مثل گلی که در حصار خار و خس باشد
بیزارم از عشقی که در دام هوس باشد
فصل بهار و آسمان آبی و گل خندان
بیچاره آن بال و پری که در قفس باشد
ما را که دل پر میزند در حسرت دیدار
حتی نگاه زیرچشمی نیز بس باشد
در شهر نیرنگ و دورویی، اهل دل باید
با غصه ها همراه و با غم هم نفس باشد
جایی که هر ناکس، کسی باشد برای خود
بهتر که آدم بین آنها هیچکس باشد
آنجا که دیگر زندگی شد سخت تر از مرگ
ایکاش داس مرگمان در دسترس باشد
بیزارم از عشقی که در دام هوس باشد
فصل بهار و آسمان آبی و گل خندان
بیچاره آن بال و پری که در قفس باشد
ما را که دل پر میزند در حسرت دیدار
حتی نگاه زیرچشمی نیز بس باشد
در شهر نیرنگ و دورویی، اهل دل باید
با غصه ها همراه و با غم هم نفس باشد
جایی که هر ناکس، کسی باشد برای خود
بهتر که آدم بین آنها هیچکس باشد
آنجا که دیگر زندگی شد سخت تر از مرگ
ایکاش داس مرگمان در دسترس باشد