با یادش چه شب ها را سحر کردم
تا سپیده دم به رنج عشق تب کردم
زین حال هرکس طبیبی به بالین است
من هم عکس طبیبم به بالین است
امشب عکسی از یار رسیده
این بار بی واسطه از یار رسیده
گمانم که دانست عشق من است
کز این رو مدتی حال خوش است
گویی نگاهش رو به من است
محو نگاهش گذر عمر خوش است
چون پریان لباس پوشیده این بار
سیمای گلگونش ماه کامل شده این بار
با دوری و دلبری معشوق چه کنم
با برق لب و طرز نگاهش چه کنم
تا سپیده دم به رنج عشق تب کردم
زین حال هرکس طبیبی به بالین است
من هم عکس طبیبم به بالین است
امشب عکسی از یار رسیده
این بار بی واسطه از یار رسیده
گمانم که دانست عشق من است
کز این رو مدتی حال خوش است
گویی نگاهش رو به من است
محو نگاهش گذر عمر خوش است
چون پریان لباس پوشیده این بار
سیمای گلگونش ماه کامل شده این بار
با دوری و دلبری معشوق چه کنم
با برق لب و طرز نگاهش چه کنم