راه عشق


راه عشق

هم مسیر خاطراتیم و اسیر جاده ایم مثل اشکی بی بها، از چشم یار افتاده ایم گفتمش شعری نوشتم تا دهی دل را به من گفت او: دیر آمدی! دل را به قبلی داده ایم...! شعر را دید و بخندید و برفت و برنگشت ای دلشاعر:یوسف هاشمی

هم مسیر خاطراتیم و اسیر جاده ایم
مثل اشکی بی بها، از چشم یار افتاده ایم

گفتمش شعری نوشتم تا دهی دل را به من
گفت او: دیر آمدی! دل را به قبلی داده ایم...!

شعر را دید و بخندید و برفت و برنگشت
ای دل بیچارهٔ من! ما چه صاف و ساده ایم...!

یاد او تلخ است، اما درد را تسکین دهد
بهر دردی بی دوا محتاج خمر و باده ایم...

قبله و دین من است او گرچه جورم میدهد
در غم عشقش اسیریم و بسی آزاده ایم

زاهدی حرفم شنید و گفت کافر گشته ای
توبه کن ای بی مروت ما مسلمان زاده ایم

نیشخندی بر لبم زد نقش و رو کردم به او
در جواب طعنه و زخم زبان آماده ایم...

آه ای زاهد! بدان عشق من و دینم یکی ست...
ما رها از قید و بند خرقه و سجاده ایم...!

از برای جنت و دوزخ نباشد کار ما
در پی عشقیم، بی رنگ و ریا و ساده ایم!

حال ما را عاشقان فهمند، تنها عاشقان!
هم مسیر ما نخواهی شد، که ما دلداده ایم...

قصد تو وصل بهشت و مقصد ما راه عشق
راه خود از ما جدا کن، ما اسیر جاده ایم



حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا