با مترو که بر می گشتم
روشندلی محوِ تماشا بود
دختری چند شاخه ی گلِ رز
خریده بود و غرقِ گل ها بود
خانمی آهسته می خندید
همصدا با صدای بابا بود
دختری با موی خرگوشی
خنده هایش حسابی زیبا بود
صحبتِ دو آشنا با هم
امتحانِ کلاسِ فردا بود
روشندلی محوِ تماشا بود
دختری چند شاخه ی گلِ رز
خریده بود و غرقِ گل ها بود
خانمی آهسته می خندید
همصدا با صدای بابا بود
دختری با موی خرگوشی
خنده هایش حسابی زیبا بود
صحبتِ دو آشنا با هم
امتحانِ کلاسِ فردا بود