داریم با آن کالایی که داریم به هم میخورد پس اساسا کسانی که دنبال راه حل جهان شمول هستند و میگویند همه کالاها را اینطور کنیم یا همه کالاهای اساسی را آنطور کنیم، آنها هم اشتباه میکنند. کالا به کالا با هم فرق دارد. بستگی به شرایط مختلف کالا به کالا متفاوت است.
اگر بپذیرم در برخی کالاها ناچار از مهاجرت از4200 به ارز نیمایی هستم باید بپذیریم که به برخی طبقات فشار میآید، مکانیسم جبرانی چطور باید باشد؟
سه مکانیسم قابل بحث است. ارائه کوپن، پرداخت نقدی و کارت رفاه، مدافعان مکانیسم کوپن به لحاظ اقتصادی میگویند اگر بخواهید این مکانیسم را انجام دهیم، فارغ از اینکه با چه ارزی سر و کار داریم، در ترازنامههای خود زیان خواهیم پرداخت. یعنی در این شرایط فلان شرکت پتروشیمی زیان میپذیرد چون ارز را ارزان میدهد این خود باعث میشود میزان تقاضا برای نقدینگی در گردش کم شود و ادامه ماجرا، در این مورد باید گفت از دیدگاه بنده زیرساخت این موضوع وجود ندارد. درواقع زیرساخت توزیع آن وجود ندارد. موضوع گوشت به خوبی به ما نشان داد که زیرساخت توزیع در این دولت وجود ندارد. ممکن است بگوییم دولت ناتوان است اما این موضوع جای خودش و اینکه فعال شدنی نیست جای خود، علاوه بر این برخی میگویند حسن کوپن به این است که میزان تقاضای مبادلاتی برای پول را کاهش میدهد و این باعث جلوگیری از افزایش پایه پولی که خود را در نقدینگی نشان میدهد، خواهد شد. این هم لزوما صحیح نیست به این خاطر که به دلایل متعدد دیگری این افزایش رخ میدهد و اینها با هم اثر جانشینی دارند.
نکته بعدی دیگری که وجود دارد این است که ساختار کوپن هم یک ساختاری است که باید بسته به محل عوض شود مثال اگر در روستاها مرغ کوپنی بدهید، صنایع مرغ خانگی روستاها را ورشکست خواهید کرد و در این شکی نیست و باید این را به تفکیک در جاهای مختلف عوض کنید. با وجود این، آن چیزی که باعث میشود سراغ راه حل توزیع کوپن نرویم این است که زیرساخت توزیع دولتی در این کشور طی 10 سال گذشته نابود شده و از بین رفته است و با بشکن هم دوباره ایجاد نمیشود. ممکن است کسانی بگویند این دولت بیعرضه است ولی من صاحب نظران مختلفی را دیدهام که حرفهای سنجیده میزنند و جنس همه راهحلها طوری است که تقریبا همگی همینقدر طول میکشد و خیلی فرق نمیکند و این نافی بیعرضگی یا باعرضگی وزارت صمت نیست که این نیز موضوع دیگری است.
این موضوع که بانک مرکزی بتواند ارز خود را در بازار آزاد یا در بازار نیمایی برای کالاهای دیگری بفروشد یک حسن بزرگی دارد که این حسن را ماجرای کوپن ندارد. حاال که بخشی از مصارف این ارز فروختن ناچار دارد از وظایف بانک مرکزی خارج میشود، این ارز را اگر بتواند بیرون بفروشد ریال بیشتری میتواند جمع کند که اینجا دوباره یک اثر متناقض نما وجود دارد. از یک طرف این شانس وجود دارد که گران شدن این کالا در بازار عمومی داخل منجر به افزایش نرخ شود اما در شرایط قبلی هم این گران شدن داشت ادامه پیدا میکرد. از طرف دیگر اثر معکوس دارد اگر که بانک مرکزی بتواند ارز خود را در بازار نیمایی بفروشد و ریال بیشتری جمع کند پایه پولی بیشتری حذف میکند و در بررسی همه این آثار چون مسلطترین عامل توزیع دهنده موضوع تورم در ایران میزان فروش ارز توسط بانک مرکزی است، به همین خاطر از جانب زاویه بودجه دولتی نگاه میکنم، نه از جانب نظام برداشت بانکها، به همین خاطر این موضوع که بانک بتواند گرانتر بفروشد باعث میشود که پایه پولی بیشتری جمع کند که اثر تورمی دارد.
پایه پولی راحذف میکند...؟
بله، پایه پولی را حذف میکند. اگر فرض کنیم زیرساخت کوپنی نداشته باشیم، اینجا دو راه مطرح است، برخی میگویند همه را نقدی به مردم بدهید.
یعنی به صورت یارانه نقدی توزیع شود؟
بله، به صورت یارانه نقدی توزیع شود. اشکال این موضوع آن است که من تا به حال نفعی میبردم و این نفع به خاطر حجم پایه پولی بود که حاال با این کار کل این نفع از بین میرود. اگر این نفع را از بین ببرم راه بهتری وجود ندارد که بتوانم هدف مشخصتری را به جای اینکه به همه نقدی بدهم در آن بتوانم کنترل کنم و اساسا هدف کلان من در دادن یارانه نقدی این است که اثرات تورمی را برای مردم تعدیل کنم. اگر سوال خود را عوض کنم و بگویم میخواهم روی اثرات تورمی برای دهکهای پایینتر جامعه متمرکز شوم، چون مواد غذایی و آشامیدنی بخش مهمی از هزینه آنهاست، آنوقت این ما را به کارت رفاه میرساند.
رفاه کارتی است که 10 میلیون نفر از جمعیت ایران از آن استفاده میکنند. بعد از اینکه آقای روحانی در دوره اول ریاست جمهوری اقدام به توزیع سبد غذایی کردند و این اقدام شکست خورد و کشته هم داد، سراغ راه حل دیگری رفتند که همان کارت رفاه بود. در سیستم کارت رفاه، دولت میگوید من پول را به این کارت شما میریزم و با این پول هم فقط میتوانید کالا بخرید. انتخاب این کالا هم با خود شماست؛ میتوانید دو تخم مرغ و یک شیر بخرید یا دو شیر و یک تخم مرغ بخرید. یعنی از یکسو حداکثر انعطاف در خرید و حداقل تقاضا برای تبدیل شدن به وجه نقد را دارد و از طرف دیگر روی جبران اثر تورمی بخش اصلی دهکهای پایین متمرکز است که الان هم در حال اجراست. به همین خاطر این روش به نظر من از روشهای دیگر بهتر است. اما آیا معنای کارت رفاه این است که ما باید قیمت بازار آزاد را رها کنیم؟ خیر. به این خاطر که کارت رفاه شکست میخورد. کارت رفاه یعنی چه؟ یعنی من با فلان فروشگاه قرارداد میبندم که شما به دارندگان این کارت کالا بفروشید و من یعنی دولت مابه التفاوت تا قیمت بازار آزاد را به شما پرداخت میکنم. در این صورت اگر بازار آزاد را رها کنم، قیمتها در آن به سرعت افزایش مییابد و در نتیجه ما بهالتفاوت کارت رفاه و بازار آزاد هر روز بزرگتر میشود و بودجه من هم که محدود است؛ بعد از این هم من یا نمیتوانم تعداد آدمهایی را که تحت پوشش کارت رفاه قرار میدهم افزایش دهم یا همینهایی که هستند هم کم میشوند، پس معنی کارت رفاه این نیست که باید قیمت بازار آزاد را رها کنیم. هرچه نرخ روی بازار آزاد ایستاد همان است.
در مورد کالاهای اساسی باید کنترل بازار وجود داشته باشد که بخشی از آن تغییر مبادی وارداتی است و بخش بسیار مهمی هم برخورد با واردکنندههای عمدهای است که نیاز کشور به کالاهای اساسی را برای منافع خود گروگان میگیرند. بنابراین جمع بندی من این است که پرونده ارز 4200 تومانی اصلا یک پرونده ساده و دوخطی نیست که یک کسی بگوید همه را آزاد کنید و نقدی بدهید یا کس دیگری بگوید همه را 4200 بدهید. موضوع مفصل و ویژه است و توصیه من در آخر گفتار بهطور خاص برای دولت محترم این است که ابدا سراغ ارز 4200 نروند، بلکه نرخ را نیمایی کرده و بازار را همزمان کنترل کنند.