از شمار دو چشم یک تن کم، وز شمار خرد هزاران بیش/تسلیت استادان فلسفه در سوگ «محسن جهانگیری»


از شمار دو چشم یک تن کم، وز شمار خرد هزاران بیش/تسلیت استادان فلسفه در سوگ «محسن جهانگیری»

تنی چند از استادان و پژوهشگران فلسفه، طی یادداشت هایی جداگانه، درگذشت «محسن جهانگیری»، چهره ماندگار فلسفه را تسلیت گفتند.

خبرگزاری شبستان،‌گروه اندیشه: در پی درگذشت «محسن جهانگیری» استاد برجسته فلسفه، ‌تنی چند از پژوهشگران و متفکران طی یادداشتی این ضایعه را تسلیت گفتند که در ادامه می خوانید:

یادداشت دکتر «رضا داوری اردکانی» در پی درگذشت استاد جهانگیری:

از شمار دو چشم یک تن کم، وز شمار خرد هزاران بیش/تسلیت استادان فلسفه در سوگ «محسن جهانگیری»

هوالباقی؛

از شمار دو چشم یک تن کم ، وز شمار خرد هزاران بیش


استاد گرانمایه دکتر محسن جهانگیری که از چند روز پیش در اغما به سر می برد، به دیار باقی شتافت.


مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد.


دکتر جهانگیری در زمره استادان بزرگ دانشگاه تهران بود. او معقول و منقول و از آن مهمتر علم و اخلاق را توأم داشت. ساده و متین و مؤدب و متواضع و باوقار بود. با درگذشت دکتر جهانگیری اهل فلسفه در ایران دوست و همکار و استادی را از دست دادند، که نظیرش را در جامعیت علمی و مخصوصا در دینداری و آزادگی و مناعت طبع و پایبندی به اصول کمتر می توان یافت.


این ضایعه را به همسر و فرزند گرامی ایشان و به همه بازماندگان و نیز به دانشگاه تهران و دانشگاهیان و دوستداران معرفت و فضیلت تسلیت عرض می کنم و از خداوند علو درجات فقید بزرگوار را مسألت دارم.

از شمار دو چشم یک تن کم، وز شمار خرد هزاران بیش/تسلیت استادان فلسفه در سوگ «محسن جهانگیری»

«قاسم پورحسن» استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در یادداشتی نوشت: استاد محسن جهانگیری را با آثارش در حوزه فلسفه و بخصوص نوشته‌هایش درباره ابن عربی و اسپینوزا می‌شناسند لیکن من او را با خصلت معلمی می‌شناختم. در روزهایی نزدیک به روز معلم از میان ما رفت. زمانی که در مقطع دکتری با استاد درس شرح مواقف می‌گذراندم بارزترین ویژگی را در او، دغدغه تعلیم و آموزاندن با مشی متواضعانه یافتم. استاد تاکید داشت دانشجو در این مقطع باید از استقلال فکر و جد و جهد در کسب دانش برخوردار باشد چرا که به تعبیرش در مرحله اجتهاد فلسفی خواهد بود.

سال ۱۳۷۲ که این درس را با ایشان می‌گذراندیم بیش از آنکه مشی مباهات استاد بودن و فخر فروختن به دانشجویان که از آسیب‌های آشکار امروز نظام آموزشی شده است، تاکید بر همراهی، معلم بودن به معنای صحیح، دغدغه فهم بنیادین و رشد دادن و بالنده ساختن استعدادهای دانشجویان را داشت. صراحت بیان او از صداقت وجودی وی بر می‌خواست. امیرالمومنین در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه خطاب به جامعه اسلامی هشدار می‌دهد که نباید سخن حق را کتمان کرد. فالحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف. حق فراخ‌ترین چیزهاست در ادعا اما مضیق ترین امر در عمل کردن است. حق چنین نیست که همواره به سود شخص باشد بلکه می‌تواند علیه او نیز بکار رود. استاد جهانگیری خود را به سبب نگرانی و دغدغه‌ای که برای علم و نیز آینده آن داشت، موظف به بیان حقایق می‌دید.

دستاوردهای علمی ایشان به سبب علقه و علاقمندی شأن به علم و رویکرد علمی ستودنی است. بسیاری از دانشجویان ایشان که امروزه عمدتاً مقام استادی پیدا کردند شیوه معلمی و قدر دانستن از دانش و تحقیق را از ایشان فرا گرفتند. همگی استاد جهانگیری را بر استواری‌اش بر منش علمی و معلمی می‌ستایند. انضباط، دلدادگی به علم، پایبندی به منش تعلیم، مقید بودن به اخلاق و شرع الگویی برای دانشجویانش شده است. همه می‌دیدیم که استاد تمامی کلاس‌هایش را باید هیجده هفته برگزار می‌کرد گرچه در تمام ساعات درس دغدغه تعلیم صحیح و بهره بردن از تمام دقایق برای تدریس را داشت. تأکیدشان بر تدریس متون اصلی هنوز در یادمان هست. در هفته‌ای که به روز معلم نزدیک می شویم. استاد بی بدیلی زا از دست دادیم استادی که توأمان معلم و اخلاقی بود. اخلاقی بودن استاد جهانگیری درس بزرگی برای دانش آموختگان محسوب می‌شود. مواجهه متخلقانه او با دیگران توأم با منش علمی از یادمان نخواهد رفت. یاد و خاطره آن استاد راحل و گرانقدر را گرامی داشته و برای بازماندگانشان صبر و تحمل مصائب را تمنا داریم. غفران و آمرزش الهی را از ساحت ربوبی مسئلت داریم.

جهانگیری، جان علم و اندیشه و وارستگی و پاکی بود

همچنین «نصرالله حکمت» استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی، نیز طی یادداشتی نوشت:

از شمار دو چشم یک تن کم، وز شمار خرد هزاران بیش/تسلیت استادان فلسفه در سوگ «محسن جهانگیری»

انا لله و انا الیه راجعون

هرگاه عالٍمی بمیرد، حفره‌ای در جان آدمیزادگان پدید آید که البته دیده نمی‌شود اما آن را هرگز با هیچ چیز نمی‌توان پر کرد؛ آن هم عالمی همانند بقیة الماضین حضرت استاد جناب دکتر محسن جهانگیری اعلی الله مقامه الشریف.

حکیم ابونصر فارابی، معلم ثانی، بیش از چهل سال در شهر بغداد زیست. هیچ‌کس _ الا یکی دو کس _ نمی‌دانست که چنین حکیمی در این شهر زندگی می‌کند. روزی هم که شهر بغداد را ترک کرد، آب از آب تکان نخورد و کسی نفهمید که حکیم پیر ما از شهر رفته و مرغ از قفس پریده است.

از آن روز، بیش از هزار سال می‌گذرد و همه چیز تغییر کرده و زیرورو شده است الا اینکه قرار بر این است که در روزگار «احتجاب حقیقت» که دوران «ستر المحجوب» است، همواره حکیم و فیلسوف و متفکر، گمنام و خانه‌نشین و غریب و تنها باشد. باشد. جز این باشد، باید گریست.

اینک حکیم پیر ما، عالم وارسته و پاکیزه، استادمان حضرت محسن جهانگیری، در روز ولادت حقیقت غایب، جان عاریت را به دوست تقدیم کرد. به قول خواجهٔ شیرازی:


این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست

روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

رفت. آسود. از دست ما رهید. به حضرت دوست پیوست. او رهید؛ ما اما کسی را از دست دادیم که گر چه درست نمی‌شناختیمش ولی جان علم و اندیشه و وارستگی و پاکی بود. خدایش رحمت کناد و مقامش بلند گرداناد. آمین.

رحلت عالم بزرگوار، حکیم گرانقدر استاد محسن جهانگیری را، به حضرت بقیة‌الله روحی لتراب مقدمه الفدا، و به همهٔ اهل ایمان و تفکر و عرفان، در سراسر جهان، و به جامعهٔ دانشگاهی کشور و اساتید و دانشجویان، تسلیت می‌گویم.

شاگرد کوچک استاد جهانگیری، نصرالله حکمت

پایان پیام/248

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه دینی و مذهبی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس عجیبی که منوچهر هادی از دخترش موقع سال تحویل رو کرد+ عکس