شن ها مامور خدا بودند/ وقتی معجزه خداوند، مداخله نظامی آمریکا را شکست داد/ ناگفتههای حادثه طبس از نخستین فرد حاضر در صحنه +تصاویر و فیلم
دولت امریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی و نفوذ دوباره در ایران، پس از جریان گروگانگیری لانه جاسوسی، کماندوهای خود را در صحرای طبس پیاده کرد تا با آزادسازی گروگانها و بمباران نقاط حساس ایران از جمله جماران و کشتن رهبران انقلاب، حکومت اسلامی را نابود کنند.
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: اردیبهشت 1359 نیروهای امریکایی در عملیاتی موسوم به «دلتا» و با هدف آزاد کردن گروگانهای این کشور که در لانه جاسوسی امریکا در تهران تحت مراقبت بودند، در صحرای طبس پیاده شدند.
قرار بود این نیروها که در میان آنان افسران حکومت پهلوی و افراد وابسته به ساواک نیز حضور داشتند، از طبس با چرخبال به سوی تهران حرکت کرده و در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) فرود آیند و سپس با لباس مبدل، به سفارت امریکا در تهران حمله کرده و جاسوسان خود را آزاد کنند. طبق این نقشه، آنان پس از پایان فعالیتشان، از همین راه به طبس رفته و از آنجا با هواپیما از ایران خارج میشدند.
نیروهای امریکایی برای انجام این عملیات در «فورت برگ» امریکا آموزش نظامی دیده و در فرودگاه کارولینای شمالی انجام آن را تمرین کرده بودند. پیش از شروع عملیات نیز به پایگاههایی در مصر و عمان منتقل شده بودند.
فرودگاههای نظامی مصر، عمان و عرشه ناو هواپیمابر امریکا دردریای عمان از مراکز عمده برخاستن هواپیماها و چرخبالهای مهاجم امریکا برای فرود در منطقه طبس بود. ناو هواپیمابر نیمیتسنیز 4 ماه پیش از این حمله ـ دی 1358 ـ در چهارچوب نیروهای موسوم به «واکنش سریع» وارد خلیج فارس شده بودند. حمله نظامی امریکا به طبس، دوهفته پس از آن صورت گرفت که دولت این کشور در اقدامی یکجانبه، روابط کشورش را با جمهوری اسلامی ایران قطع کرد.
نیروهای امریکایی ـ 132 نظامی، 8 چرخبال و سه هواپیمای باربری هرکولس 130 C-ـ پس از استقرار در طبس و قبل از حرکت به تهران دچار حوادث مختلفی شدند و از ادامه مأموریت بازماندند. دستگاه هیدرولیک یکی از چرخبالها از کار افتاد، چرخبال دیگر بر اثر طوفان شن و عدم دید کافی به هنگام جابجایی، با یکی از هواپیماهای هرکولس برخورد کرده و هر دو وسیله نقلیه آتش گرفت و در نتیجه آن 8 تن از نظامیان در شعلههای آتش سوختند.
منابع سیاسی امریکا مدعیاند که کاخ سفید برای توقف عملیات، از سوی کرملین نیز تحت فشار بودهاند. ادعایی که به نظر میرسد با هدف کتمان شکست عملیات مطرح شده است. در تمام مراحل عملیات دلتا تنها 4 نفر در امریکا از انجام آن باخبر بودند: کارتر رئیس جمهور، هارولد براون وزیر دفاع، هامیلتون جوردن مشاورکاخ سفید و برژینسکی مشاور امنیت ملی. در ایران نیز عوامل ناشناختهای در جریان این عملیات بوده و با آن همکاری داشتهاند.
به هرحال، درپی حادثه صحرای طبس و فرار باقی مانده هواپیماها و چرخبالهای امریکایی به سوی ناو «نیمیتس» جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا شکست این عملیات مداخله جویانه را اعلام کرد. پس از این مداخله، کتابهای بسیاری در خارج از کشور انتشار یافت و اهداف پشت پرده امریکا در این حمله ماجراجویانه و ناموفق وهمچنین ابعاد رسوایی کاخ سفید را بر ملا ساخت.
اینفوگرافیک؛شن ها مامور خدا بودند...
علاوه بر این، گزارشهای مستند و مصور منابع خبری امریکا به ویژه روزنامه نیویورک تایمز و مجلات تایم و نیوزویک، همچنین مصاحبه هایی که از قول فرماندهان نظامی امریکا درباره عملیات طبس در این منابع منعکس شد، ابعاد مداخله جویانه تروریسم دولتی و نگاه متعرضانه کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران را نشان میداد. این حادثه یکی از بزرگترین رسواییهای نظامی وسیاسی کاخ سفید در برابرانقلاب اسلامی ایران محسوب میشود.
در پی شکست قطعی عملیات امریکا در طبس و بازگشت باقیمانده هواپیماهای آن کشور یکی از چرخبالها که حاوی مدارکی در مورد جزئیات عملیات بود، به دستور بنیصدر بمباران شد. در همین بمباران بود که محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه پاسداران یزد به شهادت رسید. به هرحال این اقدام کاخ سفید که پس از بلوکه کردن دارائیهای ایران در بانکهای امریکا، تحریم اقتصادی ایران و اعلام قطع رابطه سیاسی واشنگتن باجمهوری اسلامی ایران صورت گرفت، حلقه دیگری از اقدامات کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران در سالهای پس از پیروزی انقلاب بود که به شکست انجامید.
پس از این حادثه، جاسوسان امریکایی در چند دسته به نقاط مختلف کشور برده شدند تا دسترسی به آنان میسر نباشد. جاسوسان امریکایی بیش از 6 ماه پس از عملیات امریکا در طبس در اختیار دانشجویان پیرو خط امام بودند.
خاطره های سترگ
بیابان طبس، بهترین راوی معجزهای است که دل تاریخ را به لرزه درآورد. تفسیر آیه «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَاللّه وَاللّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ» را باید از کویر تفتیده طبس پرسید. بیابان خشک طبس، تبلور کمینگاه الهی شد برای گرگهای در کمین نشستهای که راوی سیاه مرگ بودند. طبس برای مردم ایران فراتر از نام بیابانی در دوردستهای کویر است. طبس یک خاطره است؛ خاطرهای از محافظت الهی از سرزمین و مردمی که نمیتوانند زور و زورگویان را تحمل کنند. شاید از همین روست که خاطره پنجم اردیبهشت سال 1359، برای مردم ایران فراموش نشدنی و به یاد ماندنی است؛ روزی که یکی از پیچیدهترین عملیاتهای نظامی امریکا با شکست روبهرو شد.
طبس؛ واقعه ای عبرت انگیز
عبرت گرفتن از تاریخ که در قرآن به آن سفارش شده، ضروری است. تاریخ، عرصه پیروزی حق بر باطل است و قرآن کریم، هدف از بیان سرگذشت پیشینیان را این میداند که در مورد نتایج آنها اندیشه شود. ازاینرو، رویداد طبس میتواند عظمت الهی و امدادهای غیبی را برای مردم آشکار کند. ماجرای طبس، یکی از رسواترین توطئههای امریکا بر ضد انقلاب اسلامی است. بدون شک، ماجرایی که در طبس روی داد، یکی از معجزههای بزرگ قرن بیستم به شمار میآید؛ زیرا شیطان بزرگ با تمامی توان و بهرهگیری از دقیقترین و پیچیدهترین امکانات نظامی و با تدارک همهجانبه و هماهنگی همه عوامل داخلی و خارجی به ایران آمده بود.
مصداقی برای سوره فیل
آنچه در طبس گذشت، مصداقی دیگر برای سوره فیل بود و پنجم اردیبهشت سال 1359، یوم الفیل دیگری و کارتر، مظهر استکبار جهانی و ابرههای دیگر. آنچه در این ماجرا گذشت، رویدادی ساده، زودگذر و فراموششونده نبود، بلکه نمادی ماندگار برای همیشه تاریخ است. راستی اگر خداوند به انقلاب اسلامی، رهبر و مردم ایران عنایت ویژهای نداشت، این تهاجم گسترده که از ماهها قبل تدارک دیده شده و به میزان قابل توجهی برای آن نیرو و دقت صرف شده بود، به این سادگی و با توفانی از شن خنثی نمیشد. در این صورت، چه کسی توانایی آن را داشت که از اجرای این نقشه شوم و گسترده جلوگیری کند؟
انگیزه های تجاوز
از همان آغاز تسخیر لانه جاسوسی امریکا به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، دولت ایالات متحده به فعالیت بسیار گسترده سیاسی و نظامی دست زد. امریکا با اعزام ناوگان نظامی خود به خلیج فارس، وانمود کرد که هر لحظه آماده حمله به ایران است. البته هنگامی که از حل بحران گروگانگیری از راه سیاسی و خط و نشان کشیدن نظامی ناامید گردید، به فکر اجرای طرح نجات گروگانها و در کنار آن، براندازی نظام جمهوری اسلامی افتاد. حربه محاصره اقتصادی هم که چندی قبل از این واقعه آزموده شده بود، نتیجه مثبتی به بار نیاورد. ازاینرو، طرح حمله کماندویی به ایران و به قتل رسانیدن رهبران اصلی انقلاب مطرح شد تا با هشدار دادن به همه ملتهای آزادیخواه، جهانیان را در برابر قدرت عملیات نظامی امریکا به شگفتی وادارد.
استفاده از اوضاع ناآرام داخلی
برای واکاوی علت حضور کماندوهای امریکایی در کویریترین صحرای ایران، باید به تأثیر به شدت منفی ماجرای اشغال سفارت امریکا و گروگان گرفتن کارکنان این سفارت در سال 58 و اوضاع وخیمی که کارتر، رئیسجمهور وقت امریکا در انتخابات ریاست جمهوری به آن دچار شده بود، توجه کرد. ناتوانی دولت کارتر در پایان دادن به ماجرای گروگانگیری، موجب شد تا او تمام راهها را برای باز گرداندن گروگانها و بالا بردن بخت خود برای پیروزی در انتخابات در نظر بگیرد. آنچه امریکاییها را به پیروزی و موفقیت نقشهشان امیدوار میکرد، اوضاع ناآرام داخلی ایران به دلیل درگیریهای پس از انقلاب و آشوب و بحرانهای ناشی از این موضوع بود. ضمن آنکه آتشافروزیهای رژیم بعث عراق در مرزهای خود با ایران و غائله کردستان نیز مزید بر علت شده بود تا امریکاییها خود را برنده انجام عملیات کماندویی نیروهای دلتا فورس بدانند.
اهداف این تهاجم
از سوی تمام خبرگزاریهای جهان این خبر مخابره شد که نیروهای کماندویی امریکایی با تجهیزات کامل نظامی برای نجات گروگانهای لانه جاسوسی به سوی تهران رهسپار شدند، ولی به دلیل اشکال در برنامه در کویر ایران متوقف گردیدند و افراد باقی مانده فرار کردند. سادهاندیشی است اگر تصور کنیم آنان صرفا برای نجات 52 گروگان، آن همه هواپیما، بالگرد، سلاح و مهمات را به ایران منتقل کرده بودند. آنان میخواستند مراکز مهمی چون منزل حضرت امام خمینی رحمهالله ، مراکز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه، مقر ریاست جمهوی، نخستوزیری، ستاد کمیته مرکزی و انبارهای مهمات ارتش را بمباران کنند. همچنین شخصیتهای مهم مملکتی را از بین ببرند و حکومتی سوسیال ـ دموکرات به سبک امریکایی و به ریاست شاپور بختیار به روی کار آورند.
نقش عوامل داخلی
در عملیات طبس، عده ای از مزدوران داخلی امریکا نیز با آنها همکاری میکردند. سازمان سیا برای انجام مأموریت نجات گروگانها، از کمک برخی از عوامل نفوذی در ایران استفاده میکرد. اسنادی که بعدا فاش شد، نقش بنیصدر را در رأس این نیروها روشن ساخت. چند روز پیش از تجاوز طبس، از سوی فرماندهان نظامی که بنی صدر آنها را به کار گماشته بود، یعنی تیمسار شادمهر رئیس وقت ستاد مشترک و تیمسار باقری فرمانده وقت نیروی هوایی، به پایگاه یکم شکاری دستور داده شد توپهای ضدهوایی 23 میلی متری که حریم حفاظتی فرودگاه مهرآباد و خود پایگاه را تأمین میکرد، جمعآوری شود. همین کار در پایگاههای دیگر مانند شیراز و ایستگاه رادار مشهد نیز انجام شده بود.
امریکا پس از شکست در طبس
شکست بدون جنگ در ایران، برای کشوری که همواره بر اقتدار و توانایی نظامی و اطلاعاتی خود میبالید، قابل تحمل نبود. به همین دلیل، در روز اول خرداد 1359، امریکا و بازار مشترک اروپا، ایران را تحریم اقتصادی کردند؛ اقدامی که با مسدود کردن داراییهای ایران در 14 تیر 1359 ادامه یافت. یک هفته بعد و در 21 تیر، کودتای نوژه، کشف و یک روز قبل از اجرا خنثی شد.
تاثیر واقعه طبس بر گروگان ها
سرپرست اداره تشریفات وزارت امور خارجه شرح می دهد: واقعه طبس شاید مهمترین و خطرناک ترین اتفاقی بود که برای گروگان ها در ایران به وقوع پیوست. به گفته دکتر پرویز ذوالعین در کتاب دیپلماسی، صبح روزی که جزئیات خبر واقعه انتشار یافت، وی متوجه خطر بزرگی که سه تن گروگان امریکایی را در ساختمان وزارت امور خارجه، تهدید کرده بود، شد. قرار بود هواپیماها و هلی کوپترها، از بیابان های اطراف طبس به نزدیکی تهران (حوالی دریاچه قم) فرود آمده و سرنشینان در آنجا به چند گروه تقسیم شده و با کامیون هایی که از قبل باید آماده شده باشد به شهر تهران وارد شوند.
گروهی به سفارت امریکا و گروهی دیگر از آنان با کامیون به ساختمان وزارت خارجه یورش برده و این سه تن را آزاد کنند و از آنجا به اتفاق سایر گروگان های آزاد شده، با هلی کوپترهایی که در میدان ورزشی امجدیه (سابق) باید بنشینند، به محل هواپیماها حمل شوند و بعد از آتش زدن هلی کوپترها همه به خارج از مرزهای ایران پرواز کنند. احتمالاً اجرای این نقشه پیچیده نیاز به همکاری افراد متعددی از ایرانیان داشت، از جمله ایرانیانی که با گروگان ها سر و کار داشتند. آیا در بین محافظان و مامورانی که در کاخ وزارت خارجه بودند، نیز کسانی در این طرح مشارکت داشتند؟ هیچ معلوم نیست و شاید هیچ گاه هم علنی نشود، ولی آنچه مسلم است اینکه عملیات نجات گروگان ها از طبقه سوم کاخ وزارت امور خارجه، به آسانی عملی نمی شد و در این صورت شاید کار به زد و خورد می کشید و احتمالاً خطرات جانی، هم برای محافظان و هم برای گروگان ها داشت. صبح روزی که در رسانه ها، این خبر با شور و حرارت بسیار اعلام شد، وی به دیدن گروگان ها رفت و دید ایشان هم هراسان و هیجان زده هستند، ولی به هیچ وجه درباره طرح این نقشه و اجرای ناقص آن و سپس شکست آن سخنی نگفتند و ایشان هم نتوانستند بفهمند آیا آنان از قبل از چنین طرحی اطلاع داشته اند یا نه. وی تنها به تذکر این نکته اکتفا کرده که بگوید خطر جدی از سر آنان گذشته است و آنان نیز به این موضوع معترف بودند و...
ناگفتههای حادثه طبس از نخستین فرد حاضر در صحنه
دریافت.mp4
م
قرار بود این نیروها که در میان آنان افسران حکومت پهلوی و افراد وابسته به ساواک نیز حضور داشتند، از طبس با چرخبال به سوی تهران حرکت کرده و در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) فرود آیند و سپس با لباس مبدل، به سفارت امریکا در تهران حمله کرده و جاسوسان خود را آزاد کنند. طبق این نقشه، آنان پس از پایان فعالیتشان، از همین راه به طبس رفته و از آنجا با هواپیما از ایران خارج میشدند.
نیروهای امریکایی برای انجام این عملیات در «فورت برگ» امریکا آموزش نظامی دیده و در فرودگاه کارولینای شمالی انجام آن را تمرین کرده بودند. پیش از شروع عملیات نیز به پایگاههایی در مصر و عمان منتقل شده بودند.
فرودگاههای نظامی مصر، عمان و عرشه ناو هواپیمابر امریکا دردریای عمان از مراکز عمده برخاستن هواپیماها و چرخبالهای مهاجم امریکا برای فرود در منطقه طبس بود. ناو هواپیمابر نیمیتسنیز 4 ماه پیش از این حمله ـ دی 1358 ـ در چهارچوب نیروهای موسوم به «واکنش سریع» وارد خلیج فارس شده بودند. حمله نظامی امریکا به طبس، دوهفته پس از آن صورت گرفت که دولت این کشور در اقدامی یکجانبه، روابط کشورش را با جمهوری اسلامی ایران قطع کرد.
نیروهای امریکایی ـ 132 نظامی، 8 چرخبال و سه هواپیمای باربری هرکولس 130 C-ـ پس از استقرار در طبس و قبل از حرکت به تهران دچار حوادث مختلفی شدند و از ادامه مأموریت بازماندند. دستگاه هیدرولیک یکی از چرخبالها از کار افتاد، چرخبال دیگر بر اثر طوفان شن و عدم دید کافی به هنگام جابجایی، با یکی از هواپیماهای هرکولس برخورد کرده و هر دو وسیله نقلیه آتش گرفت و در نتیجه آن 8 تن از نظامیان در شعلههای آتش سوختند.
منابع سیاسی امریکا مدعیاند که کاخ سفید برای توقف عملیات، از سوی کرملین نیز تحت فشار بودهاند. ادعایی که به نظر میرسد با هدف کتمان شکست عملیات مطرح شده است. در تمام مراحل عملیات دلتا تنها 4 نفر در امریکا از انجام آن باخبر بودند: کارتر رئیس جمهور، هارولد براون وزیر دفاع، هامیلتون جوردن مشاورکاخ سفید و برژینسکی مشاور امنیت ملی. در ایران نیز عوامل ناشناختهای در جریان این عملیات بوده و با آن همکاری داشتهاند.
به هرحال، درپی حادثه صحرای طبس و فرار باقی مانده هواپیماها و چرخبالهای امریکایی به سوی ناو «نیمیتس» جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا شکست این عملیات مداخله جویانه را اعلام کرد. پس از این مداخله، کتابهای بسیاری در خارج از کشور انتشار یافت و اهداف پشت پرده امریکا در این حمله ماجراجویانه و ناموفق وهمچنین ابعاد رسوایی کاخ سفید را بر ملا ساخت.
اینفوگرافیک؛شن ها مامور خدا بودند...
علاوه بر این، گزارشهای مستند و مصور منابع خبری امریکا به ویژه روزنامه نیویورک تایمز و مجلات تایم و نیوزویک، همچنین مصاحبه هایی که از قول فرماندهان نظامی امریکا درباره عملیات طبس در این منابع منعکس شد، ابعاد مداخله جویانه تروریسم دولتی و نگاه متعرضانه کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران را نشان میداد. این حادثه یکی از بزرگترین رسواییهای نظامی وسیاسی کاخ سفید در برابرانقلاب اسلامی ایران محسوب میشود.
در پی شکست قطعی عملیات امریکا در طبس و بازگشت باقیمانده هواپیماهای آن کشور یکی از چرخبالها که حاوی مدارکی در مورد جزئیات عملیات بود، به دستور بنیصدر بمباران شد. در همین بمباران بود که محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه پاسداران یزد به شهادت رسید. به هرحال این اقدام کاخ سفید که پس از بلوکه کردن دارائیهای ایران در بانکهای امریکا، تحریم اقتصادی ایران و اعلام قطع رابطه سیاسی واشنگتن باجمهوری اسلامی ایران صورت گرفت، حلقه دیگری از اقدامات کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران در سالهای پس از پیروزی انقلاب بود که به شکست انجامید.
پس از این حادثه، جاسوسان امریکایی در چند دسته به نقاط مختلف کشور برده شدند تا دسترسی به آنان میسر نباشد. جاسوسان امریکایی بیش از 6 ماه پس از عملیات امریکا در طبس در اختیار دانشجویان پیرو خط امام بودند.
خاطره های سترگ
بیابان طبس، بهترین راوی معجزهای است که دل تاریخ را به لرزه درآورد. تفسیر آیه «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَاللّه وَاللّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ» را باید از کویر تفتیده طبس پرسید. بیابان خشک طبس، تبلور کمینگاه الهی شد برای گرگهای در کمین نشستهای که راوی سیاه مرگ بودند. طبس برای مردم ایران فراتر از نام بیابانی در دوردستهای کویر است. طبس یک خاطره است؛ خاطرهای از محافظت الهی از سرزمین و مردمی که نمیتوانند زور و زورگویان را تحمل کنند. شاید از همین روست که خاطره پنجم اردیبهشت سال 1359، برای مردم ایران فراموش نشدنی و به یاد ماندنی است؛ روزی که یکی از پیچیدهترین عملیاتهای نظامی امریکا با شکست روبهرو شد.
طبس؛ واقعه ای عبرت انگیز
عبرت گرفتن از تاریخ که در قرآن به آن سفارش شده، ضروری است. تاریخ، عرصه پیروزی حق بر باطل است و قرآن کریم، هدف از بیان سرگذشت پیشینیان را این میداند که در مورد نتایج آنها اندیشه شود. ازاینرو، رویداد طبس میتواند عظمت الهی و امدادهای غیبی را برای مردم آشکار کند. ماجرای طبس، یکی از رسواترین توطئههای امریکا بر ضد انقلاب اسلامی است. بدون شک، ماجرایی که در طبس روی داد، یکی از معجزههای بزرگ قرن بیستم به شمار میآید؛ زیرا شیطان بزرگ با تمامی توان و بهرهگیری از دقیقترین و پیچیدهترین امکانات نظامی و با تدارک همهجانبه و هماهنگی همه عوامل داخلی و خارجی به ایران آمده بود.
مصداقی برای سوره فیل
آنچه در طبس گذشت، مصداقی دیگر برای سوره فیل بود و پنجم اردیبهشت سال 1359، یوم الفیل دیگری و کارتر، مظهر استکبار جهانی و ابرههای دیگر. آنچه در این ماجرا گذشت، رویدادی ساده، زودگذر و فراموششونده نبود، بلکه نمادی ماندگار برای همیشه تاریخ است. راستی اگر خداوند به انقلاب اسلامی، رهبر و مردم ایران عنایت ویژهای نداشت، این تهاجم گسترده که از ماهها قبل تدارک دیده شده و به میزان قابل توجهی برای آن نیرو و دقت صرف شده بود، به این سادگی و با توفانی از شن خنثی نمیشد. در این صورت، چه کسی توانایی آن را داشت که از اجرای این نقشه شوم و گسترده جلوگیری کند؟
انگیزه های تجاوز
از همان آغاز تسخیر لانه جاسوسی امریکا به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، دولت ایالات متحده به فعالیت بسیار گسترده سیاسی و نظامی دست زد. امریکا با اعزام ناوگان نظامی خود به خلیج فارس، وانمود کرد که هر لحظه آماده حمله به ایران است. البته هنگامی که از حل بحران گروگانگیری از راه سیاسی و خط و نشان کشیدن نظامی ناامید گردید، به فکر اجرای طرح نجات گروگانها و در کنار آن، براندازی نظام جمهوری اسلامی افتاد. حربه محاصره اقتصادی هم که چندی قبل از این واقعه آزموده شده بود، نتیجه مثبتی به بار نیاورد. ازاینرو، طرح حمله کماندویی به ایران و به قتل رسانیدن رهبران اصلی انقلاب مطرح شد تا با هشدار دادن به همه ملتهای آزادیخواه، جهانیان را در برابر قدرت عملیات نظامی امریکا به شگفتی وادارد.
استفاده از اوضاع ناآرام داخلی
برای واکاوی علت حضور کماندوهای امریکایی در کویریترین صحرای ایران، باید به تأثیر به شدت منفی ماجرای اشغال سفارت امریکا و گروگان گرفتن کارکنان این سفارت در سال 58 و اوضاع وخیمی که کارتر، رئیسجمهور وقت امریکا در انتخابات ریاست جمهوری به آن دچار شده بود، توجه کرد. ناتوانی دولت کارتر در پایان دادن به ماجرای گروگانگیری، موجب شد تا او تمام راهها را برای باز گرداندن گروگانها و بالا بردن بخت خود برای پیروزی در انتخابات در نظر بگیرد. آنچه امریکاییها را به پیروزی و موفقیت نقشهشان امیدوار میکرد، اوضاع ناآرام داخلی ایران به دلیل درگیریهای پس از انقلاب و آشوب و بحرانهای ناشی از این موضوع بود. ضمن آنکه آتشافروزیهای رژیم بعث عراق در مرزهای خود با ایران و غائله کردستان نیز مزید بر علت شده بود تا امریکاییها خود را برنده انجام عملیات کماندویی نیروهای دلتا فورس بدانند.
اهداف این تهاجم
از سوی تمام خبرگزاریهای جهان این خبر مخابره شد که نیروهای کماندویی امریکایی با تجهیزات کامل نظامی برای نجات گروگانهای لانه جاسوسی به سوی تهران رهسپار شدند، ولی به دلیل اشکال در برنامه در کویر ایران متوقف گردیدند و افراد باقی مانده فرار کردند. سادهاندیشی است اگر تصور کنیم آنان صرفا برای نجات 52 گروگان، آن همه هواپیما، بالگرد، سلاح و مهمات را به ایران منتقل کرده بودند. آنان میخواستند مراکز مهمی چون منزل حضرت امام خمینی رحمهالله ، مراکز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه، مقر ریاست جمهوی، نخستوزیری، ستاد کمیته مرکزی و انبارهای مهمات ارتش را بمباران کنند. همچنین شخصیتهای مهم مملکتی را از بین ببرند و حکومتی سوسیال ـ دموکرات به سبک امریکایی و به ریاست شاپور بختیار به روی کار آورند.
نقش عوامل داخلی
در عملیات طبس، عده ای از مزدوران داخلی امریکا نیز با آنها همکاری میکردند. سازمان سیا برای انجام مأموریت نجات گروگانها، از کمک برخی از عوامل نفوذی در ایران استفاده میکرد. اسنادی که بعدا فاش شد، نقش بنیصدر را در رأس این نیروها روشن ساخت. چند روز پیش از تجاوز طبس، از سوی فرماندهان نظامی که بنی صدر آنها را به کار گماشته بود، یعنی تیمسار شادمهر رئیس وقت ستاد مشترک و تیمسار باقری فرمانده وقت نیروی هوایی، به پایگاه یکم شکاری دستور داده شد توپهای ضدهوایی 23 میلی متری که حریم حفاظتی فرودگاه مهرآباد و خود پایگاه را تأمین میکرد، جمعآوری شود. همین کار در پایگاههای دیگر مانند شیراز و ایستگاه رادار مشهد نیز انجام شده بود.
امریکا پس از شکست در طبس
شکست بدون جنگ در ایران، برای کشوری که همواره بر اقتدار و توانایی نظامی و اطلاعاتی خود میبالید، قابل تحمل نبود. به همین دلیل، در روز اول خرداد 1359، امریکا و بازار مشترک اروپا، ایران را تحریم اقتصادی کردند؛ اقدامی که با مسدود کردن داراییهای ایران در 14 تیر 1359 ادامه یافت. یک هفته بعد و در 21 تیر، کودتای نوژه، کشف و یک روز قبل از اجرا خنثی شد.
تاثیر واقعه طبس بر گروگان ها
سرپرست اداره تشریفات وزارت امور خارجه شرح می دهد: واقعه طبس شاید مهمترین و خطرناک ترین اتفاقی بود که برای گروگان ها در ایران به وقوع پیوست. به گفته دکتر پرویز ذوالعین در کتاب دیپلماسی، صبح روزی که جزئیات خبر واقعه انتشار یافت، وی متوجه خطر بزرگی که سه تن گروگان امریکایی را در ساختمان وزارت امور خارجه، تهدید کرده بود، شد. قرار بود هواپیماها و هلی کوپترها، از بیابان های اطراف طبس به نزدیکی تهران (حوالی دریاچه قم) فرود آمده و سرنشینان در آنجا به چند گروه تقسیم شده و با کامیون هایی که از قبل باید آماده شده باشد به شهر تهران وارد شوند.
گروهی به سفارت امریکا و گروهی دیگر از آنان با کامیون به ساختمان وزارت خارجه یورش برده و این سه تن را آزاد کنند و از آنجا به اتفاق سایر گروگان های آزاد شده، با هلی کوپترهایی که در میدان ورزشی امجدیه (سابق) باید بنشینند، به محل هواپیماها حمل شوند و بعد از آتش زدن هلی کوپترها همه به خارج از مرزهای ایران پرواز کنند. احتمالاً اجرای این نقشه پیچیده نیاز به همکاری افراد متعددی از ایرانیان داشت، از جمله ایرانیانی که با گروگان ها سر و کار داشتند. آیا در بین محافظان و مامورانی که در کاخ وزارت خارجه بودند، نیز کسانی در این طرح مشارکت داشتند؟ هیچ معلوم نیست و شاید هیچ گاه هم علنی نشود، ولی آنچه مسلم است اینکه عملیات نجات گروگان ها از طبقه سوم کاخ وزارت امور خارجه، به آسانی عملی نمی شد و در این صورت شاید کار به زد و خورد می کشید و احتمالاً خطرات جانی، هم برای محافظان و هم برای گروگان ها داشت. صبح روزی که در رسانه ها، این خبر با شور و حرارت بسیار اعلام شد، وی به دیدن گروگان ها رفت و دید ایشان هم هراسان و هیجان زده هستند، ولی به هیچ وجه درباره طرح این نقشه و اجرای ناقص آن و سپس شکست آن سخنی نگفتند و ایشان هم نتوانستند بفهمند آیا آنان از قبل از چنین طرحی اطلاع داشته اند یا نه. وی تنها به تذکر این نکته اکتفا کرده که بگوید خطر جدی از سر آنان گذشته است و آنان نیز به این موضوع معترف بودند و...
ناگفتههای حادثه طبس از نخستین فرد حاضر در صحنه
حسن شکیبی یکی از اعضای کمیته انقلاب اسلامی طبس در سال 1358 بود که در زمان بروز اتفاق در صحرای طبس اولین فردی بود که برای بازرسی منطقه اعزام شد.
وی میگوید: یک سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود و من مشغول تحصیل و به صورت داوطلبانه عضو کمیته انقلاب اسلامی طبس بودم. صبح حدود ساعت 4 مشغول درس خواندن بودم که یک نفر آمد به درب منزل ما و از من خواست که سریع به کمیته بروم. در آن زمان مهندس اخوان سرپرست کمیته انقلاب طبس بود و به من گفت ماموریتی است و سریع باید برویم ومن را به دلیل اینکه فعالیتهایی در زمینه ورزشهای رزمی داشتم و آموزشهای پارتیزانی را نیز قبلا دیده بودم با خود به همراه برد.
بلافاصله با یک خودرو سیمرغ که از واحد اکتشاف معدن زغال سنگ در اختیارمان گذاشته بودند حرکت کردیم و این هم مجهزترین خودرو طبس بود. ژاندارمری طبس هم با 4 سرباز 3 درجه دار و یک راننده همراه ما حرکت کردند. تا محل حادثه 162 کیلومتر جاده خاکی بود؛ اما خودرو ژاندارمری نمیتوانست با سرعت زیاد حرکت کند و بنابراین ما در کمتر از 1.5 ساعت خود را در ساعت 7 و 30 دقیقه صبح به محل حادثه رساندیم.
در موقع ورود ما به محل حادثه در 2 کیلومتری محل حادثه مستقر شدیم و 5 دستگاه هلی کوپتر سالم نظامی و یکی روشن و 4 دستگاه دیگر سالم وخاموش بود را درصحرا دیدیم.
احمد حبیبی، غلامحسن رحیمی، رمضان رحیمی، اکبر قاضی،راننده مرحوم علی غلامی؛ 5نفر دیگر حاضر در منطقه بودیم. در آن زمان تعداد اسلحههای موجود در کمیته طبس 7 عدد ژ-3 بود که 4 قبضه آن خراب و 3 قبضه آن نیمه سالم و تعداد اندکی برنو و تعداد 180 عدد فشنگ ژ-3 بود که این مهمات قدرتمندترین نیروی دفاعی طبس بود که می خواست برود با ارتش مجهز و تا دندان مسلح آمریکا درگیر شود.
یک فروند هواپیمای C-130 پر از مهمات بود که با یک هلیکوپتر باهم برخورد کرده و در حال سوختن بودند تعداد زیادی تورهای استتار، کپسولهای بزرگ انفجاری، جیپ نظامی و موتور کراس در محل بود و منطقه وسیعی با چراغ محدوده فرود هواپیما را مشخص کرده بود.
قرار شد یک نفر نزدیک برود و محل را شناسایی کند زیرا معلوم نبود نیروهای آمریکایی در منطقه حضور دارند یا خیر؟ البته در آن زمان ما نمی دانستیم اینها نیروهای آمریکایی هستند زیرا هیچگونه علامت و نشانهای از آمریکایی بودن هواپیماها و هلی کوپترها وجود نداشت.
من به عنوان اولین نفر به همراه مرحوم غلامی با یک قبضه ژ-3 منطقه را بازرسی کردیم و هیچ نیروی نظامی را در منطقه ندیدیم و تعدادی تیربار کالیبر 50 با قطار فشنگ از داخل دربهای جلوی هر کدام از هلیکوپترها بیرون بود. درب انتهایی هلیکوپترها هم باز بود و داخل بعضی از هلی کوپترها خودور بود.
بعد از شناسایی اولیه به محل همکاران در فاصله 2 کیلومتری برگشتیم و نیروی ژاندارمری تازه به محل رسیده بود که به همراه هم در آنجا مستقر شدیم. با توجه به عدم ارتباط دو گروه کوچک نظامی با سایر مراکز مسئولان دو گروه تصمیم گرفتند تعدادی به صورت مشترک کمیته و ژاندارمری با پای پیاده هواپیماها رامورد شناسایی قرار دهند.
در زمان عملیات هلیبرد آمریکا برای نجات گروگانها، جاسوسی با نام مستعار محمد زمانی که ایرانی بود و 60 سال سن داشت به طبس فرستاده شده بود و به عنوان نماینده مهندس بازرگان نخست وزیر ایران 40 روز مانده به حمله آمریکائیها در طبس مستقر شده بود و هر روز با ماشین یکی از ادارات تحت عنوان اینکه برای شناسایی معادن به کویر می رود منطقه را شناسایی و بررسی می کرد و این مطلب نیز در کتاب 444 خاطرات کارتر عنوان شده است. بد نیست گفته شود؛ تا کنون هیچکس نسبت به محاکمه و بازجویی این فرد اقدامی انجام نداده و وی بلافاصله بعد از شکست حمله نظامی آمریکا در طبس ناپدید شد.
با وجود حضور نیروهای ژاندارمری اما تنها 5 نفر از نیروهای کمیته انقلاب به صورت سازماندهی شده به مقصد هلیکوپترها که در فاصله 100 متری از یکدیگر نشسته بودند برای شناسایی حرکت کردیم. هیچکدام از نیروهای ژاندارمری حاضر به حضور در این گروه شناسایی نشدند. ما پنج نفر هر کدام به سمت یکی از هلیکوپترها رفتیم که یک دستگاه آن روشن بود.
طبق اظهارات کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، رادار آن هلیکوپتر روشن کلیه حرکات ما را در منطقه طبس ارسال میکرده است که این موضوع در اسناد دانشجویان پیرو خط امام و اعترافات کارتر آمده است.
متاسفانه در ایران حکومت وقت یعنی بنی صدر با مرحوم بهشتی به شدت درگیر و سیاست زدگی خاصی کشور را فرا گرفته بود. گروههای التقاطی هم به شدت نظام را آزار می دادند زیرا بنی صدر هم مخالف روحانیت و مخصوصا کمیته انقلاب اسلامی بود. در نتیجه توجه دولتمردان به خارج کشور و امور بین الملل و مخصوصا سیاست ها خارجی در آن زمان بسیار ضعیف بود و گرنه رویدادهایی که در آمریکا رخ می داد نشان میداد که یک کار نظامی علیه ایران انجام خواهد شد.
در زمان انقلاب اسلامی درسال 57 کارتر رییس جمهور ایالت متحده آمریکا بود و در همان زمان و بعد از افشای ادامه جاسوسی آمریکائیها در ایران تحت عنوان سفارت آمریکا، تعدادی از دانشجویان مسلمان اقدام به تسخیر لانه جاسوسی کردند که حضرت امام خمینی (ره) به شدت مورد تایید قرار دادند و دانشجویان را تشویق کردند. از آنجا که کارتر دو ضربه مهلک از سوی ایرانیان یکی از دست دادن حکومت پهلوی و دیگری تسخیرلانه جاسوسی خورده بود، حال باید برای پیروزی درانتخابات این گروگانها را آزاد می کرد.
کارتر گروهی را که در جنگ های ویتنام موفق بودند گروگانها را از داخل پادگانهای نظامی و درحال آماده باش سالم بیرون بیاورند را مامور آزاد سازی گروگانهای خود در ایران کرد و ساعتهایی هم بیشتر تا شروع انتخابات باقی نمانده بود و این مسئله برای کارتر بسیار حیاتی بود. این گروه 6 ماه در صحرای نوادا آموزش دیده بودند و دراین صحرا دقیقا مطابق ساختمانها و راه های ایران ایران ساختمان و راه ساخته و صدها مانور کرده و آموزش دیده بودند.
400 هواپیما از طریق ناو هواپیمابر نیکسون وارد خلیج فارس شده و آماده بمبباران ایران بودند. گروه مستقر در طبس مسیرهای آمریکا، اسرائیل، مصر، عمان و سپس کرمان را طی کرده بودند و در آن زمان 17 استان درایران کلیه پدافندها و رادارهای آنها جمع شده بود و استانهای ساحلی، کرمان، خراسان، سیستان وبلوچستان، سمنان، تهران و تعدادی دیگر از استانها به حالت یک کودتای خزنده توسط افسران رژیم پهلوی که در ارتش ایران باقیمانه بودند پدافندهای هوایی و رادارها را جمعآوری کرده بودند و آمریکائیها هیچگونه مانعی برسرراهشان نبود.
در هنگام شناسایی اولیه غرش هواپیماهای F-14 نیروی هوایی ارتش ایران را بالای سرمان شنیدیم که شروع به تیراندازی به سمت ما کردند که در آن زمان به محل استقرار اولیه عقب نشینی کردیم.
در مرحله بعد گروهی از نیروهای مردمی با تفنگهای شکاری نزد ما آمده و خواستند تا برای مبارزه با این نیروهای متجاوز اقدام کنند. که در مرحله شناسایی، دوباره هواپیماها به ما حمله کرده و منطقه استقراری را بمباران کردند. کلیه نیروها به جز من به محل قبلی برگشتند و من بسیار اصرار داشتم به جمع آوری اسلحه ها و اسنادی که روی زمین ریخته بود.
شب وقوع حادثه هلیکوپترها در کرمان سوختگیری کرده و در طبس مستقر می شوند که همان زمان با طوفانی که هر از چند گاهی در کویر می وزد مواجه می شوند البته تا آن زمان عملیات تغییری نکرده بود و قرار بر ترک منطقه نبود. در همان شب دو دستگاه تانکر بنزین از سمت یزد به طبس در حال حرکت بودند که به محض پیدا شدن این دو دستگاه یکی از تفنگداران امریکایی با موتور تریل و اسلحه به سمت تانکر می رود و خودرو را به رگبار می بندد که راننده بلافاصله از ماشین خارج شده و خود را به ماشین پشت سری میرساند بعد از این جریان یک دستگاه اتوبوس به محل حادثه رسیده و با تفنگداران آمریکایی مواجه می شود که آنها اتوبوس را به خارج از جاده هدایت کرده و در آنجا مسافران را پیاده کرده و مورد اهانت و ضرب و شتم قرار می دهند.
در حالی که دستان مسافران از پشت بسته شده بود و فریاد الله اکبر و یا امام زمان و یا امام رضا به فریادمان برس سر می داند انفجار بسیار مهیبی در بیابان رخ می دهد که آن انفجار ناشی از برخورد هلیکوپتر با هواپیمای C-130 بود.علت این برخورد نیز طوفان شن و عدم دید خلبانها بوده است. بعد از انفجار، نیروهای امریکایی با هلیکوپترهای سالم به عمان برمی گردند.
در واقع شکست نظامی آمریکا در این لحظه صورت می گیرد و این در حالی است که کارتر در اتاق فرماندهی مشغول هدایت عملیات بوده و لحظات زیادی تا انتخابات ریاست جمهوری باقی نمانده بوده است و هر لحظه به مردم امریکا پیام می داد که هرچه سریعتر گروگانهای آمریکایی را نجات خواهم داد.
9 آمریکایی در هواپیما در حال سوختن بودند و من برای نجات آمریکاییها در کنار هواپیما هرچه تلاش کردم فایده ای نداشت.در آن لحظه هیچگونه ارتباطی با جاهای دیگر نداشتیم و تنها وسیله ارتباطی ما خودروهای محلی و مردم بودند.من مرتب نامه می نوشتم و حدود 14 بار تلگراف زدم و تمام این اسناد در پاسگاه دیهوک طبس موجود است چون تنها پاسگاهی که بین طبس و مشهد ارتباط داشت پاسگاه دیهوک بود که به بیرجند مخابره می شد.
در نامه ها ذکر می کردم که ما در اینجا مستقریم و کاملا هواپیماها را در محاصره قرار دادهایم و اسناد و اسلحهها و مهمات در اختیار ماست و هیچگونه نیروی نظامی خارجی در منطقه نیست؛ اما بنی صدر به تلگرافهای من هیچگونه توجهی نکرد و سرهنگ باقری فرمانده نیروی هوایی ارتش را با هواپیماهای جنگنده مامور شناسایی و انهدام اسناد و مدارک آمرییکائیها کرد که این فرد بعدا اعدام شد. بعد از ظهر بالغ بر 50 نفر از نیروهای کمیته انقلاب طبس به سرپرستی مرحوم حجتالاسلام حیدری به منطقه آمدند. بعد از ایشان تیمسار سهرابی فرمانده وقت ژاندارمری بیرجند و در حال حاضر مشاور فرماندهی کل قوا به منطقه آمدند و ماتحت امر ایشان قرار گرفتیم.
مقرر شد از محل استقرار قبلی حرکت کرده و با عبور از میان هواپیماهای آمریکایی در دو کیلومتری بعد از آن مستقر شویم.
پس از مشاورههای نظامی زیاد ناگهان طوفان سهمگینی مجددا منطقه را فرا گرفت و در حال نزدیک شدن به ما بود. با توجه آشنایی بنده به طوفانهای کویری، پس از اعلام خطر به حاضران تصمیم گرفتیم از منطقه عبور نموده و در سمت طبس درمیان تپه ماهور ها مستقر گردیم. هنگام حرکت حدود ساعت7:30 بعد از ظهر با اولین گروه اعزامی سپاه یزد شامل 4 نفر پاسدار و یک راننده به یک دستگاه استیشن سیمرغ آبی رنگ مواجه شدیم و بعد از گذشت 12 ساعت از حضور ما در منطقه در هنگام غروب اولین ماشین پاسدار به فرماندهی شهید منتظر قائم به محل رسیدند.
فرمانده سپاه استان یزد شهید محمد منتظر قائم که از انقلابیون دوران مبارزات علیه طاغوت و فردی بسیار باهوش بود تقاضای اطلاعات مربوط به حادثه را از اینجانب کرد. پس از عزیمت بنده به داخل خودروی ایشان قریب به 10 دقیقه ایشان سوالاتی را مطرح نموده و من کلیه مشاهدات خود را طی 12 ساعت گذشته برای ایشان و همراهان وی بازگو کردم.
توقف کوتاه ما منجر به رسیدن طوفان شدید شن شد که در این موقعیت هیچ جایی قابل شناسایی نبود و کلیه خودروهای اعزامی از طبس به محل تصمیم گیری و یا به اولین پاسگاه ژاندارمری سابق مستقر در 40 کیلومتری محل حادثه به نام پاسگاه رباط خان رفتند. 15 دقیقه تلاش ما در میان طوفان باعث گردید که ما دقیقا در میان غبار و تاریکی مغرب در کنار هواپیماها باشیم.
شهید محمد منتظر قائم اصرار کرد بنده به همراه ایشان برای خارج کردن اسناد نظامی آمریکا داخل هواپیماها برویم پس از تست ابتدایی تله انفجاری، دو نفری وارد هواپیما شدیم و مقدار زیادی اسناد جمع آوری و تحویل محمد منتظر قائم کردم.
یکی از اسناد بسته بزرگ پول جدید هزارتومانی تازه چاپ بود که با کاغذ کاهی بسته بندی شده بود. ایشان به محض باز کردن پوشش پولها به من اعلام کرد اسکناسها تقلبی بوده و توسط آمریکا به چاپ رسیده زیرا بنابر اطلاعاتی که دارم از ابتدای انقلاب تا کنون ما در کشور چاپ اسکناس نداشتهایم.
در حال گفتوگو بودیم که غرش مجدد هواپیماها که حاکی از حمله قریب الوقوع آنها بود به گوش رسید و شروع به بمباران منطقه کردند، شهید محمد منتظر قائم بر اثر ترکش بمباران در ناحیه سینه مجروح و دست راست وی قطع و به مقام شهادت نائل شد. همچنین 4 نفر از همراهان وی مجروح شدند و من به دلیل آنکه در جوب کنار جاده حالت نظامی گرفته بودم فقط برای مدت 20 دقیقه دچار موج انفجارشدم.
از آنجا که من مسلط به رانندگی با ماشین سیمرغ نبودم از تنها راننده موجود در منطقه خواستم تا ماشین را از منطقه دور کند و دو نفری 500 متر از منطقه فاصله گرفتیم.
بلافاصله در تاریکی شب و ایستادن درمحل مورد نظر مجددا یکی از جنگده های نیروی هوایی به خودوری ما حمله کرد و من از داخل خودرو به سمت هواپیمای مزبور تیراندازی کردم سپس برای جمع آوری مجروحین و شهدای احتمالی به محل حادثه برگشتیم و در حالی که با چراغ خاموش حرکت می کردیم یک دستگاه جیپ نظامی آمریکایی با چراغ خاموش با ما برخورد کرد که یکی از پاسداران قادر به رانندگی، خودروی آمریکایی ها را برداشته و به سمت ما آمده بود. بنابراین با دو دستگاه خودرو برای جمعآوری مجروحین به محل حادثه برگشتیم.
مجروحین را بلافاصله به بیمارستان شهید سیدمصطفی خمینی طبس منتقل کردیم. با اعلام نیازمندی به خون مردم ایثارگر طبس با تجمع در بیمارستان مبادرت به اهدای خون کرده و سپس با یک دستگاه آمبولانس برای حمل پیکر شهید منتظر قائم به محل حادثه رفتم. در حال عزیمت بودم که مجددا متوجه حضور هواپیماهای گشت زنی که مرتبا با منور، منطقه را روشن میکردند شدم. ناچار با وجود فرماندهی در منطقه و بلاتکلیفی نیروهای نظامی تازه وارد از شهرهای مختلف از جمله تربت حیدریه،فردوس، گناباد،بیرجند و کرمان پیکر و برخی از قطعات جدا شده بدن شهید منتظر قائم را شبانه به طبس فرستادیم.
حسن شکیبی به دلیل حضور از ابتدا و آشنایی با کویر در آن زمان به عنوان مسئول نیروهای نظامی مردمی که بالغ بر 250 نفر بوده و در شعاع 500 متری حادثه مستقر بودند؛ شده بود.
وی میگوید: یک سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود و من مشغول تحصیل و به صورت داوطلبانه عضو کمیته انقلاب اسلامی طبس بودم. صبح حدود ساعت 4 مشغول درس خواندن بودم که یک نفر آمد به درب منزل ما و از من خواست که سریع به کمیته بروم. در آن زمان مهندس اخوان سرپرست کمیته انقلاب طبس بود و به من گفت ماموریتی است و سریع باید برویم ومن را به دلیل اینکه فعالیتهایی در زمینه ورزشهای رزمی داشتم و آموزشهای پارتیزانی را نیز قبلا دیده بودم با خود به همراه برد.
بلافاصله با یک خودرو سیمرغ که از واحد اکتشاف معدن زغال سنگ در اختیارمان گذاشته بودند حرکت کردیم و این هم مجهزترین خودرو طبس بود. ژاندارمری طبس هم با 4 سرباز 3 درجه دار و یک راننده همراه ما حرکت کردند. تا محل حادثه 162 کیلومتر جاده خاکی بود؛ اما خودرو ژاندارمری نمیتوانست با سرعت زیاد حرکت کند و بنابراین ما در کمتر از 1.5 ساعت خود را در ساعت 7 و 30 دقیقه صبح به محل حادثه رساندیم.
در موقع ورود ما به محل حادثه در 2 کیلومتری محل حادثه مستقر شدیم و 5 دستگاه هلی کوپتر سالم نظامی و یکی روشن و 4 دستگاه دیگر سالم وخاموش بود را درصحرا دیدیم.
احمد حبیبی، غلامحسن رحیمی، رمضان رحیمی، اکبر قاضی،راننده مرحوم علی غلامی؛ 5نفر دیگر حاضر در منطقه بودیم. در آن زمان تعداد اسلحههای موجود در کمیته طبس 7 عدد ژ-3 بود که 4 قبضه آن خراب و 3 قبضه آن نیمه سالم و تعداد اندکی برنو و تعداد 180 عدد فشنگ ژ-3 بود که این مهمات قدرتمندترین نیروی دفاعی طبس بود که می خواست برود با ارتش مجهز و تا دندان مسلح آمریکا درگیر شود.
یک فروند هواپیمای C-130 پر از مهمات بود که با یک هلیکوپتر باهم برخورد کرده و در حال سوختن بودند تعداد زیادی تورهای استتار، کپسولهای بزرگ انفجاری، جیپ نظامی و موتور کراس در محل بود و منطقه وسیعی با چراغ محدوده فرود هواپیما را مشخص کرده بود.
قرار شد یک نفر نزدیک برود و محل را شناسایی کند زیرا معلوم نبود نیروهای آمریکایی در منطقه حضور دارند یا خیر؟ البته در آن زمان ما نمی دانستیم اینها نیروهای آمریکایی هستند زیرا هیچگونه علامت و نشانهای از آمریکایی بودن هواپیماها و هلی کوپترها وجود نداشت.
من به عنوان اولین نفر به همراه مرحوم غلامی با یک قبضه ژ-3 منطقه را بازرسی کردیم و هیچ نیروی نظامی را در منطقه ندیدیم و تعدادی تیربار کالیبر 50 با قطار فشنگ از داخل دربهای جلوی هر کدام از هلیکوپترها بیرون بود. درب انتهایی هلیکوپترها هم باز بود و داخل بعضی از هلی کوپترها خودور بود.
بعد از شناسایی اولیه به محل همکاران در فاصله 2 کیلومتری برگشتیم و نیروی ژاندارمری تازه به محل رسیده بود که به همراه هم در آنجا مستقر شدیم. با توجه به عدم ارتباط دو گروه کوچک نظامی با سایر مراکز مسئولان دو گروه تصمیم گرفتند تعدادی به صورت مشترک کمیته و ژاندارمری با پای پیاده هواپیماها رامورد شناسایی قرار دهند.
در زمان عملیات هلیبرد آمریکا برای نجات گروگانها، جاسوسی با نام مستعار محمد زمانی که ایرانی بود و 60 سال سن داشت به طبس فرستاده شده بود و به عنوان نماینده مهندس بازرگان نخست وزیر ایران 40 روز مانده به حمله آمریکائیها در طبس مستقر شده بود و هر روز با ماشین یکی از ادارات تحت عنوان اینکه برای شناسایی معادن به کویر می رود منطقه را شناسایی و بررسی می کرد و این مطلب نیز در کتاب 444 خاطرات کارتر عنوان شده است. بد نیست گفته شود؛ تا کنون هیچکس نسبت به محاکمه و بازجویی این فرد اقدامی انجام نداده و وی بلافاصله بعد از شکست حمله نظامی آمریکا در طبس ناپدید شد.
با وجود حضور نیروهای ژاندارمری اما تنها 5 نفر از نیروهای کمیته انقلاب به صورت سازماندهی شده به مقصد هلیکوپترها که در فاصله 100 متری از یکدیگر نشسته بودند برای شناسایی حرکت کردیم. هیچکدام از نیروهای ژاندارمری حاضر به حضور در این گروه شناسایی نشدند. ما پنج نفر هر کدام به سمت یکی از هلیکوپترها رفتیم که یک دستگاه آن روشن بود.
طبق اظهارات کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، رادار آن هلیکوپتر روشن کلیه حرکات ما را در منطقه طبس ارسال میکرده است که این موضوع در اسناد دانشجویان پیرو خط امام و اعترافات کارتر آمده است.
متاسفانه در ایران حکومت وقت یعنی بنی صدر با مرحوم بهشتی به شدت درگیر و سیاست زدگی خاصی کشور را فرا گرفته بود. گروههای التقاطی هم به شدت نظام را آزار می دادند زیرا بنی صدر هم مخالف روحانیت و مخصوصا کمیته انقلاب اسلامی بود. در نتیجه توجه دولتمردان به خارج کشور و امور بین الملل و مخصوصا سیاست ها خارجی در آن زمان بسیار ضعیف بود و گرنه رویدادهایی که در آمریکا رخ می داد نشان میداد که یک کار نظامی علیه ایران انجام خواهد شد.
در زمان انقلاب اسلامی درسال 57 کارتر رییس جمهور ایالت متحده آمریکا بود و در همان زمان و بعد از افشای ادامه جاسوسی آمریکائیها در ایران تحت عنوان سفارت آمریکا، تعدادی از دانشجویان مسلمان اقدام به تسخیر لانه جاسوسی کردند که حضرت امام خمینی (ره) به شدت مورد تایید قرار دادند و دانشجویان را تشویق کردند. از آنجا که کارتر دو ضربه مهلک از سوی ایرانیان یکی از دست دادن حکومت پهلوی و دیگری تسخیرلانه جاسوسی خورده بود، حال باید برای پیروزی درانتخابات این گروگانها را آزاد می کرد.
کارتر گروهی را که در جنگ های ویتنام موفق بودند گروگانها را از داخل پادگانهای نظامی و درحال آماده باش سالم بیرون بیاورند را مامور آزاد سازی گروگانهای خود در ایران کرد و ساعتهایی هم بیشتر تا شروع انتخابات باقی نمانده بود و این مسئله برای کارتر بسیار حیاتی بود. این گروه 6 ماه در صحرای نوادا آموزش دیده بودند و دراین صحرا دقیقا مطابق ساختمانها و راه های ایران ایران ساختمان و راه ساخته و صدها مانور کرده و آموزش دیده بودند.
400 هواپیما از طریق ناو هواپیمابر نیکسون وارد خلیج فارس شده و آماده بمبباران ایران بودند. گروه مستقر در طبس مسیرهای آمریکا، اسرائیل، مصر، عمان و سپس کرمان را طی کرده بودند و در آن زمان 17 استان درایران کلیه پدافندها و رادارهای آنها جمع شده بود و استانهای ساحلی، کرمان، خراسان، سیستان وبلوچستان، سمنان، تهران و تعدادی دیگر از استانها به حالت یک کودتای خزنده توسط افسران رژیم پهلوی که در ارتش ایران باقیمانه بودند پدافندهای هوایی و رادارها را جمعآوری کرده بودند و آمریکائیها هیچگونه مانعی برسرراهشان نبود.
در هنگام شناسایی اولیه غرش هواپیماهای F-14 نیروی هوایی ارتش ایران را بالای سرمان شنیدیم که شروع به تیراندازی به سمت ما کردند که در آن زمان به محل استقرار اولیه عقب نشینی کردیم.
در مرحله بعد گروهی از نیروهای مردمی با تفنگهای شکاری نزد ما آمده و خواستند تا برای مبارزه با این نیروهای متجاوز اقدام کنند. که در مرحله شناسایی، دوباره هواپیماها به ما حمله کرده و منطقه استقراری را بمباران کردند. کلیه نیروها به جز من به محل قبلی برگشتند و من بسیار اصرار داشتم به جمع آوری اسلحه ها و اسنادی که روی زمین ریخته بود.
شب وقوع حادثه هلیکوپترها در کرمان سوختگیری کرده و در طبس مستقر می شوند که همان زمان با طوفانی که هر از چند گاهی در کویر می وزد مواجه می شوند البته تا آن زمان عملیات تغییری نکرده بود و قرار بر ترک منطقه نبود. در همان شب دو دستگاه تانکر بنزین از سمت یزد به طبس در حال حرکت بودند که به محض پیدا شدن این دو دستگاه یکی از تفنگداران امریکایی با موتور تریل و اسلحه به سمت تانکر می رود و خودرو را به رگبار می بندد که راننده بلافاصله از ماشین خارج شده و خود را به ماشین پشت سری میرساند بعد از این جریان یک دستگاه اتوبوس به محل حادثه رسیده و با تفنگداران آمریکایی مواجه می شود که آنها اتوبوس را به خارج از جاده هدایت کرده و در آنجا مسافران را پیاده کرده و مورد اهانت و ضرب و شتم قرار می دهند.
در حالی که دستان مسافران از پشت بسته شده بود و فریاد الله اکبر و یا امام زمان و یا امام رضا به فریادمان برس سر می داند انفجار بسیار مهیبی در بیابان رخ می دهد که آن انفجار ناشی از برخورد هلیکوپتر با هواپیمای C-130 بود.علت این برخورد نیز طوفان شن و عدم دید خلبانها بوده است. بعد از انفجار، نیروهای امریکایی با هلیکوپترهای سالم به عمان برمی گردند.
در واقع شکست نظامی آمریکا در این لحظه صورت می گیرد و این در حالی است که کارتر در اتاق فرماندهی مشغول هدایت عملیات بوده و لحظات زیادی تا انتخابات ریاست جمهوری باقی نمانده بوده است و هر لحظه به مردم امریکا پیام می داد که هرچه سریعتر گروگانهای آمریکایی را نجات خواهم داد.
9 آمریکایی در هواپیما در حال سوختن بودند و من برای نجات آمریکاییها در کنار هواپیما هرچه تلاش کردم فایده ای نداشت.در آن لحظه هیچگونه ارتباطی با جاهای دیگر نداشتیم و تنها وسیله ارتباطی ما خودروهای محلی و مردم بودند.من مرتب نامه می نوشتم و حدود 14 بار تلگراف زدم و تمام این اسناد در پاسگاه دیهوک طبس موجود است چون تنها پاسگاهی که بین طبس و مشهد ارتباط داشت پاسگاه دیهوک بود که به بیرجند مخابره می شد.
در نامه ها ذکر می کردم که ما در اینجا مستقریم و کاملا هواپیماها را در محاصره قرار دادهایم و اسناد و اسلحهها و مهمات در اختیار ماست و هیچگونه نیروی نظامی خارجی در منطقه نیست؛ اما بنی صدر به تلگرافهای من هیچگونه توجهی نکرد و سرهنگ باقری فرمانده نیروی هوایی ارتش را با هواپیماهای جنگنده مامور شناسایی و انهدام اسناد و مدارک آمرییکائیها کرد که این فرد بعدا اعدام شد. بعد از ظهر بالغ بر 50 نفر از نیروهای کمیته انقلاب طبس به سرپرستی مرحوم حجتالاسلام حیدری به منطقه آمدند. بعد از ایشان تیمسار سهرابی فرمانده وقت ژاندارمری بیرجند و در حال حاضر مشاور فرماندهی کل قوا به منطقه آمدند و ماتحت امر ایشان قرار گرفتیم.
مقرر شد از محل استقرار قبلی حرکت کرده و با عبور از میان هواپیماهای آمریکایی در دو کیلومتری بعد از آن مستقر شویم.
پس از مشاورههای نظامی زیاد ناگهان طوفان سهمگینی مجددا منطقه را فرا گرفت و در حال نزدیک شدن به ما بود. با توجه آشنایی بنده به طوفانهای کویری، پس از اعلام خطر به حاضران تصمیم گرفتیم از منطقه عبور نموده و در سمت طبس درمیان تپه ماهور ها مستقر گردیم. هنگام حرکت حدود ساعت7:30 بعد از ظهر با اولین گروه اعزامی سپاه یزد شامل 4 نفر پاسدار و یک راننده به یک دستگاه استیشن سیمرغ آبی رنگ مواجه شدیم و بعد از گذشت 12 ساعت از حضور ما در منطقه در هنگام غروب اولین ماشین پاسدار به فرماندهی شهید منتظر قائم به محل رسیدند.
فرمانده سپاه استان یزد شهید محمد منتظر قائم که از انقلابیون دوران مبارزات علیه طاغوت و فردی بسیار باهوش بود تقاضای اطلاعات مربوط به حادثه را از اینجانب کرد. پس از عزیمت بنده به داخل خودروی ایشان قریب به 10 دقیقه ایشان سوالاتی را مطرح نموده و من کلیه مشاهدات خود را طی 12 ساعت گذشته برای ایشان و همراهان وی بازگو کردم.
توقف کوتاه ما منجر به رسیدن طوفان شدید شن شد که در این موقعیت هیچ جایی قابل شناسایی نبود و کلیه خودروهای اعزامی از طبس به محل تصمیم گیری و یا به اولین پاسگاه ژاندارمری سابق مستقر در 40 کیلومتری محل حادثه به نام پاسگاه رباط خان رفتند. 15 دقیقه تلاش ما در میان طوفان باعث گردید که ما دقیقا در میان غبار و تاریکی مغرب در کنار هواپیماها باشیم.
شهید محمد منتظر قائم اصرار کرد بنده به همراه ایشان برای خارج کردن اسناد نظامی آمریکا داخل هواپیماها برویم پس از تست ابتدایی تله انفجاری، دو نفری وارد هواپیما شدیم و مقدار زیادی اسناد جمع آوری و تحویل محمد منتظر قائم کردم.
یکی از اسناد بسته بزرگ پول جدید هزارتومانی تازه چاپ بود که با کاغذ کاهی بسته بندی شده بود. ایشان به محض باز کردن پوشش پولها به من اعلام کرد اسکناسها تقلبی بوده و توسط آمریکا به چاپ رسیده زیرا بنابر اطلاعاتی که دارم از ابتدای انقلاب تا کنون ما در کشور چاپ اسکناس نداشتهایم.
در حال گفتوگو بودیم که غرش مجدد هواپیماها که حاکی از حمله قریب الوقوع آنها بود به گوش رسید و شروع به بمباران منطقه کردند، شهید محمد منتظر قائم بر اثر ترکش بمباران در ناحیه سینه مجروح و دست راست وی قطع و به مقام شهادت نائل شد. همچنین 4 نفر از همراهان وی مجروح شدند و من به دلیل آنکه در جوب کنار جاده حالت نظامی گرفته بودم فقط برای مدت 20 دقیقه دچار موج انفجارشدم.
از آنجا که من مسلط به رانندگی با ماشین سیمرغ نبودم از تنها راننده موجود در منطقه خواستم تا ماشین را از منطقه دور کند و دو نفری 500 متر از منطقه فاصله گرفتیم.
بلافاصله در تاریکی شب و ایستادن درمحل مورد نظر مجددا یکی از جنگده های نیروی هوایی به خودوری ما حمله کرد و من از داخل خودرو به سمت هواپیمای مزبور تیراندازی کردم سپس برای جمع آوری مجروحین و شهدای احتمالی به محل حادثه برگشتیم و در حالی که با چراغ خاموش حرکت می کردیم یک دستگاه جیپ نظامی آمریکایی با چراغ خاموش با ما برخورد کرد که یکی از پاسداران قادر به رانندگی، خودروی آمریکایی ها را برداشته و به سمت ما آمده بود. بنابراین با دو دستگاه خودرو برای جمعآوری مجروحین به محل حادثه برگشتیم.
مجروحین را بلافاصله به بیمارستان شهید سیدمصطفی خمینی طبس منتقل کردیم. با اعلام نیازمندی به خون مردم ایثارگر طبس با تجمع در بیمارستان مبادرت به اهدای خون کرده و سپس با یک دستگاه آمبولانس برای حمل پیکر شهید منتظر قائم به محل حادثه رفتم. در حال عزیمت بودم که مجددا متوجه حضور هواپیماهای گشت زنی که مرتبا با منور، منطقه را روشن میکردند شدم. ناچار با وجود فرماندهی در منطقه و بلاتکلیفی نیروهای نظامی تازه وارد از شهرهای مختلف از جمله تربت حیدریه،فردوس، گناباد،بیرجند و کرمان پیکر و برخی از قطعات جدا شده بدن شهید منتظر قائم را شبانه به طبس فرستادیم.
حسن شکیبی به دلیل حضور از ابتدا و آشنایی با کویر در آن زمان به عنوان مسئول نیروهای نظامی مردمی که بالغ بر 250 نفر بوده و در شعاع 500 متری حادثه مستقر بودند؛ شده بود.
م