به ما چه دور شدند از درونگرایی ما
کسی نخورد به این درد ماورایی ما
چه زیرکانه بخندد زمانه فرداروز
به آنکه سرد نظر کرد در گدایی ما
به آنکه رفته و وا کرده شرم از سر خویش
به آنکه مسخره کرد آرمان غایی ما
تمام قدرت دنیا درون صبر من است
بگو به آنکه ظنین است بر خدایی ما
کسی ندید که آن نوجوان نامریی
چگونه مرد شد از فرط بیصدایی ما
رفیق! با ننهٔ گیر و گور درگیریم
و تیز میگذرد فرصت طلایی ما
چگونه بعد نفس در خلاء فرو بردن
تو را هوس نکند این دل هوایی ما
به روی عرشه ایمان رو به گردابم
خدا که نیست، تو و جور ناخدایی ما
کجاست پاسخ عریان من که تخته کند
دکان مغلطه رنگ غزلسرایی ما
امین شاهرخی
اسفند ۹۷
کسی نخورد به این درد ماورایی ما
چه زیرکانه بخندد زمانه فرداروز
به آنکه سرد نظر کرد در گدایی ما
به آنکه رفته و وا کرده شرم از سر خویش
به آنکه مسخره کرد آرمان غایی ما
تمام قدرت دنیا درون صبر من است
بگو به آنکه ظنین است بر خدایی ما
کسی ندید که آن نوجوان نامریی
چگونه مرد شد از فرط بیصدایی ما
رفیق! با ننهٔ گیر و گور درگیریم
و تیز میگذرد فرصت طلایی ما
چگونه بعد نفس در خلاء فرو بردن
تو را هوس نکند این دل هوایی ما
به روی عرشه ایمان رو به گردابم
خدا که نیست، تو و جور ناخدایی ما
کجاست پاسخ عریان من که تخته کند
دکان مغلطه رنگ غزلسرایی ما
امین شاهرخی
اسفند ۹۷