وصف حالم در زبان سیمی گیتار هاست
دفتری دارم که غرق گریه ی خودکارهاست
گرچه مردن بی تو دیگر اتفاقی تلخ نیست
ترس من از گله ی بی جرات کفتار هاست
پای من یخ می زند اما مقصر کفش نیست قسمتی از حرف من کوتاهی شلوار هاست
دور خود می چرخم و هرجا به دنبال توام
مثل اسبی که نجیب رسته ی عصارهاست
اعتباری بر وفاداری سقف خانه نیست
وحشتم رشد ترک های تن دیوارهاست
بی تو دیگر در دلم بذر جدایی ریشه کرد
دور خود را خط کشیدن عادت پرگارهاست
تک درختی پیرم اما ثابتم در عشق خویش
ترسم از اخلاق تند اره ی نجارهاست
عشق چشمان تو جانم را به آتش می کشد
مثل دردی که درون سینه ی سیگارهاست
دفتری دارم که غرق گریه ی خودکارهاست
گرچه مردن بی تو دیگر اتفاقی تلخ نیست
ترس من از گله ی بی جرات کفتار هاست
پای من یخ می زند اما مقصر کفش نیست قسمتی از حرف من کوتاهی شلوار هاست
دور خود می چرخم و هرجا به دنبال توام
مثل اسبی که نجیب رسته ی عصارهاست
اعتباری بر وفاداری سقف خانه نیست
وحشتم رشد ترک های تن دیوارهاست
بی تو دیگر در دلم بذر جدایی ریشه کرد
دور خود را خط کشیدن عادت پرگارهاست
تک درختی پیرم اما ثابتم در عشق خویش
ترسم از اخلاق تند اره ی نجارهاست
عشق چشمان تو جانم را به آتش می کشد
مثل دردی که درون سینه ی سیگارهاست