طبیعت بیجان


طبیعت بیجان

برای سطح میز یک لامپ کافی ست... (نور پس زمینه آنقدر زیاد است که بر نرمه ی انگشت هایم به موازاتش کش می آید پایین می کشد صاف و لخت یکدست تا عرض و قسمتی از طولش را سایه می زند برای سطح میز یکشاعر:رزا جمالی





برای سطح میز یک لامپ کافی ست...

(نور پس زمینه آنقدر زیاد است که بر نرمه ی انگشت هایم به موازاتش کش می آید
پایین می کشد صاف و لخت
یکدست تا عرض و قسمتی از طولش را سایه می زند
برای سطح میز یک لامپ کافی ست...
این باد بود که در را بست
این جا را به سرعت برق پیدا کرده بود
آن خروس که فردا را خوانده بود....

زاویه ی باد مناسب نبود
یا حرکت عقربه ها پیش بینی نشده بود
شیری ولرم که سر می رفت ازکناره هایش
ومن که از ثانیه ای پیش شکسته بودم
با توده ای موسمی که از شمال به شرق می رفت
با باریکه هایی عمود
وقتیکه از بندهای من پس می کشید
آن دقیقه به نوارهای باریکی از انگشت هایم دوخته شده بود.

(بر پلک های من خوابیده بود,که آرام آرام به سمت آب می رفت,بر محدوده ای گنگ که مرسوم بود , خطوطی موازی که به قطب می رفت...

مرسوم است که این منحنی واسطه ی مناسبی برای لکه های جوهر نیست

نقطه ای ثابت فرض شده بودم
وباریکه هایم یخ بسته بود
پاره ای از من بر آب بود
که یکدست در لحظه از من جدا می شد
و با یک حرکت مستقیم به فراموشی می رفت

جائیکه روی سطح یخی اش رخنه کرده بود و شکافهایش را دوپاره می کرد , بر نیمه ای که منتشر می شد , باد قاطع رسوخ می کرد ....

من از کناره های کاغذ پس کشیده بودم
که باریکه هایم از اینجا رخت بر بست
ارتفاعی نه متری که داشت فرو می ریخت
در ثانیه ای که معکوس می رفت
من بر لبه های شیشه سایه انداخته بودم
یک حرکت باد بود که به کاغذها خاتمه داد
و چارچوب در را بست .

کرکسی ساده روی دیوار نشسته است, بگذار به آب بریزم آنچه را که از فرط ما گذشته است , دیگر هجاهایش خوانده نمی شود, محو بر سرزمینی از یاد رفته است....

که توده های لرزانم بر آب است:
این جا کرکسی ست که با آب همخوابه می شود .


توده ای موسمی
که شیار به شیار حافظه ام را می برید
آن خط مورب را عجیب به خاک سپرده بود.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تغییر چهره زمین تا آسمون فریبا نادری ! / این اون نیست ! + 2 عکس که نمی شناسیدش !