داد کیل می کند به نرخ روز
فرشته ی خواب آلود
با چشمانی بسته
ریسمانی تابیده و گرهی در افکنده
به ,ساعت پنج صبح,
تا گام های لرزان عدالت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد
به سواد رباطی می گردد
قافله ی گم کرده راه
از قیرگون ظلام بی سحر
پا تاوه بگشاید
و کورسویی در انتهای کوره راهی
از زمهریر شتا
و ژرفای ظلمت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد
در کمین کمره های مه آلود
گرگ های با تقوا در قفا
قراسوران های راهزن در پیش
سالک ,خایف از خرجین و
خریطه ی , خویش
از هفت خوان طریقت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد
کابوس های آشفته
و هذیان های کلپتره
,از هیبت تب,
در عزیمت کاروان هایی از ارواح سرگردان
از اعراف بی شفقت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد
دو مرغابی و یک لاکپشت
یک چوب و سه پرواز
در معرض یاوه گویان
از این آبکند تا آن آبکند
آنجا که باید کر بود و
لب فروبست به نفرین و لعنت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد
باد انبان های شناور ودریایی نا آرام
خیزابهای بلند و آبهای سرد
و جان بدر بردگانی مسکین
از سمت فلاکت تا سمت حقارت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد
در گرد میز قمارِ بز آوردگان
جماعتی باد به دست
پاک باخته و بی آس
در حلقه ی قماربازانِ خوش دست
از هوس واپسین داو حسرت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد
خاک بر سر کنان و موی کنان
با گناهی عظیم بر گرده ها
مردمانی بی لب وبی لبخند
پریشان و پشیمان
از کرده ها و ناکرده ها
از تبهکاری خود به ندامت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد