تئاترباید ایرانی باشد


تئاترباید ایرانی باشد

تهران-ایرنا- تئاتر امروز تبدیل به موجودی اخته شده است؛ وضعیتی که عدم تلاش برای تولیدات مناسب داخلی و ترجمه هایی ناهمخوان با فرهنگ، نقش بسزایی در ایجاد آن داشته اند، در حالی که تئاتر باید محتوای ایرانی داشته باشد.

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های، در همیشه ی تاریخ و از زمانی که انسان ها موفق شدند تا به وسیله زبان با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و به ویژه از زمانی که توفیق یافتند تا ارتباطات برون گروهی و فرامرزی شان را گسترش دهند، ترجمه یکی از موثرترین شیوه ها در انتقال مفاهیم و بالندگی فرهنگ ها بوده است. به ویژه برای ایرانیانی که از دوره ای توانستند با بهره گیری از این فن زبانی، از علوم روز بهره گیرند و دانش های تخصصی و داخلی شان را رونق بخشند.
مساله ترجمه در تئاتر به صورت تخصصی به دوره ی قاجار برمی گردد؛ یعنی دوره ای که ایرانیان به مدد برگردان به مضامین، ادبیات و داستان های کلاسیک غربی دست یافتند.
به رغم این پیشینه پربار اما ترجمه در دوران معاصر عمدتا به عنوان شیوه ای برای بهره جویی از متونی دم دستی و آماده که زحمت، زمان و هزینه ی تولید آثار را حذف می کند، مورد استفاده قرار می گیرد؛ شیوه ای که اگرچه برای مقاصد آنی مطلوبیت هایی دارد اما به قیمت عاری از محتوا شدن تولیدات، تغایر فرهنگی و عدم رشد و تعالی تئاتر بومی و داخلی تمام می شود.
آنچه در ادامه می آید گفت و گوی پژوهشگر ایرنا با «بابک کریمی»(متولد1339) هنرپیشه نام آشنای ایرانی است.
این بازیگر سینما و تئاتر در ابتدای گفت وگو و و در اشاره به وضعیت نامساعد تئاتر معاصر به پژوهشگر ایرنا گفت: تئاتر امروز تبدیل به موجودی اخته شده است. تئاتر جای تجربه و مانند اتاق فکر است. قرار نیست تئاتر پربیننده باشد. مگر کنفرانس های علمی پربیننده هستند؟ عده کمی می روند ولی این بدان معنی نیست که آنها بیهوده هستند و به درد جامعه نمی خورند.
وی افزود: من کمتر تئاتر می روم چون احساس می کنم خیلی روی متنی که اجرا می کنند، کار نمی کنند. یعنی عجله روی صحنه رفتن و چاپ کردن پلاکارد، اسم و.. انگار بیشتر دغدغه شده است؛ به جای این که بشینند کار کنند تا این متن چفت و بست خوبی پیدا کند و خوب دربیاید و روی صحنه ایده داشته باشند. کار دیگری که به نظرم خیلی مضر است (تا جایی خوب است و از جایی به بعد جواب نمی دهد) این است که می روند و متن های خارجی و حاضر و آماده را می آورند، این متون خارجی معروف هستند و ساختار محکمی دارند ولی اغلب بچه هایی که این متن را کار می کنند، نه فرهنگ پشت آن متن را به درستی می شناسند (تا حدی به دلیل سفر کردن و فیلم دیدن و اینها آن را می شناسند و نه آن گونه که باید) و نه حس و حال هایی که پشت آن شخصیت ها وجود دارد.
«درواقع تا آنجایی از متن را که می دانند درست است و از جایی را که نمی فهمند ایرانیزه می کنند. در نتیجه صحنه هایی را می بینیم که اخته است و نه به واقعیت و متن وصل است و نه به شخصیت ها. این است که فایده این گونه از تئاترها در حد شناخت متن است که بروم مثلا متن «ایپسن»(نمایش‌نامه‌نویس و درام‌نویس نروژی) را ببینم که داستانش چه چیزی است. ولی آن حس و حالی که بیرون می آید اصلا درست نیست».

**متون ایرانی نیاز تئاتر امروز
کریمی در توضیح عدم تناسب و تغایر متون برخی نمایش نامه ها با زمینه فرهنگی تصریح کرد: خیلی وقت ها با بچه ها که صحبت می کنم این را درک نمی کنند. برایشان مثال می زنم که فرض کنید در سوئد بزرگترین گروه تئاتری سوئدی و بهترین بازیگران و کارگردانشان بیایند و بخواهند یک متن قهوه خانه ای را روی صحنه ببرند. به غیر از متن و جملات و دیالوگ هایی که هست، اینها از محیط قهوه خانه و آن ناگفته ها و رفتارها و متلک ها و چشم و ابروها و ... چه می دانند؟ چیزی نمی دانند. خود ایرانیان امروز نمی دانند چه برسد به آنها. دقیقا همین اتفاق است که از آن طرف و درمورد ما می افتد.
«تئاتر ایران زمانی رو به جلو حرکت خواهد کرد که ما متن های ایرانی داشته باشیم. که این را نداریم و خیلی به ندرت هست که کسی متنی را خودش نوشته باشد».
وی افزود: فرض کنید در سینما بخواهیم مدام داستان های غربی را بیاوریم و تبدیل به فیلم کنیم. این دیگر سینمای ایران نیست و یک فیلم ز اخته است. مانند زمانی که می روند و فیلم های غربی را کپی می کنند و این داد می زند که نه ایرانی است و نه فرنگی و یک چیز من درآوردی است که صرفا استراکچر (ساختار) آن درست است و بقیه آن وجود ندارد. هویت در هنر خیلی مهم است.
«مثلا زمانی که ما در مورد سینمای نئورالیزم حرف می زنیم، شناسنامه ی آن واضح است که چیست . بی مورد نیست و از آسمان نیامده است. وقتی از سینمای مدرن آلمان و وندرز و ... صحبت می کنیم واضح است که از کدام مملکت و کدام فرهنگ می آید. سینمای ایران هم زمانی که مشخص بود از کدام مملکت و کدام طرز فکر آمده است، همه جای دنیا خودش را نشان داد. منظورم دوره اول بعد از انقلاب و تک فیلم های قبل از انقلاب است که به خارج می رفتند و حرفی برای گفتن داشتند».
برنده خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین 2011، در تبیین عدم موفقیت عمده کارهای معاصر افزود: باید شناسنامه کارت روشن باشد که چه چیزی است، کجا هستیم و جغرافیای آن کجاست. باید واضح باشد. الان ما این همه تولیدات داریم ولی هیچ جایی نمی روند. به ندرت می روند چون هویت ندارند. معلوم نیست که حرف چه فردی را می خواهند برای چه فردی ببرند.
«در نتیجه مساله این است و من امروز به ندرت در تئاتر کارهایی را می بینم که برایش وقت و دقت صرف شده است و آدم لذت می برد که با احترام برای تماشاچی و مهمتر از آن احترام به تئاتر، کار شده باشد. تئاتر مقوله ای است که کار می برد و نمی توانی به همین راحتی بروی روی صحنه و دوتا پارچه آویزان کنی. خیلی باید برای آن کار کرد. و من تماما در آن عجله و فرصت های از دست رفته می بینم. در حد تئاتر دانشجویی است که می گویی که طرف استعداد دارد و انشالله می تواند کار کند و بزرگ بشود. یعنی من اگر این کار در مدرسه باشد می گویم آفرین خیلی خوب کار کردید و حالا بروید جدی کار کنید. ولی وقتی این مدل اجرا برنامه ی هر روزی تئاتر ما می شود، یک مقداری بحث فرق می کند.

**درد سینما خصوصی سازی است
بازیگر فیلم های «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» در توضیح نقش موثر اما نه چندان مناسب شرکت های خصوصی گفت: درد سینما خصوصی سازی است و بیشتر این فیلم هایی که می بینم بخش خصوصی است و سرمایه های خصوصی هستند. حتی فیلم های مستقل هم امروز خصوصی هستند یعنی هرکسی از جیب خودش می گذارد و یا یک دوست پولدار دارد که پولی به او می دهد و دوستان می روند کار می کنند.
وی ادامه داد: مساله این است که اینجا یک سیاستگذاری لازم است. بخش خصوصی باشد یا دولتی فقط جنبه اختصاصی قضیه است چرا که تعادلی که باید بین کالاهای فرهنگی و کالاهای تجاری و تفریحی وجود داشته باشد را باید یک سیاستگذاری پوشش بدهد؛ وگرنه آن که پولش بیشتر است تبلیغات بیشتری می کند و سالن های بیشتری می گیرد و بازیگران گرانتر و به روز تری را می آورد و باز همان پروسه رخ می دهد. باز قانون جنگل می شود و این بحث که هرکسی که قوی تر است روی کار می آید.
«در حالی که اگر ما می خواهیم که هنر سینما را حفظ کنیم هنر صرفا قرار نیست که پولساز باشد. اصلا در تاریخ، هنر نشان داده است که پولساز نیست بلکه هنر تفکر و سلیقه است؛ هنر بینش است و مانند مدرسه می ماند. شما به مدرسه می روید دولت باید حمایت کند. فرض کنید اگر همه مدارس پولی شود فقط بچه پولدارها می روند و سواد یاد می گیرند. و بقیه باید چه کار کنند؟ دوباره بی تعادلی ایجاد می شود. پس چرا مدرسه برای همه رایگان است؟ و همه باید بتوانند سواد یاد بگیرند؟ برای این که این امکان و تعادل در جامعه ایجاد شود».
کریمی افزود: در هنر هم باید همین باشد. مثلا در بحث اعتراضات به نمایشگاه خانم «میلانی» که مطرح شد درد اصلی این بود که معترضین می گفتند ما جا پیدا نمی کنیم و گالری ها ما را تحویل نمی گیرند. برای این که یک بحث اقتصادی در این میان هست و گالری دار می رود و آن هنرمندی را می آورد که می تواند بفروشد و اسمی در کرده و این قابل درک است. در نتیجه یک سیاست دولتی در این جا لازم است وجود داشته باشد که مکان هایی باشند تا با معیاری که تعادل را حفظ کند، تمام جوانانی که هنوز اسم و رسمی ندارند بتوانند کارهایشان را نشان دهند که بعد در مرحله دوم به دور بالاتری بروند. این جواب مساله است نه این که شما بروید نمایشگاه دیگران را ببندید. با خفه کردن دیگران نمی توانی برای خودت فضا ایجاد کنی. چون فردا یک نفر هم برای این که خودش بتواند حرف بزند، تو را خفه می کند و این شکل بازی است که غلط است.
پژوهشم**9480

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فیلم/ عجیب ترین جاده جهان را تماشا کنید!